گزارشی از جزئیات بازسازی صحنه سرقت از طلافروشی در کرج

۱۶ روز عملیــــــــات برای دستگیری گانگستر خطرناک +عکس

ماجرای جان دلینجر ایرانی(قسمت اول)

روایت اقدامات مجرمانه یکی از مخوف‌ترین گانگسترهای ایران، خاطره‌ای است که کارآگاه باسابقه پلیس آگاهی این هفته برای ما روایت کرده است.
کد خبر: ۱۴۳۲۱۰۸
 
زمستان۱۳۸۳ سه مرد مسلح در غرب کرج، پس از پیاده شدن از پژوی مشکی به‌سرعت برق وارد صرافی شدند و با شلیک بی‌محابا، موجب رعب و وحشت کارکنان و مراجعه‌کنندگان صرافی شدند. سه مرد مسلح، کلاه نقابدار به‌سر داشتند و وجوه نقد صرافی که مبلغی در حدود ۸۰ میلیون بود را در ساک برزنتی ریخته و سوار بر خودرو، روانه اولین بزرگراه شدند. موضوع به ما اعلام شد، بلافاصله برای بررسی صحنه سرقت به آنجا رفتیم و تحقیقات را آغاز کردیم. به علت شوک وارده به شاهدان سرقت مسلحانه، هیچ‌یک به‌درستی قادر به ترسیم چهره سارقان نبودند و محل سرقت بدون دوربین بود. پلاک نصب‌شده روی خودروی سارقان هم سرقتی بود که امکان ردیابی را منتفی می‌کرد. با توجه به انتخاب محل سرقت بدون دوربین، نزدیکی به بزرگراه و همچنین سرقتی بودن خودروی سارقان مسلح، شست ما خبردار شد که با سارقان آماتوری مواجه نیستیم. درحالی‌که روی پرونده سرقت صرافی کار می‌کردیم، در مدتی کمتر از چند ماه مطب چند پزشک متخصص در سطح تهران به‌ویژه در ساعات پایانی کار که مبالغ ویزیت‌ها جمع و انباشته شده بود، مورد دستبرد سارقان مسلح ناشناس قرار گرفت و مبالغ قابل‌توجهی از آنان با شیوه و شگرد مشابهی به سرقت رفت.
بیشتر سرقت‌های مسلحانه تهران و کرج پس از مدتی شناسایی و کشف می‌شد اما این سرقت‌ها همچنان بدون سرنخ بود که به نظرم آمد ممکن است این سرقت‌ها کار همان باندی باشد که سرقت صرافی کرج را انجام داده بودند. وقتی روی سرقت‌ها بیشتر تمرکز کردم، متوجه چند شباهت شدم. وقوع یک فقره سرقت مسلحانه مشابه دیگر در یک صرافی در خیابان ولیعصر، شکم را به یقین تبدیل کرد که تمام سرقت‌ها کار یک باند است. در این سرقت‌ها چند نفری مجروح شده بودند که نشان می‌داد سارقان خشن ممکن است برای فرار دست به قتل هم بزنند. فشار روی من و همکارانم هر روز زیاد می‌شد اما سرنخ به‌درد‌بخوری از سارقان نداشتیم.
فکر این‌که سارقان آزاد هستند و کاری نمی‌توانم برای دستگیری‌شان کنم، اذیتم می‌کرد. سه سال بعد و سال ۸۶ سارقان در یک حرکت غافلگیرانه پس از به قتل رساندن مامور مسلح، خودروی حمل پول بانک صادرات شعبه شهرک غرب، مبالغی در حدود ۱۰۰ میلیون تومان و همچنین سلاح مامور را به سرقت بردند. فکر می‌کردم این‌بارهم باید دست خالی برگردیم که متوجه شدم یکی از شهروندان از صحنه سرقت مسلحانه تصاویری را با گوشی تلفن همراهش گرفته و تصاویری از سارقان مخوف را در گوشی‌اش دارد. برای اولین بار تصاویر بدون کیفیتی از سارقان بی‌حوصله به دست آمد. سارقان باز هم از خودروی سرقتی استفاده و محل سرقت را در مجاورت بزرگراه انتخاب کرده بودند. اما سرقت طلایی سارقان مسلح در همان سال از خودوری حمل پول بانک ملی شعبه صادقیه اتفاق افتاد که نگهبان خواب‌آلود را مورد اصابت چند گلوله قرار دادند و نزدیک دو میلیارد تومان پول و اسلحه نگهبان را در خودروی پرشیای سفید سرقتی خود ریخت، با ورود به بزرگراه گریختند. پول‌های سرقتی همگی نو و به‌تازگی از بانک مرکزی تحویل شده بود. هر روزی که می‌گذشت، ما یک قدم از آنها عقب تر بودیم. در واپسین روزهای سال ۸۶، سرنشینان یک دستگاه پراید مسلحانه به بانکی در خیابان سلیمان‌خاطر یورش بردند و با جمع کردن گونی‌های اسکناس، منطقه را از طریق بزرگراه مدرس به مقصد نامعلومی ترک کردند. زیرکی و بی‌پروا بودن باند سارقان مسلح ناشناس در انتخاب بانک‌های بدون دوربین، انتخاب مسیرهای فرار مناسب و تعویض خودروهای به‌کار برده‌شده در سرقت‌ها، نشان از حرفه‌ای بودن اعضای این باند داشت. یک روز رئیس‌پلیس شهر، من و همکارانم را صدا زد و گفت هر طور شده باید این سرقت‌ها متوقف و مجرمان دستگیر شوند. هرچه لازم دارید، در اختیار شما قرار می‌دهیم اما نباید دیگر شاهد سرقت باشیم و هیچ عذر و بهانه‌‌ای را نمی‌پذیرم. ما تحقیقات خود را ادامه دادیم ولی از هر راهی می‌رفتیم به بن‌بست می‌خوردیم.
اواخر سال ۸۷ خبر رسید دو جوان با مراجعه به یک صرافی در اصفهان، تقاضای خرید تعداد زیادی سکه طلا کرده‌اند، صراف با ارزیابی مراجعه‌کننده‌ها ‏موضوع را پنهانی به پلیس اطلاع داد. ماموران سریع در محل حاضر شدند و دو جوان را با حجم بالایی از تراول‌های نو دستگیر و روانه اداره آگاهی کردند. در تحقیقات مشخص شد تراول‌ها مربوط به خودروی حمل پولی است که سال گذشته در صادقیه تهران مورد سرقت قرار گرفته بود و سریال تراول‌های نو با دستور قضایی به کل بانک‌ها اعلام شده بود. به اصفهان رفته و متهمان را با تدابیر امنیتی به اداره آگاهی تهران منتقل کردیم. بازجویی شروع شد، دو پسر جوان از فردی نام بردند که در بایگانی آرشیوهای پلیس آگاهی هیچ سابقه‌ای از وی موجود نبود. صلاح ۳۱ ساله اهل ‌‏غرب کشور دارای مدرک فوق‌دیپلم کامپیوتر و چندین مقام استانی به عنوان دانش‌آموز برتر تحصیلی! متهمان آدرس و مشخصات صلاح، سرکرده باند را در اختیارمان قرار دادند اما با تحقیقات نامحسوس، مشخص شد صلاح و تیمش پس ازدستگیری دو همدست‌شان دراصفهان از بیم دستگیری مخفیگاه‌های خودراتغییر داده‌اند. باانجام تحقیقات نامحسوس شبانه‌روزی درمحل‌های حضوراحتمالی صلاح و همدستانش، همسر یکی ازاعضای باند شناسایی و موردتعقیب قرار گرفت که پس ازمراقبت‌های مخفیانه و ویژه، شبکه کامل صلاح در سه خانه امن واقع در غرب تهران شناسایی و کشف شد. قرارشد همزمان هر سه خانه را زیر ضرب ببریم و متهمان را دستگیر کنیم اما با علم به مسلح بودن وی و همچنین بی‌پروایی در استفاده از سلاح؛ نیازمند اجرای یک برنامه دقیق و غافلگیرکننده بودیم تا در محلی بیرون از مخفیگاه و بدون دسترسی به سلاح، او رادستگیر کنیم. درغیر این‌صورت امکان تلفات سنگین همکارانم وجود داشت. باتوجه به سکونت صلاح و همسرش در طبقه چهارم آپارتمان، در ساعات اولیه صبح یک نفر ازماموران چابک از طریق ساختمان مجاور در پشت‌بام سوژه حاضر شد، دیش ماهواره آنان را جابه‌جا و بعد پشت بام راترک کرد. تیم دیده‌بان منتظر حضور احتمالی صلاح‌الدین درپشت‌بام ماند تا درصورت مشاهده او،موضوع را سریع به تیم عملیات که در مجاورت ساختمان کمین کرده بود، اطلاع دهد. پیش‌بینی درست وحساب شده بود. شکار، غافل از طعمه شکارچی با پای خودش به سمت دامگاه رفت و با دست خالی راهی پشت‌بام شد تا رفع نقص کند که در راه بازگشت درراه‌پله توسط چهار مامور زمینگیر شد.

​​​​​​​ادامه دارد...
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها