داستان جنایی(قسمت پایانی)
در قسمتهای گذشته خواندید که پروانه توسط مرد ناشناسی به قتل رسید و سرگرد و همکارش در پی یافتن قاتل بودند. از این رو برای پیشبرد پرونده، با همسرش نوید و پدرش صحبت کرد. همچنین در جریان پرونده اسیدپاشی پروانه قرار گرفت و از شهابی خواست به تهران برود و با مرد اسیدپاش صحبت کند، اما متوجه شد که آن مرد بیگناه است و ربطی به این پرونده ندارد.
کد خبر: ۱۴۷۸۴۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
داستان جنایی(قسمت دوم)
درقسمت قبل با زنی به نام پروانه آشنا شدیم که در اثر حادثه اسیدپاشی نیمی از صورتش سوخته بود. پروانه پیش از حادثه معلم بود اما بعد از آن اتفاق تلخ، خود را در خانه حبس کرده بود. تنها کسی که به خانهاش میآمد، پدرش بود که بعد از مرگ مادر پروانه تنها زندگی میکرد و سهشنبهها به دیدن دخترش میآمد.
کد خبر: ۱۴۷۶۴۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
داستان جنایی(قست اول)
پروانه بنابر عادت همیشگیاش صبح زود بیدار شد و پیش از اینکه همسرش از خواب بیدار شود، به آشپزخانه رفت تا برایش صبحانه آماده کند. میز که آماده شد، بالای سر همسرش نوید رفت تا او را بیدار کند. اما نوید که بهخواب عمیقی رفته بود،یکباره از خواب پرید و تا نگاهش به صورت نیمسوخته پروانه افتاد، از جا پرید.
کد خبر: ۱۴۷۵۳۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
داستان جنایی(قسمت اول)
دوباره آمپر آب ماشین بالا آمده بود و نزدیک نقطهجوش قرار گرفت. این چندمینباری بود که ماشین جوش میآورد و هردفعه به خودش قول میداد برود، تعمیرگاه اما همزمان با پایینآمدن آمپر، تنبلی سراغش میآمد.
کد خبر: ۱۴۷۳۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۸
داستان جنایی(قسمت پایانی)
در قسمتهای گذشته با دختری به نام لیلا آشنا شدید که مدتی از فارغالتحصیلیاش میگذشت اما نتوانسته بود شغل مناسبی پیدا کند. تا اینکه پدرش که کارگر ساختمانی بود دچار سانحه شده و خانهنشین میشود و لیلا مصممتر از گذشته به دنبال کاری برای امرارمعاش خانواده میگردد. تصمیم میگیرد آگهی پرستاری از سالمند و نظافت منزل را در سطح شهر پخش کند.
کد خبر: ۱۴۷۲۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
داستان جنایی(قسمت دوم)
در قسمت قبل با دختری به نام لیلا آشنا شدید که لیسانس جغرافیا داشت و در خانوادهای پنجنفره زندگی میکرد. او و خواهران کوچکتر به اتفاق پدر و مادرش در یک خانه کوچک روزگار را سپری میکردند. لیلا تمام تلاشرا کرده بود تا به دلیل وضعیت مالی خانواده در یک دانشگاه دولتی قبول شود.
کد خبر: ۱۴۷۰۷۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
داستان جنایی(قسمت اول)
یک سالی از فارغالتحصیلی لیلا میگذشت و او هنوز بهدنبال کار بود. در دانشگاه جغرافیا خوانده بود، ولی شغلی مرتبط با رشته تحصیلیاش پیدا نکرد. در یک شهرستان کوچک نزدیک تهران زندگی میکرد و بهخاطر وضعیت مالی خانوادهاش تمام تلاشش را کرد تا در دانشگاه دولتی قبول شود و به لحاظ مالی سربار خانوادهاش نباشد.
کد خبر: ۱۴۶۹۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱
داستان جنایی(قسمت پایانی)
در قسمتهای قبل خواندید، عماد دو پسربچهاش را داخل حمام برد و آنها را بهطرز هولناکی به قتل رساند. او منتظر زینت، همسرش شد تا او را هم بکشد اما قبل از اجرای نقشهاش، زن جوان از دستش فرار کرد. همزمان دختر و پسر مشرحیم بهطور مشکوکی ناپدید شدند. افسری جوان، مسئول رسیدگی به این پرونده شد که صحبتهای زینت و مشرحیم درحیاط پاسگاه باعث شد به ماجرا شک کند.
کد خبر: ۱۴۶۶۹۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۰
داستان جنایی(قسمت نهم)
درقسمتهای قبل خواندید عماد دو پسربچهاش را به داخل حمام برد و آنها را به طرز هولناکی به قتل رساند. او منتظر زینت همسرش شد تا او را هم بکشد اما قبل از اجرای نقشهاش، زن جوان از دستش فرار کرد. همزمان دختر و پسر مشرحیم بهطور مشکوکی ناپدید شدند.
کد خبر: ۱۴۶۶۰۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۳
داستان جنایی(قسمت هفتم)
درقسمتهای قبل خواندید عماد دو پسربچهاش را به داخل حمام برد و آنها را به طرز هولناکی به قتل رساند. او منتظر زینت همسرش شد تا او را هم بکشد اما قبل از اجرای نقشهاش، زن جوان از دستش فرار کرد. همزمان دختر و پسر مشرحیم بهطور مشکوکی ناپدید شدند.
کد خبر: ۱۴۶۴۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۰
داستان جنایی(قسمت ششم)
در قسمتهاي قبل خوانديد، عماد دو پسر بچهاش را به داخل حمام برد و آنها را به طرز هولناکي به قتل رساند. او منتظر زينت همسرش شد تا او را هم بکشد اما قبل از اجراي نقشهاش، زن جوان از دستش فرار کرد. همزمان دختر و پسر مش رحيم بهطور مشکوکي ناپديد شدند.
کد خبر: ۱۴۶۳۳۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
داستان جنایی(قسمت چنجم)
در قسمتهای قبل خواندید، عماد دو پسر بچهاش را به داخل حمام برد و آنها را به طرز هولناکی به قتل رساند.او منتظر زینت همسرش شد تا او را هم بکشد اما قبل از اجرای نقشهاش، زن جوان از دستش فرار کرد. همزمان دختر و پسر مش رحیم بهطور مشکوکی ناپدید شدند. افسری جوان مسئول رسیدگی به این پرونده شد که صحبتهای زینت و مش رحیم در حیاط پاسگاه باعث شک او به ماجرا شد. مش رحیم زینت را عروسش معرفی کرد و گفت: این زن همسر مهران، پسرم است.
کد خبر: ۱۴۶۲۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۶
داستان جنایی(قسمت چهارم)
در شمارههای قبل خواندید: عماد دوپسربچهاش را به حمام برد و با ضربههای چاقو آنها را به طرز هولناکی به قتل رساند. بعد هممنتظر همسرش زینت شد تا او را هم از پا درآورد که ناکام ماند و گریخت. همزمان با این جنایت، دختر و پسر مشرحیم ناپدید شدند.
کد خبر: ۱۴۶۱۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
داستان جنایی(قسمت سوم)
آنچه گذشت: زینت هراسان و مضطرب به خانه آمد. عماد، شوهرش در حالی که چاقویی خونی در دست داشت به دیوار حیاط تکیه زده بود. عماد به سمت او حمله کرد که زینت خود را به کوچه رساند و از مردم برای نجات کمک خواست. بعد هم همراه اهالی به خانه برگشت. از عماد خبری نبود و چاقوی خونیاش کنار دیوار افتاده بود.
کد خبر: ۱۴۶۰۶۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
داستان جنایی(قسمت اول)
نفسهای زینت به شماره افتاده بود؛ پاهایش دیگر توان دویدن نداشت. در دلش انگار رخت چنگ میزدند. چند ثانیه دستش را به دیوار خانهای تکیه داد و چند نفس عمیق کشید و سعی کرد هر طوری شده خودش را به خانه برساند. تا آن موقع سنگینی وزنش را روی پاهایش حس نکرده بود. با خودش عهدکرد اگراشتباه حدس زده باشد از فردا رژیم بگیرد و از دست این سنگینی وزن و نفستنگی رها شود.
کد خبر: ۱۴۵۸۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۹
داستان جنایی(قسمت پایانی)
در قسمتهای قبل خواندید که زن و شوهر جوانی بهطور اتفاقی با جسد زنی روبهرو شدند و سرگرد اصلانی پیگیر پرونده قتل شد. او و همکارش محمدی گمان کردند که قتل مربوط به دراکولا، قاتل سریالی است.
کد خبر: ۱۴۵۶۸۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
داستان جنایی(قسمت سوم)
در شمارههای قبل خواندید که زوج جوانی بهطور اتفاقی با جسد زنی در اتوبان برخورد کردند و به پلیس اطلاع دادند. سرگرد اصلانی و همکارش محمدی، مسئول رسیدگی به پرونده قتل این زن شدند و بررسیها آغاز گردید. جسد توسط نسرین بهاری، دختر مقتول شناسایی شد.
کد خبر: ۱۴۵۵۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۹
داستان جنایی(قسمت دوم)
درشماره قبل خواندیدکه زوجی به همراه پسرشان درحال عبور ازاتوبانی بودندکه یکباره ماشین دچار مشکل شده وخاموش میشود. مردبه طوراتفاقی پایش به بخشهایی از جسد یک زن برخوردکرده،ازترس سوارماشینشمیشود وتا زمان آمدن مکانیک منتظر میماند.مکانیک یکی ازآشنایان اوست وبه همین دلیل اتفاقی راکه رخ داده برای اوتعریف میکند.
کد خبر: ۱۴۵۴۹۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۲
داستان جنایی(قسمت سوم)
در قسمتهای قبل با دختری به نام گندم آشنا شدید که به قول خودش از تهران فرار میکرد و به همین علت سوار اتوبوسی شد که در میانه راه یکباره انفجاری در اتوبوس رخ داد و باعث چپ کردن اتوبوس شد. گندم چشمانش را در بیمارستان باز کرد و متوجه شد که زمان زیادی بیهوش بوده است.
کد خبر: ۱۴۴۴۴۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۸
داستان جنایی(قسمت دوم)
در قسمت قبل با دختری به نام گندم آشنا شدید که برای سفر با اتوبوس وارد ترمینال شد. او به اطرافش با دقت نگاه میکرد. انگار از چیزی ترسیده و فرار میکرد. گندم با پیرمردی آشنا شد که از آسایشگاه سالمندان فرار کرده بود. به او کمک کرد تا به دیدن دختر و نوه هایش برود. گندم و مسافران دیگر سوار اتوبوس و راهی سفر شدند.
کد خبر: ۱۴۴۳۴۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۱