پستهای سمینارهای علمی را لایک کردیم و غرهای دانشجویان را در پروژهها و مقالههایشان خواندیم.با تصویری سرابگونه در ذهنمان، کولهپشتی انداختیم و به سمت سر در دانشگاههایمان رفتیم تا کشف و حمایت شویم. کسی هم نگفت آنجا از این خبرها نیست که باید خودمان مسیر را پیدا کنیم. رسانه گفته بود در دانشگاه سفرهای پهن است و باید دوان دوان، خودمان را به آن برسانیم و چهارزانو بنشینیم و شاهانه از غذاهای رنگینش تناول کنیم. غافل از این که دوران دانشآموزی تمام شده و اینجا بهجز خواربار خام، خوراک پختهای نیست. استاد جزوهای در اختیار میگذارد و کسی از ما مطالعه منابع اصلی را نمیخواهد. سلف خوابگاه هر روز شکممان را سیر نمیکند.و منش مادری در کارش نیست. نصف وقتمان برای خانهداری میرود و ایستادن روی پای خود را یاد گرفتن. مقاله نوشتن را قرار نیست توی چارتهای دانشگاه یاد بگیریم و در کلاسهای عملی استاد، اکثرا کار خودش را میکند و ما باید دنبالش راه بیفتیم و با هزار زحمت طالب علمش باشیم. اینجا دانشگاه است و ما هم دانشجو و آن تصاویر آرمانی هم کیک!
تهش که چی؟!
روز اول نه، ولی احتمالا یکی دو ماه ابتدایی دانشگاه اگر همه ۱۲سال تحصیلیات را رویای دانشگاه رفتن داشته باشی، یک سؤال بیخ گلویت را میگیرد.گاهی جایی وسط دویدنهای روزمره، وسط راه میایستی و احساس میکنی قدم بعدی وجود ندارد! دیگر حال ادامه دادن نداری و نمیدانی کدام سمتی باید بروی! این ایست، نه نگرانکننده است و نه منحصر به جغرافیای ایران. این سؤال را هر آدمی که در مسیر رشد است چند بار از خودش میپرسد و دوایش هم یک دور بررسی مجدد مسیر است.آدمها معمولا برای طی کردن پلههای ترقی به دانشگاه میآیند اما دیر یا زود از خود میپرسند که آیا دانشگاه، پله محکمی برای پیشرفت است یا دوری باطل برای پاس کردن جزوات تجویزی اساتید است و سراسر کیک؟!دانشجوی برقی که بلد نیست لامپ اتاقش را عوض کند و جامعهشناسی که نظریههای کانت و دکارت را از بر است، ولی راهکاری برای باز کردن گرهی از جامعه ندارد.اینها سؤالات بیجواب است و پاسخهای بسیاری دارد. چرا که راهحلش در هیچ کتابی پیدا نمیشود و باید میان تجربههای زندگی دنبالش گشت.سیدمحمدصادق کشاورزی، رتبه۲ کنکور ریاضی۹۸ هم وسط راهروهای دانشگاه شریف، این تجربه را داشته. تجربههایی که در مستند دیوانگی روایت شده و چراغ راهی است برای ادامه مسیر. مستندی که عنوان پرمخاطبترین مستند یازدهمین دوره جشنواره عمار را بهدست آورده. این مستند در سال۹۷ ساخته و اکران شد و در مدارس و دانشگاهها و کانونهای فرهنگی و... اکران میشد و روی زبانها بود و گفتمانی تازه را بهوجود آورد. گفتمانی که دیوانگی، آرمان او بود و فردگرایی را به رسمیت نمیشناخت و سرش درد میکرد برای دغدغههای بزرگ و آزاردهنده. گفتمانی که از سر و ته دانشگاه، تصویری تازه به مخاطب معرفی کرد و رویا و هدفی جدید عرضه کرد. همان چیزی که نوجوان و جوان امروز به آن نیاز داشت. سید آرمین حقیقت، نویسنده این مستند در مصاحبهای گفته: دانشجویان پس از اینکه وارد دانشگاه میشوند برایشان سؤال پیش میآید که باید چه کنند. شاید فضای دانشگاه با تصورات خیلی از ما متفاوت باشد برای همین ما سراغ رتبه۲ کنکور رفتیم. شخصی که وارد دانشگاه میشود، اما میبیند آن طور که فکر میکرد، نیست. به همین دلیل بت دانشگاه در ذهن او میشکند و به این فکر میکند حالا من باید چکار کنم؛ بنابراین سراغ آدمهای مختلف میرود تا بداند به چه سمت و سویی باید حرکت کند. تو چطور؟ تا حالا به تهش فکر کردهای؟ ته این کتابهای تست و کنکور و درس و دانشگاه چیست؟ بیا این بار جور دیگری درس بخوان. به ته این دور ــ شاید ــ باطل بیشتر فکر کن. دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد.
