سوسن بخشایش، اولین زنی است که عنوان صدابرداری را از آن خود کرده است. متولد۱۳۲۹ است و توانسته با تلاش و کوشش، برنامههای مختلفی را با موفقیت روی آنتن ببرد. بخشایش همزمان با صدا برداری برنامههای رادیویی، صدابرداری ضبط موسیقی را هم در دست داشته است. او در گفتوگوی خود با جام جم، از نحوه ورودش به دنیای صدابرداری میگوید.
سوسن بخشایش درباره آشنایی خود با رادیو به جام جم می گوید: دیپلم ریاضی بودم. خیلی دنبال کار می گشتم. به خانه یکی از دوستان مادرم رفتم که برادرش استاد دانشگاه صداوسیما بود. وقتی متوجه شد دنبال کارم، گفت چرا در دانشکده ثبت نام نمی کنی؟ درست یک روز مانده بود که نوبت ثبت نام تمام شود. به ساختمان جامجم رفتم و درآزمون شرکت کردم. من جزء ۱۰نفر برگزیده شدم. کلاسهایمان به صورت فشرده برگزار شد و به مدت دوسال طول کشید. چون رئیس سازمان در آن زمان میخواست نیروهای جوان تحصیلکرده و دورهدیده را جایگزین نیروهای قدیمی کند، به سرعت شرایط کلاسهای آموزشی وعملی و تجربی را فراهم کرد.
کار با میکروفنی ساده
این صدابردار با سابقه ادامه می دهد: وقتی دوره دانشکده تمام شد، به میدان ارگ رادیو رفتیم. براساس برنامه ریزی، کار را با میکروفنی ساده شروع کردیم تا براساس تواناییهایمان، از ما در برنامههای مختلف استفاده کنند. خیلی زود احساس کردم این همان شغلی است که من دوست دارم. در نتیجه با عشق و علاقه سعی کردم کارکردن را یاد بگیرم. طوری به کارصدابرداری علاقمند شدم که میخواستم همه برنامههای رادیو را ضبط کنم. از برنامه «یک میکروفن» شروع کردم و بعد از آن، ضبط برنامههای کودک، گزارش و حتی برنامه های ترکیبی را که نیاز به توانمندی بالا داشت، آغاز کردم. برنامه هایی که ضبط می شد، بسیار متنوع بود و بخشهای اجتماعی، سیاسی هنری، تئاترو نمایشنامه را شامل می شد. بخشایش عنوان می کند: من صدابرداری برنامههای مختلف را خیلی زود یاد گرفتم. البته باید بگویم صدابرداری شاخههای مختلفی دارد؛ صدابرداری پخش، تولید رادیو، تولید تلویزیون و پخش تلویزیون. ما در همه این شاخهها نه تنها تئوری، بلکه عملی هم آموزش دیدیم. اولین برنامه رادیویی که من در میدان ارگ ضبط کردم، برنامه «کار و کارگر» بود.
وی در توضیح زندگی خودش هم اینطور بیان می کند: در سال۶۲ زمانی که جوانی ۳۰ساله بودم، ازدواج کردم. آن زمان من هفتهای ۳روز از ساعت ۹ صبح تا ۸ شب، سرکار بودم اما سعی می کردم با برنامهریزی، به همه کارهایم برسم. به مرور به این علاقهمند شدم که ضبط موسیقی را بیاموزم و به کمک همکاران و مدیران بسیار خوبی که امکانات در اختیارمان می گذاشتند توانستم کار ضبط موسیقی را از برنامههای تک نوازی شروع کنم. هفتهای دو روز آفیش من در واحد موسیقی بود. وی می گوید: استودیوهایی داخل جام جم به صورت مدرن ساخته شد و دراختیارمان قرار گرفت تا ضبط موسیقی را در ساختمان برون مرزی انجام دهیم. با اینکه بازنشسته شدم، باز هم از من خواستند کارم را ادامه دهم. یعنی تقریبا در دو بازه زمانی ۲۵سال در واحد موسیقی کار کردم. در۲۵سال دوم ازمن خواستند به عنوان کارشناس صدای استان ها مشغول کار شوم. در آن واحد گروهی بودیم که تجربه بسیار زیادی به دست آوردیم. بخشایش در بخش دیگری از خاطرات کاری خود، اینطور می گوید: طرحی پیاده شد تا ما برای آموزش نیروی جوان شهرستانها به آنجا برویم. ما با گروهی ۵نفره اعزام شدیم و من آن کار را خیلی دوست داشتم. درنتیجه حدود ۷-۸ سال شاید هم بیشتر، با واحد موسیقی، برای کارشناسی میرفتیم. ماهی یکبار هم ماموریت داشتیم که به شهرستانهای مختلف برویم که به نظرم کار خیلی تاثیرگذاری بود. بخشایش از بهترین برنامههایی که ضبط کرده یاد میکند و میگوید: یکی از برنامههایی که من دوست داشتم، ضبط برنامههایرادیویی بود. برای گفتوگو به خانه اساتیدمختلف، دانشمندان و فیلسوفان میرفتیم و صدای آنها را ضبط میکردیم.
