تفکری که ماحصلش تلنگر بزرگی بود که پس از استعفای ستارههای ایران از تیمملی، با این شعار که «مروارید فقط در دریاهای کشور نیست»، بازیکنان جوان و آتیهداری را از گوشه کنار مرز و بوم دور هم جمع کرد و تیمی ساخت که افتخار صعود به المپیک مونیخ را به دست آوردند. احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه، مجتبی محرمی، نادر محمدخانی، صمد سرفاوی، مجید نامجومطلق و... که هر کدام ستارههای بزرگی در فوتبال ایران به حساب میآیند محصول اعتماد دهداری به جوانها و سر خم نکردن مقابل نامهای بزرگ هستند. مردی که در رعایت اصول اخلاقی بیتعارف بود و هیچ بازیکنی را از نظم تیمی، نام ایران و اخلاق ورزشی بزرگتر نمیدانست.داستان زندگی پرویز دهداری و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری این مربی بزرگ، حالا دستمایه اولین فیلم بلند علی ثقفی شده است.در خصوص این فیلم و دغدغههای علی ثقفی از ساخت آن، گفتوگویی با این کارگردان جوان انجام دادیم.
چه شد که در نخستین فیلم بلندتان سراغ پرویز دهداری اسطوره فوتبال ایران رفتید؟
من از زمانی که وارد حوزه مستند شدم علاقه داشتم فیلمی سینمایی در حوزه فوتبال بسازم و در پرویزخان این امکان برایم فراهم شد. ساخت فیلمی درباره مرحوم پرویز دهداری از چند جهت برایم مهم بود، اول آنکه جهان کاراکتر به من نزدیک بود و دیگر آنکه جدا از علاقه خودم به تماشای مسابقات فوتبال تیمملی علاقه داشتم درباره این تیم یک فیلم هم بسازم.
دوست داشتم نگاه شخصیت فیلم به دنیا را کشف کنم و متوجه شوم با مسائل چطور برخورد میکرده است، به عبارت دیگر منش زیست این شخصیت برایم مهم بود به همین دلیل در تحقیقاتم به دنبال آن بودم. تمام تلاشم این بود، که «پرویزخان» فیلمی باشد که با سطوح مختلف جامعه ارتباط برقرار کند. این فیلم اصلا برای مخاطب خاصی ساخته نشده است و برای همین سعی کردم فاکتورهایی که مخاطب از یک فیلم طلب میکند را درنظر بگیرم.
تحقیق و پژوهش پایه آثار مستندی همچون پرتره پرویزخان است. درونمایه اثر شما نیز بر پایه پژوهش بود یا ساختار برپایه شناخت قبلی چیده شد؟
من در ابتدای کار یکسری سؤال برای خودم طرح و به دنبال پاسخ به آنها کار نگارش اثر را شروع کردم. حدود دوسال برای تحقیق و نگارش این فیلم زمان گذاشتم از صحبت با دخترخانم ایشان، نزدیکان، اطرافیان، بازیکنان و هرکسی که اطلاعاتی درباره ایشان داشت تا مصاحبههایی که در روزنامهها، مجلات، کتابها و ... منتشر شده بود.
درحقیقت هر اثری که احساس کردم در ارتباط با ایشان و جغرافیای زمانی و مکانی ایشان وجود داشت، حتی کتابها و آثار سیاسی اجتماعی آن مقطع که برای رسیدن به فضای آن روزهای کشور به من کمک میکرد را خواندم. هیچ کتابی با اثر مشخصی درباره این مقطع از زندگی ایشان نبود که من نخوانده باشم. از این پژوهشهای اسنادی و گفتوگوهای شفاهی اطلاعات جامعی به دست آوردم که فیلمنامه برپایه آنها شکل گرفت.
