این منشور چندوجهی ابعاد زیادی دارد که در سالهای قبل و درسه شماره در روزنامه جامجم به برخی ابعاد آن پرداختیم اما بهدلیل بیپایانی این تاریخ پر عبرت و درسآموز و اتفاقاتی که در ارتباط با هجمه و دسیسه دشمن در رابطه با موضوع حجاب و ترویج بیعفتی در سالهای اخیر شدت گرفته است، در این نوشته به وجهی دیگر از آن عبرتهای بیپایان نگاهی افکندهایم.
هشدارهایی که کمتر شنیده شد
یکی از شاخصهای رهبران جوامع که بهنوعی نقش هدایت و تعیین مسیر حرکت اساسی جامعه به سوی پیشرفت و تعالی را برعهده دارند، تشخیص بهنگام اموری است که میتواند آینده آن جوامع را مورد تهدید قرار دهد. موضوع تهاجم یا به تعبیری درستتر شبیخون فرهنگی یکی از اموری است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و تاکید حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بوده است. بهخصوص که حضرت آیتا...خامنهای ازدهه۷۰چندین بار بر این موضوع تاکید و در برخی سفرهای استانی، بهویژه سفر استان خراسان شمالی نکات مهم و ارزشمندی مطرح و در دیداری که در۲۱مرداد۱۳۷۱ داشتند نکات مهمی را درخصوص تلاشهای دشمن برای فروریختن ایمان و اعتقاد جوانان ایران اسلامی که در قالب تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن صورت میگیرد، بیان کردند.
معظم له در این دیدار و در فرازی از سخنان خود فرمودند: «...یکی ازراههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان که همان عواملی است که یک تمدن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. من بارها گفتهام: عدهای وقتی در خیابان نگاه میکنند و زنانی را میبینند که حجابشان قدری ناجور است، دلشان خون میشود. بله؛ این کار بدی است. اما کار بد اصلی، این نیست. کار بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمیبینید! کسی به کسی گفت: «چه کار میکنی؟» گفت: «دهل میزنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمیآید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمیآید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن ــ اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید ــ خدای نخواسته، آن وقتی درمیآید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اول یک ویدئو در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلمهای جنسى وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد میکنند و حالا دشمن این کار را میکند.»گفتنی است رهبر معظم انقلاب در ششم اسفند ۱۳۸۱ در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان و بیستمز آبان ۱۳۹۴ در دیدار رؤسای دانشگاهها، پژوهشگاهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری همچنان بر ضرورت مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و ضرورت «توجه به تجربه اندلس» تاکید کردند. موضوعی که امروزه و با توجه به طرح موضوعاتی انحرافی مانند بحث حجاب و هجمه و دسیسههای دشمن برای استفاده از این مظهر عفاف و پاکدامنی زن مسلمان، اهمیت و دلیل چنان تذکراتی در سه دهه قبل روشن میگرداند.
سروری مسلمانان رویایی که در فساد و انحرافات گم شد
فتح شبه جزیره ایبریا(آندلس) به دست مسلمانان، اتفاقی بزرگ و سرآغاز یک دوران تازه برای تحول و تکاملی بسیار مهم بود. تا قبل از ورود مسلمانان به این سرزمین، اقلیتى ستمکار متشکل ازشهریاران و اشراف ونجباى محلی بریک ملت سرورى و حکومت مىکردند و ایشان را به زشتترین وجه ممکن، مورد بهرهکشى و اجحاف خود قرار مىدادند و آنان را در بردگى بندگى خویش نگاه مىداشتند. در چنین وضعیتى اسلام به این سرزمین آمد تا آن وضعیت نابهنجار را از میان بردارد و فرصتهاى عدالت، آزادى و برابرى را در اختیار همه مردم بگذارد. مسلمانان با این که مدتی گرفتار تثبیت و گسترش فتح بودند، اما به دلیل پیروی از دستورات دین مبین اسلام در مدتی کوتاه توانستند زمینههای آشفتگى را از بین ببرند و اداره امور کشورى را سامان بخشند. پس از آن نیز به سوى استقرار مبانى مدنیت مترقى و اجراى آرمانهاى والاى اسلامى و انسانى حرکت کردند و توانستند زمینههای استقرار تمدنی پیشرو را بنیان بگذارند. سرزمینی آباد که نعمات الهی در آن فراوان بود و میتوانست پاداشی برای آن همه سختی و پیکار و تلاشهایی باشد که به خوبی نتیجه داده بود. به گونهای که پس از فتح طلیطله، طارق به شهری داخل شد که به شهر مائده(سفره) معروف بود. طارق در آنجا مائده حضرت سلیمان را از طلا تشکیل شده بود و اطراف آن مزین به زمرد سبز و پایههای آن(که ظاهرا به شکل میز غذاخوری بوده) از مروارید و یاقوت و مرجان تشکیل شده بود، مقابل چشمان خود دید. این مائده که۳۶۰ پایه داشت درکلیسای شهر نگهداری میشد که طارق آن را به عنوان غنایم با خود برد و به همراه سایر غنایم آن را تقدیم خلیفه مسلمین در دمشق کرد. خلفای بعدی از این مائده وجواهرات آن،برای تحکیم و تزئین کعبه استفاده کردند.مسلمانان با فتح و پیروزی به سرزمینی پا نهاده بودند که خداوندمتعال نعماتش را برمردم آن سرزمین تمام کرده بود و بعد ازاین واقعه مهم تاریخی، زمان زیادی نگذشت که آندلس به یک تمدن عظیم تبدیل شدوبسیاری ازحکما و ادبا و فلاسفه بزرگ در آنجا گرد هم آمدند.
بیعفتی و بیحجابی مقدمهای برای سقوط
اما این همه ماجرا نبود. آنها قصد داشتند تا برای عملی کردن اهداف خود که نابودی مسلمانان را نشانه گرفته بود، راهی را بروند که مقدمهاش از بین بردن حجب و حیا و بیخاصیت کردن ارزشهایی بود که نقشی مهم در حفظ و صیانت از جامعه و خانواده در دین مبین اسلام داشت. در آغاز این برنامه و توطئه، تلاش کردند تا حساسیتی ایجاد نشود و زنان و دختران مسلمان که به نوعی دختران و زنان نیروهای فاتح بهشمار میآمدند، از ماجرایی که در ذهن آنان میگذشت، بویی نبرند. آنها نقشه خود را با استفاده از زمینهای کلید زدند که در آن مرحله، چندان حساسیتی برنمیانگیخت. کار را با زنان و دختران بومی شروع کردند. دختران مسیحى که قهرا از همان وقت بىحجاب بودند و همانگونه زندگى مىکردند، طمه خوبی برای شکار مورد نظر آنان بود. با چنین هدفی، این دخترکان زیبا و عشوهگر مأمور شدند تا روز به روز خودشان را برهنهتر کرده و در حد اعلا آرایش کنند و به دلربایى بپردازند. موضوعی که در ابتدا به نظر توطئهای بزرگ نمیرسید اما نقشه فاسد کردن مسلمانان اگر خیلى خوب کار خودش را میکرد، میتوانست منجر به نابودی بنایی شود که بر پایه یک مقاومت و ایمان بینظیر، تاسیس شده بود. طرحی که به اصطلاح گرفت و در نتیجه اجرای آن کمکم جوانان مسلمان به شراب، قمار، مجالس عیاشى و امثال اینها عادت کردند.
همین یک تار مو کافی است
در کنار آن این موضوع علاوهبر تاثیر بر جوانان و حتی مردان متاهل، زنان و دختران مسلمان را نیز به گونهای دیگر تحتتاثیر خود قرار داد. به نحوی که آنان در واکنش به بیبندوباری مردان و جوانان خود، به قصد انتقامگیری، حجاب را دستمایه قرار دادند و به سوی شلحجابی و کمکم بیحجابی گرایش پیدا کردند. در ادامه نیز کمکم و با عادی شدن بیحجابی و کمحجابی، احساس کردند که در چنان جامعهای میتوان کمی راحتتر بود و آزادتر پوشید و زندگی کرد. خبری که وقتی به گوش پاپ رسید، گفت: «همین یک تار مو بیرون بودن هم کافی است، چون در ادامه آن دستههای مو بر شانهها افشان خواهد شد و باید نوید بدهیم که دیگر کار مسلمین تمام شد. حالا ما هستیم که میتوانیم بگوییم دوباره فاتح اندلسیم.» از همان دوره بود که آنان با ترفندها و برنامههای دقیقتری به ارکان فکری و نظام ارزشی ملت از درون فاسدشده هجوم آوردند و در ادامه آن، زمانی که بر امور مسلط شدند، قتلعامى از مسلمین کردند که گوستاولوبون - که خودش فرانسوى است - مىگوید: «دنیا چنین فاجعهاى به خود ندیده است.» در ادامه این ماجرا مردمان و حاکمان شکستخورده قبلی که به دنبال انتقامی سخت بودند، بر صغیر و کبیر، بر زن و مرد رحم نکردند و چنین شد که سپاه مسلمین با آن که در مکتب اسلام رشد کرده بود و با اعتقاد و یقین معنوی، اراده و عزم راسخ، حس سرشار از غیرت و سلحشوری و روحیه حماسی به میدان مبارزه آمده بود و مدت زمان زیادی فاتح میدان مبارزه شده، سپس آندلس را به مهد تمدن اسلامی مبدل کرده بود، بر اثر عدم رعایت تعالیم مکتب خود و غرق شدن در شهوات پست حیوانی به خاک سیاه نشست.مردمی که زمانی فاتح و بزرگ آنجا بودند هرگونه احساس تعالى، اعم از تعالى مذهبى، اخلاقى، علمى یا هنرى را از دست دادند؛ زیرا انسان شهوتران نهفقط نمىتواند احساسات عالى مذهبى را در خود بپروراند، بلکه احساس عزت و شرافت و سیادت را نیز از دست مىدهد و شهامت و شجاعت و فداکارى را نیز فراموش میکند؛ زیرا آنکه اسیر شهوات است، جاذبههاى معنوى اعم از دینى، اخلاقى، علمى و هنرى، کمتر در او تأثیر دارد، بنابراین هنوز هم اقوام و ملتهایى که تصمیم مىگیرند روح مذهب، اخلاق، شهامت، شجاعت و مردانگى را در جوامع از بین ببرند، از همین حربه استفاده میکنند؛ امری روشن که استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر بهصورت دقیق و حسابشدهای در کشورهاى اسلامى اجرا کرده است.
هرچه عرب هست را گردن بزنید
دامنزدن به مفاسد اخلاقی و ازجمله حمله به حجاب و عفاف پایان کار نبود و چنان سرنوشت تلخی را برای مسلمانان رقم زد که بد نیست در اینجا به شیوه نابودی مسلمانان در اندلس به نقل از گوستاو لوبون فرانسوی بپردازیم. وی مینویسد: در سال ۱۴۹۲ که فردیناند (رهبر نظامی مسیحیان) اسپانیا را از اعراب گرفت، در ابتدا به اعراب در زبان و مذهب آزادی داد، ولی در سال ۱۴۹۹ پیمانی را که دراینباره با مسلمانان بسته بود شکست و شروع به تعدی و آزار آنها کرد و بالاخره به ریشهکنکردن آنها منجر شد. مسیحیان نخست مسلمانان را وادار به پذیرش دین مسیحیت کردند، سپس محکمههای تفتیشی تشکیل دادند و به بهانه اینکه واقعا به دین مسیح درنیامدهاند دستور سوزاندن مسیحیان تازهوارد را دادند. البته این کار بهتدریج صورت میگرفت، زیرا نمیتوانستند چندین میلیون عرب و مسلمان را به یکباره بسوزانند. از این رو کشیش بزرگ یکی از شهرهای اسپانیا که در ضمن رئیس محکمههای تفتیش نیز بود، دستور داد تمام عربهایی که دین مسیح را نپذیرفتهاند، از پیر و جوان، زن و مرد و بزرگ و کوچک؛ همه را گردن بزنند. البته راهب دومینکی بلیدا به این هم اکتفا نکرد و دستور داد هرچه عرب هست، حتی آنهایی را که مسیحی شدهاند، گردن بزنند، زیرا او میگفت محال است اعرابی که مسیحی شدهاند از روی حقیقت و صداقت به این دین گرویده باشند، پس بهتر است همه را بکشیم تا خدا در عالم آخرت میان آنها حکومت کند و هرکدام را که بهراستی به دین نصرانیت درنیامدهاند، داخل جهنم نماید. اگرچه این رأی را جامعه کشیشان پسندیدند ولی دولت اسپانیا مصلحت ندید آن را انجام دهد اما درعوض دولت در سال ۱۶۱۰ میلادی دستور داد تمام مسلمانان از اسپانیا بیرون روند و مهاجرت کنند. چنانچه بسیاری از دانشمندان تاریخنویس گفتهاند از زمانی که فردیناند اسپانیا را فتح کرد تا آخرین مهاجرت مسلمانان سهمیلیون نفر از نفوس اسپانیا کاسته شد و قتلعام سان بارتلمی دربرابر این کشتارهای دستهجمعی و بیرحمانه افسانه کوچکی بیش نیست.
اندلسیکردن ایران؛ هشداری که جدی گرفته نشد!
آنچه خواندید فرازی کوتاه از عبرتهایی بود که در تاریخ ثبت شدهاند، اما مهمتر از این عبرتها کلام رهبر معظم انقلاب است که بارها درخصوص عبرتهای شکست اندلس، ازجمله دردیدار باجوانان ودانشجویان سیستانوبلوچستان در روز۶اسفند۱۳۸۱ هشدار دادند و فرمودند:«...سیاست امروز، سیاست اندلسیکردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت ــ که شما جوانان باشید ــ در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد... .»
خدا کند مصداق این کلام مولا علی(ع) نباشیم که میفرمایند:«هرکس به وقت یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمنانش بیدار خواهد شد.»