حتی بسیاری از ما خانمها در مواجهه با مسأله اشتغال زنان، آنچنان تحتتاثیر این انگارههای مسلط جامعه قرار گرفتهایم که تصور میکنیم فعال بودن و حضور اجتماعی یک زن فقط و فقط محدود به زمانی است که در قالب کارمند، کارگر یا مشاغلی از این قبیل شغلی داشته باشد و مابهازای آن درآمد و پول دریافت کند. این مسأله تا جایی پیش رفته است که بسیاری از زنان ما در دوگانه اشتغال و خانهدار بودن، خانهدار بودن را به معنای دوری از فضای اجتماعی و به نوعی عقبماندگی قلمداد میکنند. این درحالی است که مادری و همسری اصلیترین و محوریترین نقشهایی است که برای یک زن وجود دارد وسایر نقشهایی که زنان میتوانند ایفا کنند باید درذیل چنین نقشهایی تعریف شود. دلیلش هم واضح است؛ سایر مشاغل و نقشها اغلب بیبدیل نیستند و افراد دیگر هم میتوانند آنها را انجام دهند اما مادری و همسری بدیل ندارد. به همین دلیل است که زنان بایدبرای انجام تمامی فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و دیگر فعالیتها این نکته کلیدی را درنظربگیرند که خانواده محور اصلی واولویت آنها باشد. همچنانکه مردان هم باید محوریت و اولویت خانواده را فراموش نکنند اما نقش محوری زنان درخانه وخانواده اهمیت توجه به اولویت خانواده از سوی آنان را جدیتر میکند.
شغل داشتن به هر قیمت
بهواسطه انگارههای مسلط جامعه درباره زنان شاغل، هم شاهد آن هستیم که برخی ازخانمها حاضرند بههر قیمتی که شده شغل داشته باشند و درآمد تولید کنند! تسلط چنین تفکری بر ذهن آحاد جامعه اعم از زن و مرد موجب شده تا حتی برخی از خانمها که تمایل چندانی به داشتن شغل خارج از خانه ندارند هم تحتتاثیر این تفکر برای اجتماعی و بهروز بودن، خود را ناگزیر از اشتغال در محیطی خارج از خانه بدانند. همین انگارههای ذهنی هم موجب شده برخی از زنان و دختران با اولویت دانستن موضوع اشتغال از سایر موضوعات پراهمیت در زندگی همچون ازدواج و همچنین مادری و فرزندآوری غافل شوند!
دور شدن از فضای مادری و همسری
حتما شما هم با افرادی که با خانمهایی که به واسطه شرایط شغلی به دنبال موضوعات مهم و اصلی زندگیشان مانند ازدواج یا مادر شدن نیستند، مواجه شدهاید. اصلا شاید خود شما هم برسر دوراهی دوگانه اشتغال و مادر و همسر بودن قرارگرفته باشید. حتی بسیاری از خانمهایی که با عبور از مرحله ازدواج، نقش همسری را تجربه میکنند وقتی نوبت به مادری و فرزندآوری میرسد میان مادر شدن و ادامه شغلشان دچار تردید میشوند بهخصوص اینکه در بسیاری از محیطهای کاری، ادامه شغل منوط به کنار گذاشتن برنامههای زنان برای مادر شدن و فرزندآوری است.
چشمپوشی از مادری
بسیاری از شرکتها و محیطهای خصوصی مادر شدن زنان به این معناست که باید با کارشان خداحافظی کنند. شرکتها معمولا قانون را دور میزنند و حاضر نیستند زیر بار قوانینی همچون ۹ماه مرخصی زایمان یا تسهیلات شیردهی مادران و مسائلی از این قبیل بروند. بسیاری از زنان شاغل حتی اگر بتوانند با چالشهای مرخصی زایمان و مسائل پیرامون آن کنار بیایند و آن را بهگونهای حل و فصل کنند، باز هم کسی را ندارند تا فرزندشان را به او بسپارند. علاوه بر این از هزینههای مهدکودک یا استخدام پرستار برنمیآیند. خانمهایی که در چنین شرایطی صورت مسأله را پاک میکنند و تصمیم میگیرند فرزندآوریشان را به تاخیر بیندازند. این بخشی ازماجرایی است که در مجموع کشورمان را به چالشهای جمعیتی دچارکرده.
تفویض مادری به مهد یا پرستار
پرستار یا مهد کودک هم گزینههای دیگری است که مادران شاغل برای نگهداری از فرزندانشان ناگزیرند به آنها اطمینان کنند. گزینههایی که هم میتواند در مجموع هزینههای زیادی را به سبد هزینههای خانواده تحمیل کند و هم درنهایت چالشهای خاص خودش را دارد. همچنان که در عمل با استخدام پرستار، ما مادری و تربیت فرزند را به شخص دیگری تفویض کردهایم. شخصی که نمیدانیم قرار است چه تربیتی را برای بچههای ما در نظر داشته باشد. همین مسأله هم موجب میشود تا مادران شاغل مدام با چالش ذهنی مواجه باشند که هماکنون فرزندشان چه میکند.
تربیت متفاوت دیگران
حتی اگر کسی باشد تا مسئولیت مادری را بر دوش او بیندازیم مثلا مادر یا مادر همسر که به عنوان مادربزرگ خیلی وقتها خودشان داوطلب نگهداری از فرزندان ما هستند و بچهها اغلب بدشان نمیآید ساعتهای طولانی نبود مادر را با مادربزرگ بگذرانند. تازه شاید خیلی هم خوش بگذرد. نکته ماجرا همینجاست، سالها بعد پس از آنکه فرزند ما به دوران نوجوانی و جوانی میرسد، تازه به خودمان میآییم فرزندی که مادر یا مادر همسر به جای ما تربیت کردهاند با فرزند ایده آلی که در ذهنمان وجود داشته تفاوت زیادی دارد. اینجاست که متوجه میشویم هیچکس جای مادر را نمیگیرد.
فرصتهایی که از دست میرود
حالا بیایید از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کنیم. مادران شاغل فقط ۹ ماه فرصت دارند تا رشد و نمو فرزندشان را از نزدیک ببینند و با او همراهی کنند. یک کودک ۹ ماهه هنوز خیلی کوچک است که بخواهد برای ساعتهای طولانی غیبت مادر را تحمل کند. از سوی دیگر فرزندان ما فقط یکبار قرار است زندگی کنند؛ همچنان که خود ما فقط یک بار زندگی میکنیم. دختر یا پسر ما فقط یکبار سه ساله یا چهار ساله میشود. صحنه ایستادن بچه روی پاهایش برای اولینبار فقط یکبار اتفاق میافتد. گفتن واژه «مامان» یا «بابا» برای نخستینبار فقط یکبار اتفاق میافتد. اینها صحنههایی است که قطع به یقین هر پدر و مادری دلش میخواهد ببینید و بشنود و هیجان آن را از نزدیک لمس کند. این موضوعی که اغلب اوقات مادران شاغل آن را از دست میدهند. کاری که نشدنی نیست اما بسیاری از زنان بودهاند و هستند که میتوانند هم نقشهای اجتماعی و شغل و درآمدزایی خود را داشته باشند و هم مدیریت عاطفی احساسی و پرورشی خانواده را در جایگاه مادرانه خودشان در دست بگیرند. زنانی که همسر و مادر چند فرزند هستند و مادرانی خوب و همسرانی نمونه هم بهشمار میروند اما بیتعارف و با یک دودوتا چهارتا میتوان فهمید چنین کاری نیازمند صرف وقت و انرژی و توانی مضاعف است. به بیان دیگر چنین زنانی ناگزیرند وقت و انرژی بسیار بیشتری را صرف کنند و فداکاری و ایثارگری بیشتری داشته باشند که در مجموع این مسأله با فرسودگی سریعتر این مادران همراه خواهد بود. از سوی دیگر عموم افراد چنین تواناییهایی را ندارند و به قول معروف نمیتوان استثناها را بهعنوان قاعده پذیرفت و این موارد استثنایی را به همه تحمیل کرد.
نقشهایی بیبدیل
براساس آنچه گفته شد و با نگاهی به جایگاه و اهمیت خانهداری و نقشهای مادری و همسری میتوان دریافت نقشهای مادری و همسری برای یک زن مهمترین نقشهایی هستند که هیچ بدیلی ندارند. به این معنا که مشاغل گوناگونی که امروز در سطح جوامع وجود دارد اعم از مهندس، معلم، پزشک یا کارمندانی که در عرصههای مختلف و مشاغل گوناگون فعالیت دارند هرکدام ایفاگر نقشهایی هستند که بیتردید افراد دیگری هم بهجای آنها میتوانند در چنین نقشهایی ظاهر شوند. به بیان دیگر این مشاغل جایگزینهای متعددی دارند. درحالی که هیچگاه هیچ شخصی نمیتواند جایگاه عاطفی، احساسی و مدیریتی مادران را در پرورش و تربیت فرزندان در دست بگیرد.
خانواده مبناست
حضرت آیتا... خامنهای رهبر معظم انقلاب هم همواره در صحبتهایشان در مقاطع گوناگون بر اهمیت و اولویت خانواده بهعنوان مبنای کار تاکید دارند همچنانکه در یکی از سخنرانیهایشان میفرمایند: «در همه طرحهایی که برای زنان داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه، شما باید باشید؛ اصلا محور این است.»
مدیران توانمند خانه
بچه که بودم، دلم به این خوش بود که هر روز صبح با دستان پر مهر مادر از خواب بیدار شوم، صبحانهای که برایم آماده کرده بخورم و لقمه نان و پنیری که به دستم میدهد را در کیفم بگذارم و راهی مدرسه شوم. نزدیکای ظهر که میشد هم وقتی زنگ آخر کلاس را پشت سر میگذاشتم، دلم قرص بود وقتی به خانه میروم کسی که در خانه را به رویم باز میکند و با لبخند پرمهرش خستگی چند ساعت درس و مدرسه را از تنم بیرون میآورد، باز هم مادر است. روزها وقتی وارد خانه میشدم، عطر دلپذیر غذای مادر کل فضا رو پر کرده بود. عطر غذایی که فقط حکایت یک خوراکی برای سیر شدن شکمم نبود بلکه نمادی از حضور پرقدرت و پرصلابت مادر در خانه بود. آخر مادر من یک زن خانهدار بود! دوران کودکی ما تعداد زنان خانهدار از امروز خیلی بیشتر بود. زنانی که برای خودشان یک پا مدیر بودند. مدیرانی بیعیب و نقص که تمام امور خانه و خانواده را تحت سیطره مهر و محبت خود مدیریت میکردند. زنان توانمندی که چند بچه قد و نیم قد را در خانههای کوچک و خیلی وقتها با دست خالی، به بهترین نحو ممکن تربیت کرده و به ثمر میرساندند. زنانه خانهداری که در کنار انجام امور معمول خانه که خودش نیازمند فرصتی ۲۴ساعته است، برای کمک به چرخاندن چرخهای اقتصاد خانواده، خیلی وقتها میل بافتنی به دست میگرفتند وبرای اعضای خانواده وحتی گاهی برای دیگران ژاکت و کلاه و شال گردن ودستکش میبافتند. بعضی دیگر اما همیشه وقتی از انجام کارهای روزمره پختوپز و شست و شو کمی فارغ میشدند، صدای تلق تلق چرخ خیاطی سیاه رنگشان در گوش میپیچید. چرخهایی که مانند چرخ خیاطیهای امروزی با فشار یک پدال کار نمیکرد بلکه باید با یک دست دسته چرخ را میچرخاندند و با دست دیگرپارچه را برای دوخته شدن هدایت میکردند. آن روزگاران زنان اغلبشان خانهدار بودند. شاید خیلی از این زنان میتوانستند در خارج از خانه کار کنند و پول بیشتری در بیاورند اما آن روزها اولویت هر زن و مادری ایفای نقشهای اصلی آفرینش یعنی مادری و همسری بود. به همین دلیل شاغل بودن رای زنان افتخار خاصی نبود. افتخار زنان ایرانی در دهههای گذشته فرزندانی موفق و تاثیرگذار بود که تربیت میکردند؛ فرزندانی افتخار آفرین.