در میزگرد جریان شناسی فرهنگی برنامه سیاست ایرانی مطرح شد؛

عدم توجه لازم در بخشنامه‌های ابلاغی عفاف و حجاب به پیوست‌های عاطفی

مهم نیست اسمش چه باشد و چگونه تعریف شود؛ مهم این است که برای دانش‌آموزان جایی مطبوع و سرشار از شادی، نشاط و امید باشد.
کد خبر: ۱۴۴۰۲۳۷
نویسنده محمد ابراهیم محمدی

مدرسه شاد، مدرسه زندگی، مدرسه فردا، مدرسه امید، مدرسه آینده و... همه از یک خانواده و در یک کلام، بازی با کلمات است! 

 آنچه مهم است این که مدرسه باید جای آفرینش شادی، فرداسازی، نشاط بخش و محل آماده شدن برای زندگی فردا و آینده باشد.

مدرسه اگر نتواند در این برهه تاریخی خودش را باز یابد و مطابق خواست، میل و اراده مخاطبان دلبری کند، نمی‌تواند مطلوب و محبوب مخاطبان خود باشد؛ مخاطبانی که سرمایه، ارزش، اعتبار و هویت مدرسه را می‌سازند.

ناسازمندی بین مدرسه ودانش آموز؛ با هر سلیقه و مصلحتی که باشد، موجب طرد و جذب روحی و البته جسمانی دانش‌آموزان می‌شود. 

مدرسه‌ای که نتواند این جذابیت را بیافریند، نمی‌تواند هویت خود را در «خانه دوم» بودن احیا و حفظ و با خانه و خانواده رقابت کند. 

مدرسه مطلوب را باید فضا و محیطی دانست که دانش‌آموزان در آن احساس آرامش و امنیت می‌کنند و بی‌هیچ تکلف و رنجی، بودن در آن را برای خود آرامش بخش، نشاط آفرین و سرشار از هیجان می‌یابند.

مدرسه، مثل خانه و خانواده است هم می‌تواند سرد و سخت باشد و اعضای خود را براند، آواره و بی‌خانمان سازد و هم می‌تواند گرم وگیرا وجذاب شود و جان وجسم دانش‌آموزان را سرشار از امید و انگیزه و تلاش کند. 

مدرسه هم می‌تواند گرفتار گسست عاطفی شود و همانند مجموعه‌ای بی‌روح و زمخت با اعضای خود سرد و سنگین، چهره در هم بکشد و اخم آلود و خسته کننده شود.

باید برای مدرسه‌ای که نتوانست و نمی‌تواند روی گشاده کند و آغوش بگشاید، زنگ هشدار را به صدا در آورد و برای مدیران و عوامل آن زنگ معکوس و سراشیبی، سقوط و پایان را بلند کرد!

مدرسه اگر هشدار‌ها را برنتابد و زنگ‌های خطر را جدی نگیرد، همانند برخی خانواده‌های متلاشی، گرفتار احتضار و مرگی تدریجی در انجام رسالت و ماموریت خود می‌شود.

مدرسه اگر نتواند پیام‌ها را به‌موقع دریافت و بر ماموریت تربیت نسلی خود تمرکز کند، گرفتار وضعیت کاهنده و طلاق عاطفی می‌شود.

طلاق عاطفی خانه دوم وقتی عینیت می‌یابد که زندگی، تازگی، طراوت، امید و نشاط در آن احساس نشود. 

طلاق عاطفی وقتی است که میانه و نسبتی عاطفی و تکریمی بین دانش‌آموزان و مدیران آن احساس نشود. 

طلاق عاطفی وقتی است که مدرسه به پادگان یا زندانی با دیوار‌های بلند بی‌اعتمادی تبدیل شود و رابطه‌ای از جنس دلتنگی، دوست داشتن، عشق، محبت، همدلی، خادمی و خدمت ایثارگرانه در آن احساس نشود.

طلاق عاطفی مدارس، آغاز مرگ و سرآغاز ناامیدی و یاس از تمرین برای زندگی بهتر و تجربه برای آینده سازنده است.

واقعیت این است که مناسبات مریض، ناخوشی تعامل و ارتباط در مدرسه، زنگ مرگ مدرسه و پایان تاریخ تمرین زندگی در خانه دوم را به صدا در آورده است.

دریغ که پدیده‌های، چون فرار از مدرسه، مدرسه گریزی، حصار سازی و دیوارکشی، مرگ مدرسه و کلاس خانه و... هنوز برخی از سیاست‌گذاران تعلیم و تربیت را به تکاپو وا نداشته و بسیاری از مدیران بی‌تجربه و ناتوان از اصول و مهارت‌های مدیریت مدرسه را بیدار نکرده است!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها