به بهانه پخش «امپراتور اشک‌ها» از شبکه نمایش

از هزینه بالا تا کرونا و مرگ یک اسب

نگاهی به عروسک‌های محبوب تلویزیون به بهانه پخش «جام آرزوها»

خاطره‌سازهای دیروز و هنوز

برای همه آنهایی که با تلویزیون خاطره دارند، عروسک‌های بسیاری حس نوستالژیک را تداعی می‌کنند. انگار حس‌و‌حال کودکی بسیاری از ما، با همین عروسک‌ها و روایت‌های کودکانه‌شان رقم خورده است. با عروسک‌های مدرسه موش‌ها یاد گرفتیم عاشق درس خواندن شویم، با جناب خان آموختیم وطن‌مان را دوست داشته باشیم و با مجید دلبندم، کلمه‌های درست را یاد گرفتیم. عروسک‌های تلویزیون برای خیلی از ما کلاس درس بودند و با آنها بزرگ شدیم.
کد خبر: ۱۴۴۱۷۵۰
نویسنده سپیده اشرفی - روزنامه‌نگار
 
آموزش هایی راازآنها گرفتیم که شاید درهرمدرسه‌ای می‌خواستیم یادبگیریم، این‌قدر صمیمانه وازسرعلاقه نمی‌شد. عروسک‌هایی که هر‌کدام درسی برای‌مان داشتند؛ از عروسک‌های مدرسه موش‌ها و آن حال‌و‌هوای آموزش دیدن آنها تا جناب خان که به‌تازگی دوباره به آنتن تلویزیون بازگشته است. به بهانه بازگشت جناب خان به تلویزیون، مروری بر عروسک‌های خاطره‌انگیز تلویزیون داشتیم که توانستند در دوره‌ای ما را با قصه‌های‌شان همراه کنند. 

جناب خان دوست‌داشتنی
بگذارید همین ابتدا یادی کنیم ازشخصیت جناب خان که با آن صورت بنفش ولهجه جنوبی، درمدت زمان کوتاهی توانست شهرت بسیاری بین مخاطبان پیدا کند. جناب خان ابتدا در یک مجموعه نمایش‌خانگی حضور داشت اما بعد با برنامه «خندوانه» که مخاطب بزرگسال داشت، به شهرت رسید و محبوب شد. این عروسک یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیتش را مدیون صداپیشه‌اش است که با آوازهایش خیلی زود مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. جناب خان به‌واسطه کاراکتر خاصی که دارد، باورپذیر بود و ماندگار شد. عروسکی که شغلش لبوفروش بود و به دختری به نام احلام علاقه داشت. جناب خان حالا با برنامه جام آرزوها دوباره به تلویزیون بازگشته تا هواداران خود را با بحث‌های فوتبالی همراه کند. 
 
کلاه قرمزی خاطره‌ساز
برای خیلی از ما که با عروسک‌های تلویزیون خاطره داریم، نام کلاه قرمزی و برنامه‌ای که او را به مخاطبان معرفی کرد، در صدر برنامه‌های پرطرفدار عروسکی است. کلاه قرمزی اولین‌بار در مجموعه‌ای تلویزیونی به نام سقائک و شانه‌به‌سر دانا در سال ۱۳۶۰ و بعد از آن، با ظاهری جدید در برنامه جغجغه و فرفره ظاهر شد که در ابتدای دهه ۷۰ پخش می‌شد. تازه آن زمان بود که شخصیت کلاه قرمزی برای مخاطبان به شهرت رسید و سه فیلم سینمایی با شخصیت محوری او، روی پرده سینما رفت. بعد از آن، با اضافه شدن شخصیت‌هایی در کنار این عروسک دوست‌داشتنی، برنامه‌ای به نام این عروسک روی آنتن تلویزیون رفت و توانست دل خیلی از بزرگ‌ترها را در کنار کودکان برباید. کلاه قرمزی گرچه به مرور حال‌و‌هوای متفاوتی به خود گرفت و سایه دیگر عروسک‌ها بر او غالب شد اما هنوز هم یادآور خاطرات بسیاری از دوران کودکی ماست.
 
مدرسه موش‌های زرنگ 
آنهایی که در دهه ۶۰ پای تلویزیون می‌نشستند، مدرسه موش‌ها را به خاطر دارند. مدرسه‌ای پر از موش‌های مختلف که هر‌کدام شخصیت و تکیه‌کلام‌های مخصوص به خود را داشتند. یکی سرمایی بود و یکی باهوش و کنار هم قرار گرفتن این شخصیت‌های مختلف، چیزهای بسیاری داشت تا به بچه‌ها بیاموزد. معلم هم همیشه به آنها نکات اخلاقی را یادآوری می‌کرد. باورپذیر بودن شخصیت این موش‌ها باعث شده بود که پای تماشای آن بنشینیم و برای‌مان جذاب باشد. شخصیت این موش‌ها که حالا برخی عروسک‌های آنها در موزه عروسک شهرک غزالی نگهداری می‌شود، خاص و خاطره‌انگیز بود. 
 
خونه مادربزرگه و اهالی آن
مخمل با آن سبیل‌ و چشم دوست‌داشتنی‌اش، یکی دیگر ازعروسک‌های خاطره‌انگیز سال‌های دوربود که هنوز هم تداعی کارهای او برای‌مان خاطره‌انگیز است. مخمل فقط یکی از شخصیت‌های عروسکی خونه مادربزرگه بود؛ خانه‌ای که هزار قصه داشت و حتی تیتراژش هم برای‌مان به‌یادماندنی شد. ماجرای این خانه از جایی آغاز می‌شد که مخمل گربه یکی‌یک‌دانه مادربزرگ، تنها همدم او بود اما با ورود خانواده آقا حنایی و گل‌باقالی‌خانم به همراه دو جوجه فرزندشان، آرامش خونه مادربزرگه برای مخمل به‌هم ریخت و مخمل درصدد بیرون کردن این خانواده بود.
 
ماجراهای قورباغه سبز
قورباغه سبز را هم باید یکی دیگر از قصه‌سازان نوستالژیک زمان کودکی خیلی‌های‌مان دانست. زنده‌یاد علیرضا توپچیان جزو اولین بازیگرانی بود که با عروسک دستکشی، همزمان عروسک‌گردانی و مقابل دوربین بازی می‌کرد. شخصیت آن قورباغه خاطره‌انگیز هنوز هم با همان شخصیت مهربان و صبورش در ذهن خیلی‌های‌مان مانده است. شاید بتوان گفت که قورباغه سبز از اولین عروسک‌هایی بود که از پشت میزهای دکوری خارج شد و همراه عروسک‌گردانش به کوچه و خیابان ‌رفت. همین هم باعث شده بود که کارهایش برای ما باورپذیر باشد و او را دنبال کنیم. 
 
داستان‌های هادی و هدی 
آن عروسک‌های قدیمی و اوستابابا را یادتان هست؟ همان عروسک‌هایی که یکی‌شان هادی بود و یکی دیگر هدی و اوستابابا با لحن آشنایش آنها را صدا می‌کرد. این عروسک‌ها مقابل یک پرده سیاه و تاریک نقش‌آفرینی می‌کردند. عروسک‌هایی که شاید هنوز مثل فناوری‌های این روزها نتوانسته بود به خلاقیت و واقعی‌تر شدن نزدیک شود اما آن‌قدر برای ما جذاب بود که حاضر بودیم پای صحبت‌های‌شان بنشینیم. خانواده هادی و هدی با توجه به محوریت و تاکیدی که روی جمع خانواده داشتند، آموخته‌های بسیاری برای خیلی‌های‌مان داشت. 
 
نوستالژی یک لاک‌پشت پرازخاطره
شاید تا به حال قصه‌های مختلفی با تمرکز بر شخصیت حیوانات ساخته شده باشد اما لاکی جون که شخصیت نوستالژیک سال‌های دور بود، هنوز هم برای‌مان خاطره‌انگیز است. تنها لاک‌پشت عروسکی که در برنامه‌های کودک حضور داشت و با شیطنت‌ها و بازیگوشی‌هایش بچه‌ها را پای تلویزیون می‌نشاند. لاکی در واقع یک عروسک تن‌پوش بود که شیطنت‌هایش کودکان بسیاری را به سمت تماشای آن می‌کشاند. 
 
ماجراهای هاچین و واچین 
هاچین و واچین برنامه عروسکی دهه ۶۰ بود که دو عروسک دهان گشاد با نخ‌هایی زیر دست‌های‌شان، نقش‌آفرینی می‌کردند. عروسک‌هایی که هر بار داستان‌ها و ماجراهایی را خلق می‌کرد. یک پستچی هم داشت که اکبر عبدی نقش آن را بازی می‌کرد. این عروسک‌ها را هم باید چهره‌های خاطره‌انگیز آن سال‌ها دانست که هنوز هم در خاطر مانده است. 
 
خاطره ساز مثل السون و ولسون
«السون و ولسون» سه تا میشن با «دون دون»! این شعر را یادتان هست؟ خاطره‌سازی آن سال‌های تلویزیون که با چند عروسک بود و دو خواهر به شکل کبوتر هم نزدیک آنها زندگی می‌کردند. دون دون شخصیت دیگری بود که با چهره ترسناکی که داشت می‌خواست السون و ولسون را وسوسه کند. وسوسه‌اش هم خوردن شیرینی و شکلات و خراب شدن دندان‌های این دو عروسک بود. این برنامه را باید از جمله آثاری دانست که توانسته بود فرهنگ‌سازی را در حین ارائه یک محتوای مناسب برای کودکان، روی آنتن ببرد. 
 
قصه‌های زی‌زی‌گولو
وقتی یاد عروسک‌های خاطره‌ساز می‌کنیم، باید به عروسک خاطره‌انگیز سال‌های دور یعنی زی‌زی گولو هم اشاره کنیم که توانست چند نسل را به شکل همزمان با خود همراه کند. قصه‌های تا‌به‌تا نام مجموعه‌ای بود که یک عروسک ثابت با عنوان زی‌زی‌گولو داشت که هیچ شباهتی به عروسک‌های مرسوم نداشت و یک گوش بزرگ‌تر و عجیب داشت. او به یکباره وارد خانواده یک زوج جوان می‌شود تا به عنوان فرزندخوانده با این خانواده زندگی کند. خانواده آقای جمالی هم همسایه آنها بود که ترکیبش با خلاقیت‌های زی‌زی‌گولو، باعث ایجاد قصه‌های بامزه می‌شد. 
 
بچه دایناسور دوست‌داشتنی
دانی و من را یادتان هست؟ همان عروسک دایناسوری که همراه حمید گودرزی بازی می‌کرد و به یک چهره عروسکی جذاب تبدیل شده بود. «ماجراهای دانی و من» عنوان مجموعه‌ای بود که در آن شخصیتی به‌نام غزل نقاشی یک بچه‌دایناسور سبزرنگ را می‌کشد و یکباره این شخصیت زنده شده و در کنار سعید ماجراهایی را خلق می‌کرد. این بچه‌دایناسور دوست‌داشتنی شش‌ساله دانی نام داشت که به‌دلیل استقبال مخاطبان، فصل‌های دیگر آن هم تولید شد. این بچه‌دایناسور چشم‌های درشتی داشت و مودب بود. درواقع الگویی برای بچه‌های آن زمان شده بود. تیتراژ این مجموعه هم مورد توجه بچه‌ها قرار گرفت و اشعارش را زمزمه می‌کردند.
 
اچی و مچی دوست‌داشتنی
مورچه‌های «اچی و مچی» که عروسک‌های کوچک بدون دهان بودند، برای خیلی از کودکان دهه ۶۰ خاطره‌انگیز بود و هنوز هم خیلی‌ها تیتراژ و آواز دسته‌جمعی‌شان را به خاطر دارند. مهدی فقیه یکی از بازیگران پیشکسوت شیرازی کار طراحی و ساخت این عروسک‌ها را برعهده داشت. بزرگ‌ترین عضو مورچه‌ها با موهای سفیدی که داشت، برای بقیه قصه می‌گفت و آنها هم سراپا گوش می‌شدند.
 
کوچولوهای نخی 
بچه‌های دهه ۵۰ و ۶۰ عروسک «نخودی» را به خاطر دارند؛ عروسکی که همراه چند عروسک دیگر بود و پرسشگری را یاد کودکان می‌داد. طراحی این عروسک‌ها به گونه‌ای بود که فقط دست و پا و سرهای‌شان با نخ‌هایی که به آنها وصل بود، حرکت می‌کرد و دهان‌شان باز نمی‌شد. با وجود این برای بچه‌ها جالب و ملموس بود. نخودی یک بی‌بی داشت که با او زندگی می‌کرد و لحنی بسیار جدی داشت. 
 
نقش‌آفرینی به شیوه آفتاب و مهتاب
«آفتاب و مهتاب» دو پسربچه عروسکی سبزه‌رو بودند که تبدیل به نمادی شدند برای بچه‌های پر از شیطنت همان روزها. تیتراژ برنامه با معرفی این دو شخصیت توسط خودشان آغاز می‌شد و شعری هم در این باره می‌خواندند و اتفاقا با کلمه‌سازی، خودشان را معرفی می‌کردند که همین نکته هم برای بچه‌ها جالب بود. این دو عروسک همیشه پشت یک میز بودند و قصه‌های‌شان را روایت می‌کردند. 
 
بستنی‌های خوشمزه و قصه‌گو 
بستنی‌ها و خانم بهار را یادتان هست؟ مجموعه عروسکی «صبح بخیر کوچولو» که در دهه ۷۰ تولید شده بود؛ روایت خود را از طریق عروسک‌هایی به شکل بستنی به بچه‌ها ارائه می‌کرد. شخصیت‌های این برنامه، بستنی‌های خوشمزه‌ای بودند که در کنار «خانوم بهار» برنامه اجرا می‌کردند. شعر معروف «دست کی بالا» را هم می‌خواندند و فضای شادی را برای بچه‌ها ترسیم می‌کردند. این مجموعه یک مرغ نامه‌بر هم داشت که عروسک لک‌لک بود و در کنار این بستنی‌ها حضور داشت. بستنی‌ها عروسک‌های تن‌پوشی بودند که با لحنی که صداپیشه‌های‌شان داشتند، داستان‌هایی را برای بچه‌ها روایت می‌کردند.

 مدرسه از زبان حیوانات 
«منگوله گوش میرزا» مجموعه عروسکی‌ای در دهه ۷۰ بود که تیتراژ آن با تخته سیاه و گچ آغاز می‌شد؛ همان چیزهایی که ما بچه‌های دهه‌های گذشته با آن خاطره بازی می‌کردیم. شخصیت اصلی این مجموعه عروسکی به نام «منگوله گوش» بود که گوش‌هایی خاص با موهای صورتی داشت. این مجموعه عروسک‌های دیگری هم داشت که جزو حیوانات بودند.
 
عروسک دلبندم 
مجید دلبندم با آن کلماتی که اشتباه می‌گفت را یادتان هست؟ قبل از این‌که مجموعه‌ای به صورت مستقل و با روایت عروسک مجید شکل بگیرد، سیب خنده روی آنتن رفته بود که بازی خاص مجید صالحی باعث شد ایده ساخت برنامه «مجید دلبندم» شکل بگیرد. شخصیت‌پردازی مجموعه «سیب خنده» مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و سال بعد مجموعه‌ای به‌نام مجیددلبندم تولید شد. عروسکی با دست‌های دراز که با شیرین‌کاری‌هایش مخاطب را جذب می‌کرد. عروسک مجید با گویندگی مجید صالحی، کلمات را به‌صورت اشتباه بیان می‌کرد که با تصحیح اعضای خانواده با جمله‌«مجیددلبندم...» مواجه می‌شد. ترکیب مجید دلبندم... در فرهنگ عامه نیز تا حدودی رواج یافت و در مکالمات روزمره از آن استفاده می‌شد.
 
ساکنان شکرستان
شاید در این مطلب از دهه ۶۰ زیاد گفته باشیم اما نمی‌توان کتمان کرد که شخصیت‌های عروسکی همیشه برای مخاطبان کودک و نوجوان جذاب بوده و تولید آن مختص قدیم نیست. درست مثل «شکرستان» که مجموعه پویانمایی عروسکی بود و توانست مخاطبان کودک و بزرگسال را همزمان با خود همراه کند. شخصیت‌های انیمیشنی شکرستان به مرور تبدیل به عروسک‌های دوست داشتنی شدند که هر کدام طرفداران خاصی داشتند؛ از‌جمله اسکندر و ننه قمر. شخصیت‌پردازی این عروسک‌ها به‌گونه‌ای بود که هرکدام تکیه‌کلام و ویژگی‌های خود را برای جذب مخاطب داشتند. مثلا اسکندر، نوزاد و نوه ننه قمر بود که خیلی زود عروسک و لوازم‌التحریرش وارد بازار شد یا خواجه فرزان فردی بود که همواره به مال‌اندوزی فکر می‌کرد و خسیس هم بود و جزو شخصیت‌های محبوب در این سریال محسوب می‌شود. 
 
گربه آوازه‌خوان 
پنگول را هم باید از‌جمله همین عروسک‌ها دانست که در قامت یک گربه، خیلی چیزها را یادمان می‌داد. شخصیتی که در برنامه «رنگین‌کمان» هر روز هفته ازسال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ حاضر بود و با شعر و شادی بچه‌ها را به خود جلب می‌کرد و با شوخی‌ها و کنایه‌هایی که ارجاع‌شان به مسائل و ماجراهای مربوط به آدم‌بزرگ‌ها بود، دیگر اعضای خانواده را پای تلویزیون می‌نشاند. آوازهای پنگول برای خیلی از کودکان جذاب بود و با آن همراه می‌شدند. پنگول به بهانه‌های مختلف در ابتدا و انتها و وسط برنامه آواز می‌خواند، آن هم با صدایی که جنسش دوست داشتنی بود و تحریرهای هنرمندانه‌ای داشت. صدای ساختگی اما اصولی داشت که هنر هومن حاجی عبداللهی بود. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها