به گزارش خبرنگار جامجم، پاییز سال۱۴۰۰صدای شلیک گلوله در دره فرحزاد سکوت این دره را شکست و با گزارش موضوع به پلیس، تحقیقات آغاز شد. آنطور که شاهدان به ماموران گفتند؛ ابتدا صدای درگیری و بعد شلیک چند گلوله شنیده بودند. ماموران در بررسی صحنه با پیکر دو مرد روبهرو شدند که هدف گلوله کلاشینکف قرار گرفته بودند. یکی از آنها به نام احسان بر اثر شدت جراحات جان باخت.
عموی احسان و چند شاهد دیگر در تحقیقات مدعی شدند که احسان روز حادثه در جریان درگیری با پسرداییاش امیر به قتل رسیدهبود. امیر تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام شناسایی و دستگیر شد. او در تحقیقات گفت: با عموی پسرعمهام اختلاف مالی داشتم و پیش از این درگیر شده بودیم. آن روز با احسان در حال صحبت برای حل مشکل بودیم که عمویش و چند نفر دیگر به آنجا آمدند و درگیری شروع شد. من اسلحه نداشتم و به احسان شلیک نکردم.
با اظهارات شاهدان و تکمیل تحقیقات پرونده به شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به پرونده، پدر و مادر احسان برای قاتل پسرشان قصاص خواستند و مردی هم که در این درگیری مجروح شده بود، درخواست دیه کرد. سپس امیر در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: من هیچ اختلافی با پسرعمهام نداشتم اما با عمویش به نام کریم اختلاف مالی داشتم. حتی چند بار درگیر شده بودیم. روز حادثه با احسان در دره فرحزاد ایستاده بودیم و حرف میزدیم که کریم و چند نفر از بالا به سمت من شلیک کردند که فرار کردم احتمال میدهم او برادرزادهاش را با شلیک گلوله کشته است. آن روز اسلحهای نداشتم که بخواهم شلیک کنم. پس از دفاعیات متهم قضات وارد شور شده و او را بابت مجروحیت مردی به پرداخت دیه و شش ماه حبس محکوم کردند. پرونده از بابت قتل احسان به دادسرا بازگشت تا تحقیقات تکمیل شود. به این ترتیب با تحقیق دوباره در دادسرا پرونده به دادگاه بازگشت و امیر برای دومین بار پای میز محاکمه قرار گرفت. در این جلسه پدر و مادر مقتول دوباره درخواست قصاص را مطرح کردند. دو دختر احسان که در این جلسه به سن قانونی رسیده بودند، شکایتشان را مطرح کردند و گفتند؛ حاضر به گذشت از خون پدرشاننیستند. امیر در این جلسه منکر قتل پسرعمهاش شد و گفت: آن روز کریم و چند نفر که اسلحه داشتند به سمت ما شلیک کردند. دو نفری فرار کردیم اما صدای ناله امیر را شنیدم که گفت چرا من را زدید؟
رئیس دادگاه: تو چه کار کردی؟
متهم به قتل: فرار کردم.
رئیس دادگاه: وقتی متوجه تیر خوردن احسان شدی، چرا به او کمک نکردی؟
متهم به قتل: میخواستم کمک کنم اما عموی او شلیک میکرد و اجازه نمیداد به احسان نزدیک شوم.
رئیس دادگاه: آن روز اسلحه داشتی؟
متهم به قتل: نه اسلحه داشتم نه به کسی شلیک کردم.
رئیس دادگاه: پس چرا به حکم مجازاتت درباره مجروح کردن مرد دیگر اعتراض نکردی؟
متهم به قتل: نمیدانم اما اسلحه نداشتم.
رئیس دادگاه: درباره اظهارات شاهدان چه میگویی؟
متهم به قتل: دروغ میگویند. من حتی شاهدانی برای بیگناهی خودم به دادگاه معرفی کردم.
پس از آخرین دفاع متهم، قضات وارد شور شدند تا درباره سرنوشت پرونده تصمیم بگیرند.