به گزارش
جام جم آنلاین، آغاز روابط ایران و انگلیس به دوران حضور ایلخانان بر میگردد. در آن زمان ادوارد اول بر تخت سلطنت انگلستان نشسته بود و از تداوم جنگهای ۲۰۰ ساله صلیبی با مسلمانان خسته شده بود و به این فکر افتاد تا زمینهای را برای برقراری ارتباط با برخی از قدرتهای آن دوره برقرار کند. در این زمان ارغوان شاه نواده هلاکو خان بر ایران حکم میراند. دو امپراتوری ایران و انگلیس گرچه در آن زمان تمایل داشتند که با هم روابط و تعاملاتی را داشته باشند، اما فاصله زیاد میان این دو قلمرو کار را بسی مشکل میکرد.
انگلیسیهای سوداگر
زمانی که ایران تحت فرمانروایی سلسله صفویه قرار داشت، ملکه انگلیس فرستادهای را به نام آنتونی جینکینسون به همراه نامهای به دربار شاه تهماسب فرستاد که حاوی تمایل انگلیس برای برقراری ارتباط با ایران بود، اما شاه صفوی نه تنها در ملاقاتی که با این فرستاده انگلیسی صورت گرفت بی اعتنایی نشان داد بلکه پس از آن دستور داد تا دنبال وی خاک بریزند تا جای پای نجس او تطهیر شود. این رویکرد تا زمان شاه عباس ادامه داشت و بواسطه تحولاتی که در این دوره رخ داد هم شاه صفوی و هم انگلیسیها احساس کردند که میتوانند با همکاری یکدیگر بساط استعمار هلند در خلیج فارس را برچینند.
این اتفاق فرصت مناسبی را برای انگلیسیها فراهم کرد تا نگاه سوداگرانه خود را در تعامل با ایران توسعه ببخشند. انگلستان در آن مقطع چند هدف را دنبال میکرد. از یکسو در پی فراهم آوردن فرصتهای مناسب برای بسط تجارت خود بود و از سویی دیگر در پی آن بود تا در عرصه رقابتهای جهانی گوی سبقت را از هلند، اسپانیا، پرتغال و فرانسه بربیاید. علاوه بر این موضوع عثمانیها هم که صدای توپ هایشان پشت دروازههای وین هم شنیده میشد عرصه را بر انگلیسیها تنگ کرده بودند.
مجموعه این عوامل در کنار احساس نیاز شاه ایران برای افزایش قدرت دولت مرکزی و همچنین تلاش برای بیرون راندان اشغالگران عثمانی از مناطق شرقی و شمال شرقی و و استعمار پرتغال از صفحات جنوبی باعث شد که روابط کشورمان با انگلیس در این شاه عباس صفوی ارتقا پیدا کند.
در اوج گیری این تعاملات البته وجود سرزمین ثروتمند به نام هند بسیار تاثیرگذار بود و این مساله ناشی از آن میشد که اروپاییان قرنها متمادی در پی رسیدن به مشرق بویژه دسترسی به سرزمین افسانهای هند بودند و در نهایت تاسیس کمپانی هند شرقی به این آرزو جامعه عمل پوشاند. گرچه در میان اروپاییان ابتدا پرتغالیها و متعاقب آن هلندیها توانسته بودند که به هند پا بگذارند، اما بعدها انگلیس با اشغال نظامی و استعمار اقتصادی و بهره کشی از مردم این سرزمین توانست حضور خود را در آسیا را تا مدتها ماندگار کند.
هلندیها اولین اروپاییهایی بودند که در هند برای حضور دائمی اقتصادی خود در این سرزمین یک شرکت اقتصادی تاسیس کردند، اما با وجود اینکه انگلیس یک قرن بعد از استعمار هلند، اسپانیا و پرتغال وارد عرصه بهره کشی از مردم آسیا شد با استفاده از تجارب دریایی و همچنین ناوگان نظامی خود اقدام به تاسیس مشهورترین کمپانی شراکتی جهان در هند کرد.
پرآوازهترین کمپانی شراکتی جهان که در عین خوششانسی نشاندهنده نگاه انگلیسیها به جهان آن روز بود. انگلیسیها که در تجارت دریایی و ناوگان نظامی خود تقریبا یکصد سال پس از هلند، اسپانیا و پرتغال وارد عرصه کارزار شده بودند، نخستین دزدان دریایی بودند که با استفاده از کشتیهای خود به کشتیهای اسپانیایی دستبرد زده و کالاهای موجود در آن را فروخته و از پول آن بنای امپراتوری بزرگ خود را گذاشتند.
تمام سودآوری کمپانی هند شرقی، اما از ناحیه تجارت نبود، دستیابی به بازارهای آسیایی باعث شد تا این شرکت در همان سالهای اولیه نخستین کارخانههای خود را در شهرک ماچیلیپاتنام در کرانه کوروماندل در خلیج بنگال ـ درست در نزدیکی هلندیها ـ بنا نهد و شروع به توسعه متصرفات آسیایی خود کند.
کمپانی هند شرقی در ایران
آغاز حضور موثر انگلیسیها در خلیج فارس به سال ۱۰۳۲ قمری / ۱۶۲۲ میلادی بازمیگردد که کمپانی هند شرقی در قالب همکاری با شاه عباس اول صفوی (۱۰۳۹ ـ ۹۹۶ قمری) موفق به اخراج پرتغالیها از جزیره استراتژیک هرمز در دهانه خلیج فارس شدند. دولت ایران در ازای این همکاری نیمی از عایدات گمرک هرمز و بعدها بندرعباسی را به کمپانی هند شرقی واگذار کرد. این حضور انگلیسیها در خلیجفارس تا اوایل قرن ۱۲ هجری / ۱۹ میلادی در قالب کمپانی هند شرقی ادامه داشت. این کمپانی ابتدا توانسته بود با اخراج سایر شرکتهای رقیب انگلیسی نظیر کمپانی روسیه و خاور نزدیک از صحنه، خود در سال ۱۰۰۸ قمری/ ۱۶۰۰ میلادی انحصار تجارت شرق را کسب کند تا آن زمان شرکتهای انگلیسی مذکور بر سر حضور در مناطق مختلف خلیج فارس و نیز قلمرو ایران و عثمانی برای تهیه مواد خام شرقی جهت بازارهای انگلیسی با هم رقابتی شدید داشتند.
حضور کمپانی هند شرقی انگلیسدر خلیج فارس و فعالیتهای آن با اهداف تجاری بود که از یکسو از اوضاع سیاسی مهمترین مستعمره انگلیسی یعنی هند، از سوی دیگر از اوضاع سیاسی ایران متأثر میشد.
بعد از بسط روابط ایران و انگلیس در دوره شاه عباس، دو برادر به نام آنتونی و رابرت شرلی به همراه ۲۵ انگلیسی به درباره شاه صفوی آمدند و ارج و قرب زیادی هم پیدا کردند و تمامی تلاش خود را بکار بستند تا ایران را برای جنگ با عثمانیها ترغیب کنند. از سویی دیگر، موضوع کسب امتیازات تجاری از دیگر اهداف این فرستادگان انگلیسی بود.
در همین دوره بود که کمپانی هند شرقی تواسنت امتیاز تاسیس دارالتجارهای را در شیراز و اصفهان بدست آورد. این روابط البته با سقوط صفویه و آغاز هرج و مرج و ناامنی در ایران تا حدود زیادی دستخوش تغییر و تحول شد. اما با روی کار آمدن نادر شاه و تلاشی که وی برای کسب سیادت دریایی بر خلیج فارس داشت روند ماجرا تا حدودی عوض شد. نادر از نمایندگان کمپانی هند شرقی خواست تا چند فروند کشتی در اختیار او بگذارند، اما از آنجایی که انگلیس مخالفت تثبیت قدرت ایران در خلیج فارس بودند این خواسته شاه ایران را پشت گوش انداختند.
کریم خان زند که روی کار آمد، در ابتدا روابط ایران و انگلیس حسنه بود و حتی امتیازاتی برای آنها در بوشهر قائل شد، اما در ادامه وقتی از مقاصد استعماری آنها اطلاع حاصل کرد دستور داد تا دفتر نمایندگی کمپانی هند شرقی در بوشهر را تعطیل کنند.
دوره قاجار و عصر امتیازات
در دوره قاجار روابط ایران و انگلیس وارد چرخه جدیدی از مناسبات شد و با توجه به آشفتگی اوضاع سیاسی در ایران و بی ارادگی شاهان قاجار، کمپانی هند شرقی از فرصت بدست آمده نهایت استفاده را کرد و با گسیل داشتن هیاتهای مختلف سیاسی، تجاری، مذهبی و نظامی به ایران، امتیازات فراوانی را اخذ کرد.
در روزگار فتحعلی شاه، کمپانی تلاش خود را بکار بست تا به منظور جلوگیری از نفوذ احتمالی فرانسه، ایران را به جنگ با افغانها ترغیب کند. از همین رو، سرجان ملکم به کشورمان آمد و بعد از ملاقات با مقامات ایرانی زمینه برای انعقاد قراردادی در سال ۱۲۰۵ قمری فراهم شد که به موجب آن، فتحعلی شاه متعد بود در صورت حمله افغانها به هند به آنها حمله کند و همچنین از حضور فرانسویها در ایران جلوگیری به عمل آورد. در کنار آن انگلیسیها قول مساعدت در تجهیز نظامی ایران را دادند. این قرارداد به کمپانی هند شرقی اجازه میداد تا بدون پرداخت عوارض در ایران آزادانه تجارت کند.
در جریان جنگهای ایران و روس هم کمپانی هند شرقی با اعزام هیاتهایی خود را هواخواه دولت قاجار نشان دادند و زمانی که ضعف و سستی در ارتش ایران پدیدار شد با تدبیر انگلیس دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمنچای بر کشورمان تحمیل شد.
مردم در برابر انگلیسیها
جولان انگلیسیها و کمپانی هند شرقی عرصه را بر مردم ایران تنگ کرده بود و نارضایتی آنها در برابر استیلای بیگانه علنی شد که اوج آن در جریان مبارزه با قرارداد رویتر و مقابله با انحصار دخانیات رخ نمایی کرد. حرکت بعدی مردمی در ایران، نهضت عدالتخواهی بود که بعدها به مشروطه موسوم شد. جنبشی که میتوانست نقطه عطفی در تحولات تاریخی ایران باشد، ولی به دلیل مداخلات انگلستان از مسیر اصلیاش منحرف شد.
کودتای سیاه
ژنرال آیرون ساید برنامهریز اصلی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بود. او پس از تهیه مقدمات لازم در قزوین به ملاقات رضاخان میرپنج رفت و به او دستور داد برای کودتا به تهران برود. رضاخان با کمک انگلستان توانست به سهولت تهران را فتح کند. کودتاچیان که از نفرت مردم نسبت به انگلیسها آگاه بودند به ظاهر موضعی ضد انگلیسی اتخاذ کردند. سیدضیاءالدین طباطبایی نخستوزیر کودتا در اولین گام قرارداد ۱۹۱۹ را ملغی ساخت، اما اینها فقط رویه کار بود. براساس اسناد و مدارک مستند کودتای ۱۲۹۹ ش طرحی بود که توسط ژنرالهای انگلیسی و انگلوفیلهای ایران طراحی و اجرا شد تا پس از آن زمینه را برای ظهور و ترقی رضاخان فراهم آورند. او ابتدا به عنوان سردار سپه وارد کابینه سیدضیاء شد و در عرض سه چهار سال چنان پیش رفت که مسند صدارت را از آن خود ساخت و توانست با تسلط بر نیروهای نظامی و اعمال فشار و زور قدرت را در دست گیرد، مخالفان را سرکوب کند و در مجلسی فرمایشی حکومت قاجار را منقرض سازد. هنگامی که این قزاق ساده برکشیده انگلیسها ادعای سلطنت کرد، به جز معدودی، چون آیتالله مدرس و دکتر مصدق کسی به مخالفت برنخاست و رضاخان توانست سلسله پهلوی را در ۹ آبان ۱۳۰۴ ش تاسیس کند.