او از سال۱۳۶۴ وارد عرصه تئاتر شده و در سال۱۳۷۲ اولین تجربه کارهای تصویری را پشت سر گذاشت، ولی پیش از آن در سال۱۳۶۹ اولین تجربه کارگردانی تئاتر را داشته است. طاهری در گونه دینی نمایشهایی مانند «ماه در آسمان ــ خواهر عشق و حنانه» را تولید کرده و همچنین کارگردانی نمایش «خورشید کاروان» را داشته است. او همچنین در سریالهایی مانند یوسفپیامبر، نوشدارو، هوشسیاه، قفسی برای پرواز و در فیلمهای سینماییای مانند سایهای برای خورشید، آسو و درراه بهشت بازی کرده است. این بازیگر اخیرا در فیلم اختالرضا در نقش اسحاق، برادر امامرضا(ع) وحضرتمعصومه(س) بازی کرده است و همین موضوع بهانهای شد تا با او درباره نقشآفرینی در این فیلم صحبت کنیم.
چه انگیزهای موجب شد تصمیم بگیرید با سیدجواد طباطبایی بهعنوان کارگردان و تهیهکننده اختالرضا همکاری و در این فیلم بازی کنید؟
من آقای طباطبایی را از مدتها پیش که وارد حوزه تئاتر شد میشناختم و در جریان بودم که در حوزه سینما فعالیتش را به شکل مصرانهای ادامه میدهد. وقتی این پروژه به من پیشنهاد شد، متوجه شدم گروه خوبی هستند؛ یعنی هم خود آقای طباطبایی و هم دوستان دیگر در حوزه تولید فعال هستند و احساس کردم نوعی نیت خالصانه در کار وجود دارد که به نظر میرسید ادای دینی به حضرتمعصومه(س) باشد. بهدلیل اینکه بزرگشده شهر قم هستم و همیشه این احساس دین را داشتم، تصمیم گرفتم اگر قسمت اینگونه رقم خورده، در کنار دوستان باشم. اینگونه شد که مشغول همکاری با اختالرضا شدیم و از این همکاری خیلی خوشحالم. اختالرضا روایتی از زندگی حضرتمعصومه(س) در مقطعی از زمان است که تصمیم میگیرند به ایران وارد شوند. امیدوارم تماشاگران هم فیلم را ببینند و آن را دوست داشته باشند. افتخار حضور و بازی در سریال یوسفپیامبر را داشتم و احساس میکردم آنچه موجب موفقیت سریال شد، نیت نهفته در ذهن عوامل تولید بود. آقای سلحشور هم روی این تأکید میکرد که شاید هدفم چندان کار سینما نباشد، اما بیشتر روایت قرآن با زبان تصویر است. در این نیت بهطور کامل هدف شخص مشخص میشود و اینگونه نیست که صرفا روی انجام یک کار سینمایی پرطمطراق تکیه شود.
با توجه به اینکه کار کردن در آثار تاریخی سخت است، علت توجه شما به آثار تاریخی چیست؟
کار کردن در زمینه تاریخ برای کارگردانان که باید خیلی مستند و با اتکا به مدارک تاریخی باشد و از طرفی هم چندان نمیتوانند روی تخیل تکیه کنند، چالش اساسی برای کارگردان بهشمار میآید. علت گرایش به حضور و بازی در آثار تاریخی این نیست که علاقه ویژهای به این گونه آثار داشته باشم و بههرحال یک پروژه است، اما عرقی نسبت به اعتقادم دارم و دوست دارم در کاری که به زبان تصویر به مخاطب عرضه میشود، حضور داشته باشم و به این موضوع افتخار میکنم و از آن ناراضی نیستم. در مقام بازیگر معتقدم اگر نقش منفی داشته باشم، باید بتوانم کارم را درست انجام دهم، چون بازیگر جزئی از یک کل است که پیامی را به مخاطبانش انتقال میدهد و قطعا این پیام انسانی، معرفتی است و فرقی نمیکند مذهبی باشد یا اجتماعی. برای بازیگر این مهم است که چه دغدغهای از جامعه را مطرح میکند و شاید با بازی خود مسئولی را متوجه نقدی کند که به جامعه وارد است و در راستای آگاهی بخشی به مخاطب سینمایی و رسانهای گام بردارد.
چه سختیهایی در مراحل انجام کار متحمل شدید؟
با توجه به اینکه عمده لوکیشنها در کار تاریخی بیرون از شهر است، شرایط کار سختتر میشود و در بیابان، سرما وگرما دوچندان است. درسریالهای آپارتمانی امکانات شهری هم وجود دارد و فرصت دارید کنار یک کولر یا بخاری بنشینید و قطعا چنین شرایطی برای فیلمهای تاریخی مهیا نیست. درزمینه تأمین اسب، شتر، سوارکاری وحیوانهای موردنیاز درکشورمان کمی ضعیف هستیم و دیده میشود که گاهی اسبی بر سر پروژهای چموشی میکند و ممکن است آسیبی به بازیگر برساند که تا پایان عمر درگیرش کند. خاطرات خوب این پروژه مربوط به سفری به بافت یزد و حضور در کویر و لمس کردن رملها بود. سالهای گذشته در سریال «غروب بیپایان» لوکیشن ما اطراف کاشان بود اما سفرهای این شکلی که دور از شلوغی تهران باشد را کمتر تجربه کرده بودم و خاطرات شیرین و شخصی را برایم به یادگار گذاشت.
بعد از بازی در این فیلم چه تجربهای به شما اضافه شد؟
هرکاری تجربه خودش را دارد اما اگر صادقانه بخواهم بگویم به نظر میرسد ما دربعضی از فیلمها خیلی به خودمان سخت میگیریم که حتما بازی کنیم، یعنی مقداری از زندگی کردن فراتر میرویم. اگر مرز بازیکردن را رعایت نکنیم، نوعی مبالغه در کار به وجود میآید که باعث میشود باورپذیری آن برای مخاطبان سخت شود. دراین کار تجربهای بهدست آوردم که نوعی ضدبازی را برای خودم به وجود آورم، یعنی اصلا به سمت بازیکردن نروم وسعی کنم کنش وواکنشم درفیلم برای تماشاگر باورپذیر باشد.
خاطرهای از «اخت الرضا»
در زمان ضبط فیلم «اختالرضا» متأسفانه سوءتفاهمی اتفاق افتاده بود ودرگیر مسائل مربوط به دادگاه بودم و دربخشهایی تمرکزم کم شد و بههم ریخته بودم اما خداراشکر میکنم که برطرف شد. درهمین جا از قاضی پروندهام دریکی از شعب قم که یک روز سر صحنه آمد و متوجه مشکلات و سختی کارم شد، تشکر میکنم.
شک در انسانیت با بیتفاوتی به بحران غزه
یک هنرمند قبل از ایفای نقش هنرمندی پیش از هرچیز یک انسان است و هر انسانی وقتی شاهد این اتفاقات غزه که بر سر بنی بشر میآید باشد، دلش به درد میآید. سعدی شعر درستی را سرود که «بنی آدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش ز یک گوهرند». اگر من انسانم و شاهد رنج و درد زنان و کودکان، تصاویر دلخراش و خرابیهای به بار آمده در غزه باشم، قطعا دلم به درد میآید. اگر به هر زبانی بتوانم نوع ناراحتی و اعتراضم را منتقل کنم، این کار را انجام خواهم داد و شکی هم در آن نیست. همه دنیا اعم از مسلمان و غیرمسلمان به این جنایت و نسلکشی که اتفاق میافتد، واکنش نشان میدهند. متأسفانه دولتمردان کشورهای دیگر که از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، چشمان خود را بستهاند و منافعی را در این جنگ میبینند که با اصول انسانی متضاد است. بهعنوان یک انسان، مراتب همدردی خود را به مردم غزه و فلسطین اعلام میکنم و ناراحتم و گاهی به خودم از این بابت نهیب میزنم. خدا را شاکرم در کشوری مصون از این مسائل زندگی میکنم. به هرحال، روزگاری را تجربه کردیم که هواپیماهای رژیم بعث شهرهای ما را موشکباران میکردند و در آن لحظات با صدای یک آژیر خطر، تنها به لرزه میافتاد. اگر خودمان را جای آدمهایی که در غزه در معرض بمباران وحشیانه این رژیم هستند بگذاریم، نمیتوانیم بهراحتی از کنارش بگذریم. اگر بیتفاوت باشیم باید به انسانیت خود شک کنیم.