این مردم پنجشنبهشب گذشته که ضربات چاقوی یک مهاجر افغانستانی بدن یک نوجوان میبدی را کارد آجین کرد و جوان دیگری را روی تخت بیمارستان انداخت، حتی در همه آن ۱۵ساعتی که پلیس با شگردهای ویژه و در عملیاتی غافلگیرکننده، قاتل و همدستانش را در آزادشهر دستگیر کرد، ساعتها و دقایق پر دلهرهای را گذراندند. قاتل اکنون زندانی است، مقتول نیز در خانه ابدی آرمیده است اما روی زمین، جایی که هنوز مردم در مورد این اتفاق حرف میزنند و وقایع را طبق ذائقه خود تحلیل میکنند، ماجرای میبد زنده است.
این اتفاق دوباره باعث صفبندی شدهاست؛ صفی از کسانی که دولت و حاکمیت را به بیعملی و بیتوجهی به مسأله مهاجران متهم میکنند و صفی دیگر از افراد و گروههایی که این واقعه را بحرانی ملی مینامند و بر آتشش میدمند. کنار گود نیز معاندانی ایستادهاند که همیشه برای چنین حوادثی کمین میزنند تا بذر افغانستیزی را در دل مردم بکارند و با شور و حالی که به خبرهایشان میدهند این بذر را آبیاری و نهالش را تنومند کنند. در این میانه، اگر زخمی هم به حاکمیت بزنند و حکومت را به دفاع از مهاجران افغانستانی از یکسو و سرکوب مردم خود از سوی دیگر محکوم کنند که درست و درمان به ماموریتشان پرداختهاند. با وجود این دستهبندیها که یا از روی خشم یا بهواسطه حب وطن یا از روی غرض شکل میگیرد اما حقیقتی وجود دارد، این که مهاجران نباید به حال خود رها شوند و ساماندهی جمعیتی که بهگفته وزیر کشور به حدود پنجمیلیون نفر میرسند باید با سرعت، دقت و حساسیت دنبال شود.
جرایم مهاجران به روایت آمارها
درباره میزان جرم و جنایتی که مهاجران و بهویژه اتباع افغانستانی بهعنوان پرتعدادترین خارجیهای ساکن در کشورمان، آمارهای رسمی معمولا ساکت هستند. این آمارها هیچگاه به روز نمیشوند و در نتیجه نمیتوان مقایسه کرد که این جرایم هر سال نسبت به سال قبل چه میزان رشد داشتهاند و آیا کاهشی بودهاند یا خیر. در سال ۹۲ اما آماری در رسانهها منتشر شد که از وقوع ۱۰۰ فقره قتل به دست مهاجران افغانستانی در کشورمان در عرض همین یکسال حکایت داشت. از آن سال به بعد اما هیچ آماری در دست نیست تا لااقل بدانیم که مهاجران افغانستانی بیشتر مرتکب چه جنس جرایمی میشوند و انگیزههای آنها برای عبور از خطوط قرمز کشور میزبان چیست. سالها قبل که یک تبعه افغانستانی، گلوی زن جوان و فرزند خردسالش را با چاقو برید و در مشهد موجی از هول و هراس به راه انداخت و سپس متواری شد اما حسین اصغرزاده، قاضی جنایی تهران در مصاحبهای اعلام کرد که ۷۰درصد قتلهایی که مهاجران افغانستانی در کشورمان انجام میدهند مربوط به کشتن هموطنان خودشان و ۳۰درصد آن متوجه ایرانیان است.احمدرضایی، جرمشناس نیز پس از انتشار خبر قتل مردافغان به دست هموطنش و مثلهکردن جسد، ۴۰ روز پس از خاکسپاری وی به دست قاتل، در گفتوگویی توضیح داد که «شرایط روحی اتباع مهاجر به سبب سختیهایی که متحمل میشوند به گونهای است که اگر مرتکب قتل شوند حتی با کشتن آرام نمیشوند و جسد را حتما باید از بین ببرند» و دقیقا به همین سبب است که ساماندهی اتباع غیرمجاز اکنون به مطالبهای ملی تبدیل شدهاست.
به جای اغراق، ساماندهی کنیم
در رابطه میان دو ملت ایران و افغانستان، شیطنتها همیشه وجود داشته است. ایران، این سرزمین امن و غرب آسیا که از آن مقصدی مطلوب برای مهاجرت ساخته به مذاق دشمنان هیچگاه نبوده و پروژه ایرانیستیزی و افغانستیزی همواره با هدف برهم زدن این آرامش دنبال شدهاست. فارغ از این شیطنتها اما حضور مهاجران افغانستانی در کشورمان که جمعیتی میلیونی دارند و سرعت تکثیرشان هم بالاست، باید جزو اولویتهای دولت و حکومت قرار بگیرد. انجمن دیاران که بهصورت تخصصی در حوزه مهاجران در کشورمان فعالیت میکند در نوشتاری تاکید کردهاست که اگر ملاک قضاوت در مورد میزان جرم و جنایت مهاجران را آمار سازمان زندانها قرار دهیم از بیش از ۲۰۰ هزار زندانی، فقط ۵۰۰۰ نفر از آنها تبعه افغانستانی هستند؛ سرانه جرم آنها نیز تقریبا ۱.۶مجرم به ازای هر ۱۰۰۰افغانستانی. با این حال بزرگنمایی رسانهای، نگرش مردم نسبت به مهاجران را تغییر داده و نوعی بدبینی مزمن نسبت به آنها را شکل داده؛ در حالی که رسانهها کمتر به زمینههای جرمخیزی مهاجران میپردازند. دیاران چند مثال میزند: وقتی کارفرمای یک ساختمان میداند که قوانین قضایی کشور از یک کارگر افغانستانی هیچ حمایتی نمیکند، حقوق و مزایای وی را پرداخت نمیکند. کارگر نیز چون بستر قانونی را مهیا نمیداند، برای احقاق حقوق خود دستبهکار میشود یا وقتی امکان دریافت عابربانک و استفاده از خدمات بانکداری الکترونیک برای افغانستانیها ممنوع است، آنها مجبور به حمل پولهای خود یا اعتماد به دیگران میشوند؛ دو اقدامی که مخاطرات فراوانی دارد و میتواند به درگیری و زد و خورد منجر شود. در واقع کارشناسان پدیده مهاجرت، با این مثالها قصد روشن کردن ابعاد مختلف ساماندهی اتباع را دارند؛ ساماندهیای که از نگاه آنها فقط به سرشماری مهاجران، دادن کد شناسایی به افراد یا حتی رد مرز مهاجران غیرقانونی محدود نمیشود، بلکه رسیدگی به همه امورات آنها را شامل میشود. بنابراین اگر سیاست اصولی کشورمان، پذیرش مهاجران همسایه شرقی است این پذیرش باید با مجموعهای از بایدها و نبایدها همراه باشد و به جد هم اجرا شود وگرنه اگر مرزها باز باشد و مهاجران بیقاعده درخاک ایران زیست کنند، در هر نقطه از کشورمان باید انتظار شکلگیری گرههای ضدامنیتی را داشت.