دانشجوی بیپول
«دانشجویان پول خرید کتاب ندارند» تیتری عجیب و غریب اما واقعی در زندگی دانشجویی است. این جمله، در میانههای نمایشگاه کتاب پارسال خیلی دهان به دهان چرخید. فاطمه طاری، به عنوان خبرنگار بین غرفههای نشرهای دانشگاهی گشت و گذاری کرد و در مورد میزان فروش آنها در روزهای نمایشگاه مصاحبه کرده بود. تقریبا تمام انتشارات دانشگاهی مستقر در نمایشگاه کتاب از آمار پایین فروش در حد پنج جلد تا ۱۲۰جلد در پنج روز ابتدایی حرف زدند.از عوامل اقتصادی که بگذریم، سؤال اساسی این است که دانشجو اگر نتواند کتاب بخواند، پس چطور باید دانش را بجوید؟ چند سال است که موضوع تولید ثروت از علم جزو مهمترین دغدغههای رهبر معظم انقلاب شدهاست. ایشان توصیه میکنند باید ورود به این مسیر را هدف قرار بدهیم تا عزت ملی بیشتر تقویت شود. اما راهها چقدر برای دانشجویان باز شده تا بتوانند روی کسب علم سرمایهگذاری کنند؟ علم و ثروت، رابطهای دوسویه دارند. نمیتوان از دانشجو انتظار داشت ثروت بسازد، پیش از آن که سرمایه مورد نیاز برای کسب علم را در اختیار آن قرار دادهباشند. دولت چه مقدار در برداشتن ریشهای موانع این مسیر اقدام کرده و چه برنامههایی دارد؟ آیا یکی از مهمترین مسئولیتهای یک دولت انقلابی، اجرایی کردن سیاستهایی که رهبر فرزانه تعیین کرده، نیست؟ اکنون کتاب، اولویت چندم فهرست خرید دانشجویان است؟ وزرای محترم علوم، بهداشت و ارشاد میتوانند توضیح دهند با ۲۵۰هزارتومان بن خرید کتاب برای دانشجویان دقیقا چند کتاب میتوان خرید؟ دانشجو میتواند کتاب را درسبد خرید هفتگی یا حتی ماهانه خود داشتهباشد؟ آیا هنوزهم میتوانیم بگوییم علم بهتر از ثروت است؟
دانشجویی یا دانش جویی؟! مسأله این است
دانشجویی؛ چیزی که آموزش و پرورش در پاس کردن درسها با نمرات خوب برایمان خلاصه کرده. اما به راستی چگونه میتوان دانش را جست؟ در ۱۲سال تحصیلی ما در حال حفظ کردن اطلاعات بودیم. اما کسی به ما نگفت چگونه علمآموزی کنیم؟مهارتهای تفکر تحقیقی چیزی بود که بعضا به گوش هیچکدام از دبیران دبیرستان نرسیده بود. حامد صفاییپور، فارغالتحصیل دکتری فلسفه علم از دانشگاه تربیت مدرس، سالهاست که این دغدغه را دنبال میکند. او بدون حمایت دولتی توانسته، موسسه آموزشی تیزفکری را برای بالا بردن مهارتهای اندیشیدن تاسیس کند. تیزفکری اعتقاد دارد حل ریشهای مسائل نیازمند «شناخت دقیق وضعیت موجود» و «خلاقیت در دستیابی به اثربخشترین راهحل» است. دانشجویان اگر بخواهند دانشجو باشند، باید توانایی طرح و پاسخگویی روشمند یک مسأله را در خود بیدار کنند. این روزها دانشگاهها پرشده از فارغالتحصیلانی که مدرکهایشان در دستانشان است ولی دردی از جامعه دوا نمیکنند. انبوهی اطلاعات درمغزشان است ولی نمیتوانند آنها را بهکار بگیرند.اشکال کار کجاست؟ چرا علم در دانشگاهها مانده و به جامعه سرازیر نمیشود؟ حامد صفاییپور براین باور است که خوشفکری، در انسان بر دو اصل «قوه نقادی» و «قوه خلاقیت» استوار است. اما براستی نظام آموزشی ما، چقدر روی پرورش این دو اصل تمرکز دارد؟ چند درصد از دانشآموزان و دانشجویان ما با این مفاهیم آشنایی دارند؟ شما تابهحال چیزی از این اصطلاحات شنیده بودید؟
آب و آتش