عنوان کردید قبل از شروع کار پرسشهایی را تهیه کردید و در مسیر پاسخ به سؤالات گام برداشتید، مهمترین سؤالهایی که پایههای روایت براساس آن شکل گرفت چه بود؟
شناخت منش زندگی آقای دهداری و چرایی و چگونگی برخورد ایشان با مسائل مهمترین سؤالهای من برای نوشتن داستان بود. وقتی زندگی ایشان را مرور میکردم متوجه شدم فقط رفتار ایشان با بازیکنان استعفا داده از تیم ملی در آن مقطع اینگونه نبود و این شکل رفتاری ریشه در گذشته او داشت. جالب است بدانید ایشان زمانیکه در آبادان فوتبال را شروع کرد تا وقتی وارد شاهین تهران شد و مسیر مربیگری را ادامه داد، شعار «اخلاق، درس و فوتبال» است را در راس کارهایش قرار داده بود و ما میبینیم که علاقهشان به جوانگرایی و نگاهشان به فوتبال آماتوری یک مکتب فکری است که آرام آرام در وجود ایشان رشد کرده است. ایشان در تیمهایی که با این شیوه راه انداختند تجربه کسب کرده بودند و به نظرم انگار برای این آزمون سخت در طول زندگی آماده میشدند تا برسند به استعفای بازیکنان. من تلاش کردم این روند رشد را نشان دهم.
و چطور به روایت اصلی رسیدید؟
من یک پرانتز بزرگ باز و مدام آن را کوچکتر کردم. آن چیزی که دستور میداد کجای قصه را تعریف کنم این بود که کدام بخش دراماتیکتر است. مثلا آقای دهداری دنبال پیدا کردن بازیکنان مختلف میرود. خوب مطمئنا قصه همه آنها را در یک فیلم نمیشد وارد کرد لذا تصمیم گرفتم آنهایی را که جذابتر و دراماتیکتر بود گزینش کنم؛ با بقیه هم کلیتر برخورد کردم. چون گستره موضوعات زیاد بود و در مواجهه با آنها دو راه داشتم یا در حد یک تلنگر به اینها میپرداختم یا گزینش کنم و ۶-۵ تا را برجستهتر کنم و مخاطب را با آنها سمپات کنم.
مخاطب قرار است به چه مفاهیمی برسد؟
واقعا دلم میخواهد خود فیلم حرفش را بزند. طبیعتا اگر بخواهم فیلم خودم را تحلیل کنم جالب نیست.
قرار نیست فیلم را تحلیل کنیم. میخواهم بدانم مخاطب قرار است در این فیلم به چه ویژگیهایی از معلم اخلاق فوتبال برسد؟
ترجیح میدهم درباره این موضوع صحبت نکنم. احساس میکنم این مفاهیم در فیلم هست و نمیخواهم آگاهانه به موضوعاتی اشاره کنم و به نظر مخاطب جهت دهم. وقتی به یک شخصیت سعی میکنید نزدیک شوید، باید تلاش کنید خیلی خودآگاه با مفاهیم برخورد نکنیم. باید ابتدا بر این کاراکتر مسلط شوم. من درباره دهداری فکر میکردم، خوابش را میدیدم و سعی میکردم کامل او را بشناسم. سعی میکردم از خودآگاهی فرار کنم تا خوب که شناختم، شروع به نوشتن کنم.
پرویزخان چقدر به واقعیت نزدیک است و چقدر تخیل در آن نقش دارد؟
بهطور کلی تلاش کردیم در هر موقعیتی که مستند جوابگوست، واقعیت را مبنا قرار دهیم مگر اینکه درام تغییراتی را بطلبد و واقعیت به نام درام پختهتر شود. بههر حال ما یک قصه تعریف میکنیم و وقتی درام کمرنگ باشد، میتوان چنین تغییری داشت. البته اینکه چه چیزی از واقعیت گزینش شود در پرداختن به این جنس کارها اهمیت دارد و باید بخشهای دراماتیکتر را از یک قصه یا شخصیت گزینش کنید.
شما روی شخصیتی دست گذاشتید که مدیریتش حداقل در فوتبال زبانزد است، چقدر معرفی این الگوها برای نسل جوان مهم است؟
قبل از پاسخ به سؤال شما و در تکمیل صحبتتان باید بگویم، یکی از اتفاقاتی که در نسخه اولیه فیلم وجود داشت اما به دلایل مختلف حذف یا گذرا به آنها پرداختیم و بد نیست به آن اشاره کرد، این بود که لیگ سراسری ایران در آن برهه زمانی تعطیل بود و لیگی به نام قدس برگزار میشد که فقط تیمهای منتخب استانها در آن شرکت میکردند؛ به عبارتی پرسپولیس و استقلال در آن لیگ حضور نداشتند. به همین دلیل هم لیگ تماشاگر نداشت و به نوعی لیگ شکست خورده بود. پرطرفداراترین لیگ، در آن زمان لیگ تهران بود که این دو تیم هم در آن حضور داشتند. آقای دهداری وقتی دید با این لیگ، فوتبال شهرستان مهجور شده و استعدادهای شهرستانی از بین میرود، خودش به شهرستانها رفت و بازیکن کشف کرد؛ مثلا عباس سرخاب را از میناب کشف کرد. کار سختی بود که یک مربی به میناب برود اما دهداری تا آنجا رفت یا از تیم منتخب اصفهان احمدرضا عابدزاده را آورد یا از دسته چهارم و تیم ژاندارمری جواد زرینچه را آورد. من به دلیل کمبود زمان، همه اینها به دلیل اشاره نکردم اما تعدادی را آوردم تا کار بزرگ ایشان را نشان دهم. مرحوم دهداری یک جمله معروف دارد؛ مروارید فقط در دریاهای کشور نیست. میبینیم او به این حرف قلبا ایمان دارد. او نشان داد که هر وقت به یکدلی و ایمان رسیدیم، اعتماد به نفس پیدا کردیم و واژههایی مثل یکدل، همدلی، از خودگذشتگی و... که شاید مفاهیم شعاری به نظر بیایند اما در واقعیت حقیقت دارند موفق بودهایم. این مفاهیم وقتی در دل بازیکنان رسوخ کرده، تیم ملی ایران با همه سختیها جنگیده است. آقای دهداری به ما یادآوری میکند اگر این مفاهیم را جدی بگیریم، کشور پیروزمندانه جلو خواهد رفت و مفهوم پیشرفت را با تمام وجود حفظ خواهد کرد.
و چقدر سینما در این مسیر میتواند به جامعه کمک کند؟
مطمئنا نیاز است. به نظرم مفاهیم اجتماعی و نقدهای اجتماعی برای پیشرفت موثر است و یکی از لازمههای یک جامعه پویا این است که چشمش را به نقطه ضعفها و نقدها نبندد، در این میان یکی از ویژگیهای فیلمساز این است که چشمان تیزبین جامعه باشد، جامعه را نقد کند، مشکلات را بازتاب دهد و ذرهبین بیاندازد تا مشکلات شناسایی و به مسأله تبدیل شود. در کنارش نیاز به انگیزه امید و خودباوری هم هست، این مفاهیم هم نیاز است. فکر میکنم در سالهای اخیر در هر دو مقوله سینمای ما موثر بوده است. کارهای خوبی انجام شده هرچند نیاز است تا این قصهها حالت سفارشی پیدا نکند و فیلمسازان با یک دغدغه به سراغ اینگونه آثار بروند.
پس از تولید اثر، خانواده دهداری فیلم را دیدند؟
در طول ساخت فیلم دختر ایشان خیلی به ما محبت داشت و کاملا با ما همراه بود اما هنوز فیلم را ندیده است. البته اطرافیان خانواده دهداری که فیلم را دیدند، عنوان کردند نظرشان از کار مثبت است.
یکی از موضوعات مهمی که فیلم شما را خاص میکند، نوع مخاطب است. در نگاه اولیه فقط علاقهمندان فوتبال به تماشای کار خواهند نشست، خودتان چه جامعهای را به عنوان مخاطب مدنظر داشتید؟
من این فیلم را برای مخاطب خاص نساختم و دوست دارم همه اقشار، دستهها و افکار با فیلم ارتباط برقرار کنند و از این فیلم لذت ببرند اما قشری که برایم مهم است، نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۰ سال است. چون این گروه جامعه را میسازند.
دهداری تیمش را از بین این گروه سنی انتخاب کرد و به نظرم میتواند الگویی برای این گروه سنی به حساب آید و آنها را نیز به حرکت وار دارد.فیلم ما درباره ایران است. خودباوری و پیشرفت، لازمهاش در گام اول وحدت است. برای همین برای من خوشحالکننده است که از اقشار مختلف واکنش میبینند.
از سعید پورصمیمی بگویید. چه شد برای نقش مرحوم دهداری سراغ ایشان رفتید؟
ما ابتدا تلاش داشتیم بازیگری شبیه آقای دهداری پیدا کنیم و به قول آقای پورصمیمی اگر مرحوم پرویز پورحسینی زنده بود این نقش را نمیپذیرفتم چون کاملا شبیه بود اما وقتی دیدم بازیگری شبیه آقای دهداری نداریم، تصمیم گرفتیم بهدنبال یک فرد توانا باشیم. معتقد بودم بازیگر به نحوی باشد که یک کاراکتر پیچیده خلق کند. آقای دهداری وجوه مختلف دارد و یک هنرمند باتجربه میخواهد که این وجوه را نشان دهد. ما کاراکتری داریم که ظاهری عبوس دارد اما در پشت این ظاهر یک فرد لطیف و پر از مهربانی است. این پیچیدگیها را یک بازیگر توانا میتواند دربیاورد و از همان اول نظرمان روی آقای پورصمیمی بود. آقای پورصمیمی بسیار چابک و سرزنده است و حتی همه حرکات، از شکل راهرفتن تا توپزدن، همگی را از پرویز دهداری وام گرفت. مرحوم دهداری معمولا کنار زمین واکنش احساسی خاصی به گلزدن نشان نمیداد و ما به تمام این جزئیات در فیلم دقت کردیم.
کمی هم از چالشهایی که در ساخت این فیلم با آن روبهرو بودید، بگویید.
اجازه دهید قبل از هر چیز از عوامل فیلم تشکر کنم که در بخشهای مختلف زحمت زیادی کشیدند. فیلم سنگین و گستردهای بود. دردسر زیادی داشت. واقعا عوامل تیم جنگیدند و کمک کردند فیلم ساخته شود. از سازمان اوج نیز باید تشکر کنم. من در ساخت این فیلم با دو چالش مواجه بودم؛ یکی آنکه بازیگر آن باید شبیه به پرویز میبود و دیگری باید از بازیگر استفاده میشد. من دوست داشتم بازتاب سرشت و واقعیت این آدم برای مخاطب برملا شود و این امر نیازمند یک بازیگر ششدانگ بود.
فرصت برابر در جشنواره فجر
فکر میکنم جشنواره فیلم فجر برای فیلمسازان فیلماولی خیلی خوب است زیرا ما فیلمهای کوتاه و مستند زیادی ساختیم که مهم است کجا عرضه شود و چگونه با مخاطب ارتباط بگیرد. من هم مثل هر فیلمساز دیگری دوست دارم فیلمم دیده شود. جشنواره فیلم فجر به همه فرصت برابر میدهد و این امکان را میدهد که فیلماولیها دیده شوند. مهمترین آرزوی فیلمساز پیداکردن فرصت دیدهشدن است. از طرف دیگر جشنواره فجر به فیلمسازان فیلماولی این امکان را میدهد تا در یک فرصت برابر، کنار باتجربهترها و بزرگترها قرار بگیرند.