نحوه تشکیل کانون صدابرداران
او ادامه می دهد: ازسال۱۳۶۲ که به موسیقی بانوان، شکل و شمایل جدی تری داده شد، دنبال صدابردار خانم بودند که تنها صدابردار خانم در آن زمان من بودم. ازآنجا کار من با وزارت ارشاد شروع شد. من در بیش از۵۰سالن در شهرستان های مختلف اجرا داشتم. فرهنگسرای نیاوران و تالار وحدت هم جزء سالنهایی بود که همیشه برنامه داشتیم. بعد ازآشنایی با خانه موسیقی، خواستم فعالیتم را ادامه بدهم. آنجا بود که متوجه شدم همه گروه های موسیقی، کانون دارند و من پیشنهاد دادم که کانون صدا برداران تشکیل شود. بعد از آن، کلاس های صدابرداری را برگزار کردیم و تجربیاتی را که داشتیم در اختیار جوان ها گذاشتیم. تا شروع «کرونا» ما ۱۶ترم کلاس صدابرداری برگزار کردیم و از وزارت ارشاد خواستیم به کسانی که این دورهها را گذراندهاند مجوز بدهند. وزارت ارشاد هم قبول کرد که با این هنرجویان با کسب این مدرک، استودیو بزنند و کار صدابرداری کنند. ما هم از نزدیک نظارت می کردیم. در همان دوران، جشن هایی می گرفتیم و خودمان در کانون از صدابردارها تقدیر می کردیم. برهمین اساس، به سه نفر«تندیس طلایی» اهداء کردیم. این تندیس به بهترین کسانی که کار می کردند و شخصیت های هنری به خصوص در زمینه موسیقی، تعلق می گرفت. اولی را به آقای ریاحی که صدابردار موسیقی بود و دراستودیوی خصوصی کار می کرد دادیم. دومی به من و سومی هم به محمود امینی اهدا شد. درنهایت قرار شد هر سال بین خودمان یک نفر را درحوزه موسیقی انتخاب کنیم که متاسفانه به کرونا خورد و خیلی از کارها خوابید.
این صدابردار تاکید میکند: یک از پروژههای دیگری که دوستانمان سفارش کردند، این بود که در«ایران ایر» استودیو صوتی و تصویری بگذاریم. یکی ازهمکارانم که شرکتی ازخودش داشت، این کار را تقبل کرد و از دو نفر از صدابردارها خواست که همکاری کنند. همانجا توانستیم ۱۰کانال درست کنیم. قبلا یک نفر بود و یک نفر یک ماه می رفت انگلیس و پاییز طلایی را ضبط می کرد و صوتش در هواپیما پخش می شد. پروژه ما به این صورت بود که ۱۰کانال داشتیم که این کانال ها از قسمت های مختلف تشکیل شده بود: ایران شناسی، قصه بچه ها، ترتیل قرآن، نمایش نقاط دیدنی ایران، موسیقی سنتی و.... از سال۱۳۷۲ تا زمانی که کرونا شروع شد، کاررا ادامه دادیم وحتی چند کشور هم سر زدیم. حدود دوسال قبل به واسطه شناخت وزارت ارشاد ازمن به عنوان فردی که دررادیو تلویزیون کار میکنم، مدرکی به من دادند ومن را عضو پیشکسوتان وزارت ارشاد کردند. درحالحاضر هم با آنها همکاری می کنم و طی این مدتی که من موسیقی بانوان ضبط می کردم، اطلاعات بسیاری داشتم که آنها را در اختیار دیگران گذاشتم تا رویش کار کنند و بتوانند در قالب تاریخ موسیقی بانوان اثری را منتشر کنند.
مادرم زنی قوی بود
بخشایش از دوران کودکیاش هم اینطور می گوید: ما ۵خواهر و برادر بودیم. مادرم زنی قوی بود و دوست داشت بچه هایش به سرانجام برسند، تحصیلات بالایی داشته باشند وروی پای خودشان بایستند. برایهمین من هم سعی کردم باوجود همه سختیها انسان موفقی باشم. او در پاسخ به این پرسش که آیا فکر میکرده روزی دکترای هنر را کسب کند، عنوان می کند: در دوران جوانی چنین تصوری نداشتم اما همیشه تلاش کردهام که درهمه زمینه ها تاجایی که میتوانم، موفق باشم. باهمراهی دوستان، استودیوهای مختلفی را خارج ازسازمان راه اندازی کردیم که نیاز به تجربه صدابرداری داشت. همزمان چند جوان میآمدند و من به آنها کار یاد می دادم. من همیشه عاشق کارهای فنی وهنری بودم. بخشایش درباره بزرگترین آرزوی زندگی اش می گوید: هیچ وقت فکر نکردم بزرگترین آرزویی دارم یا نه؟