هیچ کدام از ما آب و آتش نیستیم. اما مسأله از آن جایی شروع میشود که بعد از ۱۲سال درس خواندن در تفکیک جنسیتی و بعد از عمری پچپچ کردن دوران نوجوانی درمورد جنس مخالف در گوشه حیاط مدرسه، وارد دانشگاه میشویم. محیطی که آنجا محدودیتهای مختلف ناگهان از میان برداشته میشود و همه ما در مقابل موجودی ناشناخته به نام جنس مخالف قرار میگیریم. سالهای سال است که متخصصان زیادی در رابطه با وضعیت دانشگاهها و مدارس در تفکیک جنسیتی صحبت کردهاند و راهکار ارائه دادهاند و گاهی هم از این طرف و آن طرف بام افتادهاند؛ اما گوش شنوا نیست و هیچگاه تغییری دیده نمیشود. غالب این پژوهشگران با تفکیکهای دائمی و مکرر مخالف بوده یا دنبال گنجاندن آموزشهایی در این باب، میان برنامه درسی دبیرستانیها بودهاند. آموزش وپرورش و وزارت علوم به جز چند بخشنامه بیهویت و بدون نگاه پیشینی و پسینی چه چارهای اندیشیده؟ آیا بهجز تفکیکسازی، برنامهای برای تنظیم روابط میان دختروپسر دارد؟ در سال۱۴۰۱ معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش از بخشنامهای در جهت ممنوعیت تدریس دبیران مرد در مدارس متوسطه دخترانه خبر داد. گذشته ازمحروم شدن دختران از خیلی مدرسهای باتجربه، سوالاتی دیگر مطرح است: آیا جلوگیری از ارتباط دختران با جنس مخالف، سیاست مناسبی برای کنترل فسادهای موجود است؟ دخترانی که به مرور مدیریت روابط خود را تمرین نکردهاند، چه وقت و چطور قرار است خودتنظیمگری را یاد بگیرند؟
بدان و آگاه باش
ماههای ابتدایی همین سال بود که مجلس از مسئولان عالی وزارت علوم دعوت کرد تا در مورد علت افت تحصیلی در میان دانشجویان مورد پرسش قرار بگیرند. در رابطه با عدم علاقه دانشجویان برای ادامه تحصیل، دلایل متفاوتی مطرح میشود. یکی از مهمترین عامل این اتفاق، عدم دید واقعی و درست از رشتههای متفاوت در دانشجویان است.بستر معرفی رشتههای تحصیلی به دانشآموزان، به جای آموزش و پرورش، اینستاگرام شده و به جای مشاوران آگاه به دست بلاگرهای بعضا ناآگاه اینستاگرامی افتاده تا با وبلاگهای خوشآبورنگی که اکثرا، واقعیت سخت این رشتهها را سانسور میکنند، برای رشتههایی که اسم تاپ به خود گرفته، تبلیغات گسترده کنند. از آن رشتهها رویا بسازند و برای رساندن دانشآموزان به آن رشتهها، هزینههای معمولا گزاف بگیرند. چیزی که دراین معرفیهای غیرتخصصی معمولا نادیده گرفته میشود، ویژگیهای فردی و محیطی دانشآموزان است که مهمترین نقش را در رضایتمندی آنها در آینده خواهد داشت.روانشناسان و جامعهشناسان، راهکارهای زیادی برای حل این معضل ارائهدادهاند ولی نمیدانیم اجرایی نشدن آنها به چه دلیل است؟ از سال۹۴ آییننامه هدایت تحصیلی برای دانشآموزان مقطع متوسطه اول، در جلسه شورایعالی آموزش و پرورش به تصویب رسید که پس از آن، شاهد تغییرات مثبت گستردهای در روند انتخاب رشته دانشآموزان بودیم. اما سؤال اینجاست که چرا در دوره متوسطه دوم، حتی یک واحد درسی، جهت معرفی رشتههای دانشگاهی توسط فارغالتحصیلان موفق آنها وجود ندارد؟ تمام سه سال دبیرستان، دانشآموزان درگیر پاسخ درست دادن به سوالهای چهارگزینهای کنکوری هستند در حالی که اکثرا جواب محکمی برای سؤال چندین گزینهای انتخاب رشته ندارند! هرچند که بهتازگی صداسیما برنامههای مفیدی در این حوزه تولید کرده. بهویژه شبکه آموزش سیما، با تولید برنامه سررشته یا شبکه امید با برنامه پربیننده برو پی کارت، فعالیتهایی دراین زمینه داشتهاند. اما انتظار میرود این تولیدات بیش از پیش حمایت و به مخاطب هدف معرفی شوند.
رسانه و دانشجو
تصویری که رسانه از یک جوان ۱۸الی۲۲ ساله برای ما به تصویر میکشد، چیست؟ اکثرا یک دانشجو! این درحالی است که درسال تحصیلی ۹۵-۹۶ چهار میلیون نفر جمعیت دانشجویی داشتیم و درسال۱۴۰۰-۱۳۹۹ در دانشگاههای سه میلیون و ۱۷۳هزار و ۷۷۹نفر در دانشگاههای کشور مشغول تحصیل بودند. یعنی به طورعمومی اقبال دانشآموزان برای ورود به دانشگاه رو به کاهش است. این در حالی است که رسانه، به عنوان یکی از مهمترین پدیدههایی که در فرهنگسازی جوامع نقش دارد، برای دانشآموزانی که به هر دلیلی قصد ادامه تحصیل در دانشگاه را ندارند، راه جایگزین مناسبی معرفی نمیکند. معمولا شاهدیم که برجستهترین راه موفقیت، در فیلمها و سریالها، تحصیل معرفی میشود و انگار سالهاست صنعت فیلمسازی ما برای خلق شخصیتهای موفق، به کلیشهایترین روش و حالت بسنده کرده است.این بازنمایی غلط رسانه از دانشجو و دانشگاه، در سالهای اخیر مورد بحث بسیاری از اندیشمندان و مسئولان بوده است و به عنوان مثال، معاون فرهنگی وزیر علوم نیز از این بازنمایی معیوب رسانهای گله داشته و معتقد بوده که بایستی مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد.حالا به راستی چند درصد از افرادی که به عنوان شخص موفق، در ذهن شما شناخته شده هستند، از شاعران و نویسندگان گرفته، تا نقاشان و مجریها و کارآفرینان و مهندسان، تحصیلات مرتبط با کارشان داشتهاند؟ تا حالا در این مورد تحقیق کردهاید؟ آیا دانشگاه در بیشتر اوقات اکثر راهی سراب گونه نیست که رسانه ما را مقید به پیمودن آن کرده؟
مراقبشان باشیم
تفکیک جنسیتی در مدارس و دانشگاهها یکی از مسائلی بوده که همواره تحت بررسی روانشناسان، جامعهشناسان و اندیشمندان زیادی قرار گرفته است. نگاه کردن به این مسأله و تحلیل آن نیاز به بررسیهای چندجانبه و دقیق دارد. تحلیل تکبعدی این ماجرا صرف نشاندهنده آسیبها یا مزایای کوچکی است که ما را از ابعاد بزرگتر و تاثیرهای بیشتر تفکیکهای جنسیتی دور میکند. تفکیکهای جنسیتی از منظر مهارتهای اجتماعی باعث ایجاد سطوحی از اختلال میشود. مهمترین اختلالی که در نتیجه این تفکیک بهوجود میآید عدم شکلگیری روابط اجتماعی متقابل درست با جنس مقابل است. وقتی که در فضای آموزشی و با نظارت و کنترل این روابط شکل نگیرد و ایجاد نشود در شرایط آزادتر افراد را دچار چالشها و دوگانگیهای متفاوتی میکند. همچنین این تفکیک باعث میشود که بعد از ایجاد روابط متقابل درست و بهویژه در مقطع ورود به دانشگاه و سالهای نخست آغاز زندگی اجتماعی فرئ تصورات و برداشتهای کلیشهای خاصی داشته باشد که صحیح نیستند و باعث ایجاد آسیب میشود. ایجاد کیفیت دوگانه در زندگی مسأله ثانویهای است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. با تفکیکهای جنسیتی صورت گرفته در دوران ابتدایی فرد زندگی جوان ایرانی همیشه با یک دوگانه مهم زن و مرد یا زنانه و مردانه درگیر خواهد بود. یکی از دلایل تفاوتهای فاحش در برخی از آمارهای آسیب احتماعی در ایران نسبت به دنیا همین بحث مربوط به کیفیت دوگانه زندگی است. همچنین عدم تطابق فرهنگ غیررسمی جامعه(فرهنگ موجود در بطن جامعه) و فرهنگ رسمی جامعه(فرهنگ حاکمیتی جامعه) باعث میشود که گستردگی آسیبهای این تفکیک بیش از پیش شود. در سالهای اخیر جامعه و فرهنگ ما تغییرات زیادی را تجربه کردهاست و در این سالها تفکیکهای جنسیتی از بین رفته است. برای مثال کار کردن دیگر به صرف مسألهای مردانه نیست یا ازطرفی استفاده از کرم و ماسکهای پوست دیگر مسألهای زنانه نیست اما از آنجا که این تفکیک جنسیتی از همان سالهای ابتدایی دوران مدرسه ایجاد میشود باعث تاثیرات ماندگار و ناخودآگاهی برای افراد میشود که زیست اجتماعی آنها را در بزرگسالی و روابط حرفهای و عاطفی دچار مشکل میکند.