حضور قهرمان و ضد قهرمان، فراز و نشیبها و... مواردی است که توجه مخاطبان را جلب میکند، زیرا بیننده به دنبال قهرمان است؛ شخصیتهایی که در ذهن بمانند و ماندگار شوند. سریال محرمانه روایتی از دانشمندان ایرانی است که برای مطالعه و تحقیق درباره گسترش بیماری ناشناخته به آفریقا سفر میکنند. در اصل داستان به زمان شیوع روزهای اولیه کرونا اشاره دارد که دانشمندان ایرانی برای کشف و ساختن واکسن چه اتفاقاتی را پشتسر گذاشتهاند. محرمانه همچون دیگر آثار این کارگردان براساس الگوی مشخص جلو میرود. علاوه بر آن با شروع سریال با شخصیتهایی روبهرو میشویم که در ادامه متوجه خواهیم شد شخصیتها بهواسطه نخ تسبیح با هم در ارتباط هستند. ازسوی دیگر یکی از ارکان مهم درآثار امنیتی و پلیسی ایجاد هیجان و بالا بردن ریتم اثر است. محرمانه بهواسطه استفاده از موسیقی و نماهای لانگشات سعی کرده قوت و انرژی کار را افزایش دهد تا به جذابیتهای اثر اضافه کند.همچنین سازندگان این مجموعه سعی کردند در قصه به مباحثی همچون مافیای قاچاق دارو هم بپردازند و دغدغه ها و مطالبات مردم که برای تهیه دارو با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند را مطرح کنند، چرا که مشکلات حوزه سلامت بسیار زیاد است و هر چقدر سازندگان آثار نمایشی به چنین موضوعاتی بپردازند باز هم دراین حوزه حرف برای گفتن زیاد است. بنابراین سازندگان سریال تلویزیونی محرمانه به سهم خودشان تلاش داشتند تا مباحث مهم و مافیای قاچاق دارو را برای مخاطب شفاف سازی کنند تا سریال صرفا تم سرگرم کنندگی برای بینندگان نداشته باشد، بلکه برایشان تاثیرگذار و آگاهیبخش هم باشد. ازهمینرو در یکی از روزهای پاییزی میزبان محمود معظمی، کارگردانها سریال شدیم تا بیشتر از جزئیات سریال بدانیم. معظمی از آن دست کارگردانهایی است که با سعهصدر پاسخگوی سئوالات ما پیرامون ضرباهنگ و ریتم در موضوع قاچاق دارو، شخصیتپردازیها و... شد. او تا به امروزمجموعههایی در ژانراجتماعی، امنیتی و... ساخته است. مصاحبه ما را با او در ارتباط با سریال محرمانه بخوانید.
پیشتر کارگردان سریالهایی با مضامین اجتماعی بودید مثل تکیه بر باد، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد و... اما درکارهای اخیرتان مثل «تمام رخ» و محرمانه سراغ موضوع امنیت بهویژه درحوزه سلامت رفتید. مسیر تازهای که برای خودتان باز کردید با چه هدفی است و آیا پس از این میخواهید در این ژانر کار کنید؟
ژانر معمایی در دنیا چه برای فیلمسازان و چه برای مخاطب جزو گونههای پرطرفدار است، چون کلی ماجرا و حادثه را میتوانید در این ژانر به تصویر بکشید. اگر این روزها آثار ملودرام قصه خیلی متفاوتی داشته باشد، میتواند تماشاگری را که مابه ازای آن را ندیده یا کمتر دیده باشد به وجد بیاورد. به همین علت طی این سالها بسیاری از فیلمسازان به سمت ژانر پلیسی، معمایی و جنایی میروند. دلیل دیگر این است که ژانر مورد اشاره برای مخاطب طرح سؤال و معما میکند و به همین دلیل جذاب است. مخاطب با اثری روبهرو میشود که برایش ایجاد سؤال میکند و بهدنبال پازلها و مهرههای گمشده آن اثر میگردد. البته خودم هنوز آثار اجتماعی را دوست دارم. به عنوان فیلمساز ساختن آثار اجتماعی جزو دغدغههایم است. همیشه دوست داشتم قدمی در این راه بردارم. تولیداتی درباره مواد مخدر یا فقر و طلاق ساختهام و دغدغهام بوده که شاید بتوانم تلنگری بزنم.
موضوع مشترک تمام رخ و محرمانه، امنیت و حوزه سلامت و مافیای داروست. پیشتر در سریال شیوع هم به موضوع همهگیری یک ویروس پرداخته بودید. چه دغدغهای در این حوزه دارید؟
چند سال پیش با علیرضا کاظمیپور سریال «شیوع» را طراحی کردیم و ساختیم اما آن اثر با وجود بازیگران حرفهای به دلیل بودجه کم در شرایط خاصی ساخته شد. مسأله مافیای دارو خیلی برایم مهم است. چند ماه پیش پدرم براثرسرطان درگذشت. در مدت بیماری ایشان، کمبود دارو و مافیای دارو را به چشم دیدم و ساعتها و روزها بهدنبال داروهای خاص میگشتم. وقتی مابهازایش را در زندگی روزمره دیدم، مشکل را بیشتر درک کردم. در بیمارستانها و مراکزی که میرفتم، دردی را که این افراد میکشیدند به چشم دیدم و متوجه شدم برخی از این موضوع سوءاستفاده میکنند تا به پول بیشتری برسند. به همین دلیل این موضوع یکی از مهمترین دغدغههایم شد. وظیفه داریم بخشی از مشکلات معیشتی و مشکلات مربوط به سلامت مردم را به تصویر بکشیم. نمیگویم کارگردان بزرگی هستم اما صرفا کارهای مفرح و سرگرم کننده مورد علاقهام نبوده و کارهای عمیق و تاثیرگذار برایم مهم است و به همین دلیل همیشه در این عرصه گام برداشتهام.
این سریال نسبت به تمام رخ یک سر و گردن بالاتر است. مخصوصا این که بخش امنیتیاش خیلی بهتر شکل گرفته و باورپذیرتر از آب درآمده است. ولی نکتهای که وجود دارد این است که گویی میخواستید نگاهی جامع به شرایط کرونا داشته باشید و اثری مرجع در مورد شرایط بخشهای مختلف جامعه در زمان کرونا بسازید اما پرداختن به تمام ابعاد کنار هم کار شما را مطمئنا سختتر کرده و هم شاید قدری تمرکز را از مخاطب برای پیگیری یک قصه گرفته است، نگاه خودتان چیست؟ از اول میخواستید این تعداد داستانک داشته باشید؟
طراحی فیلمنامه در کل دنیا و کشورهایی که در صنعت فیلمسازی و سریالسازی خیلی پردرآمدند براساس گسترش شخصیتها و خطهای قصه است، یعنی در هیچ سریالی در دنیا یک خط قصه واحد نمیبینید. دراین صورت تماشاگر با شخصیتهایی که دوست دارد همراه میشود و سریال سلایق گوناگون را دربرمیگیرد. اگر این داستانکها زنجیروار به هم وصل شود و به خط اصلی قصه برسد، نویسنده کارش را درست انجام داده و اگر غیر از این باشد بر اساس ساختمان قصه پیش نرفته است. این نوع قصهها یک تعریف و ساختار دارد و حتما باید برای تماشاگر معما درست میکرد. از خصوصیات این ژانر است که قصه پیچیده و تعلیق داشته باشد، ولی حتما در جایی از قصه پاسخ معماها به مخاطب داده میشود. تماشاگر باید تمام قسمتهای این نوع سریالها را دنبال کند و اگر یک قسمت را دنبال نکند خیلی از کدها، ماجراها و حلقههای مفقوده را از دست میدهد. این تمهیدی است که مخاطبان را مجبور میکنیم همه قسمتهای سریال را ببینند. واقعا بر اساس اصول قواعد ژانر پیش رفته است. تمامرخ ملودرام خانوادگی ــ امنیتی بود و تقریبا هیچ بخش اکشنی نداشت. اتفاق در بستر خانواده میافتاد؛ خانواده واگرایی که بعدا همگرا شدند و به هم رسیدند. در محرمانه خیلیها فکر میکنند برآوردی ویژه داشتیم؛ در صورتی که برآورد کار ما مساوی با تمام سریالهای معمولی و الفی است که در سیمافیلم ساخته میشود. اگر ۳۰ ــ ۲۰ سریال معمولی که طی این چند سال را فهرست کنید، میبینید برآوردها دقیقا به یک اندازه است. ممکن است یک سریال ۱۰ لوکیشن با سه بازیگر داشتهباشد و یک سریال مثل محرمانه بیش از ۱۰۰۰لوکیشن با ۲۰۰ بازیگر دارد اما برآوردشان یکسان است. اگر صحنههای باشکوهتر، صحنههای اکشن، اتفاقات خاص و لوکیشنهای گوناگون داریم، از خودمان گذشتیم و برای تماشاگر ارزش قائل شدیم. تهیهکننده کار، آقای سید رامین موسوی ازخودگذشتگی کرد. ایشان تمام شرایط را فراهم کرد تا من بتوانم به عنوان کارگردان اثری را که دوست دارم، بسازم. مثل آقای محمدرضا تختکشیان که در سریال «بوی باران» تمام شرایط حرفهای را برای من فراهم کرد تا نتیجه قابل قبول و درخشان شود. حضور تهیهکنندهای که همراه باشد و شرایط ایدهآل را برای ساخت اثر فراهم کند، از نکات بسیار مهم و الزامی هر اثر نمایشی است. بعضی از سریالها که در تلویزیون ساخته میشود، به مراتب کیفیت خیلی بهتری از سریالهایی دارد که در پلتفرمها ساخته میشود. آنها فقط چند بازیگر مورد توجهتر دعوت میکند و با آنها کار را جلو میبرد. درصورتیکه هیچ چیز براساس اصول ژانر و ساختار نیست. باید سکانسها و پلانهای کارهای موفق تلویزیون و حتی محرمانه را با ۱۰اثر الآن پلتفرم مقایسه کنیم تا ببینیم برای کدام یک زحمت بیشتری کشیده شدهاست. ما در همین سریال محرمانه تصاویر مهیج و اکشنی از عملیاتها داشتیم که با توجه به زمان کمی که برای ساخت سریال در نظر گرفته میشود، باید مدیریتشده پیش میرفتیم. آثار پلتفرمها و سینما نسبتا زمان بیشتری دارد. این نشان میدهد گروهی که در تلویزیون کار میکنند متبحر و باتجربه هستند. بایستی اینطور مقایسه کرد. هر کس میتواند نظر دهد و قابل احترام است، ولی باید با عدالت، نقاط قوت و ضعف یک اثر را نقد کنند. باید دید با چه بودجهای و در چه شرایطی کار جمع شده و مخاطب چقدر از سریال رضایت دارد. درباره مخاطب تلویزیون صحبت میکنیم که نگه داشتن آن پای تلویزیون کار بسیار دشواری است؛ حتی اگر ۳۰ ــ ۲۰ سال تجربه فیلمسازی و تهیهکنندگی داشتهباشید، سخت است بتوانید بسیاری از سلایق را پای تلویزیون راضی نگه دارید. در پلتفرمها قصهای دارید که به خاطر عبور از خط قرمزها ۵۰درصد راه را رفتید یا از لحاظ بصری فضایی به وجود میآورید که تماشاگر به راحتی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. ۵۰درصد بعدی هم عوامل دیگری است که کمک میکند اما باز هم خیلی از این کارها به درصد بالایی از بیننده و رضایت مخاطب نمیرسند. باعجله ساخته میشوند تا صرفا تماشاگر هزینه کند و ببیند. در حالیکه رسالت فیلمساز این است که با تمام توانش بهترین و ارزشمندترین اثرش را به مخاطب عرضه کند.
نقدی که در این روزها نسبت به محرمانه مطرح میشود درباره ریتم و ضرباهنگ سریال است که اوایل تندتر بود و بعد آرامتر شد. مثلا همه مراحل مربوط به خرید میمونها و ورودشان به سازمان نشان دادهشد، در صورتی که برخی از این سکانسها کارکردی چندانی در قصه ندارند. مگر اینکه بامزگی از میمونها میدیدیم و به این طریق قصه شیرینتر میشد.
قصه شروع سریعی داشت به دلیل این که چهار قسمت اول قصه را به یک قسمت تبدیل و چند بار بازنویسی کردیم. محرمانه یک قصه معمایی ــ جنایی با ضرباهنگ بالاست. به طور کی معتقدم قسمتهای اول سریال مخاطب را پای قصه نگه میدارد و مخاطب تصمیم میگیرد با دیدن این قسمتها سریال را دنبال کند یا نه. با وجود مخالفت دوستان سه قسمت اول را تلفیق کردم تا ضرباهنگ تندتر و مخاطب با قصه همراه شود.
نویسنده سریال با این تلفیق موافق بود؟
در شروع، نویسنده مخالفت کرد. ولی بعد که آماده شد استقبال خوبی داشت. اگر یک سریال با ریتمی که قسمت یک داشت طراحی شود، کار بسیار سخت، سنگین و پرهزینه میشود. پس اول باید بودجه اثر را تعریف کرد، البته شدنی است همانطور که ما این کار را کردیم. اگر اینطور پیش میرفتیم ۲۴ یا ۳۰اثر با ضرباهنگ سریع آماده میکردیم اما نیاز به حمایت مالی و بودجه بیشتری داشتیم. نکته دیگر این است که در تلویزیون با طیف وسیع مخاطبان مواجه هستیم که بسیاری از آنها بخشهای ملودرام و خانوادگی را بیشتر دوست دارند. شاید برای یک خانم و آقای میانسال صحنههای اکشن و مهیج جذاب نباشد و ارتباط مادر و پسر یا ارتباط یک خانواده با خانواده دیگر یا چالشهایی که در خانواده به وجود میآید، برایش جذابیت داشتهباشد. به همین خاطر مجبوریم خیلی از سلایق را در نظر بگیریم. بخش خرید میمونها و ونتیلاتورها واقعی بود و برای نشان دادن واقعیت، تمایل داشتیم آن را نشان دهیم. همچنین نمایش حضور در کشورهای مختلف به لحاظ تنوعی بصری برای مخاطبان جالب بود. در واقع اتفاقات عجیبی در راه تولید واکسن رخ داده بود که ما بخشی از آن را نشان دادیم. این قضیه جدی و موردتهاجم دشمن وموساد بوده است.
کلیدواژه تبیین برای مخاطب که این روزها استفاده میشود، در سریال شما رخ داده است و سریال تلویزیونی محرمانه برای مردم جنبه آگاهیبخشی دارد. از این جهت و هم به لحاظ پرداخت جامع به وجوه مختلف قصه میتوان آن را الگوی سریالسازی در تلویزیون قلمداد کرد.
فکرکنم تاحدود زیادی آگاهیبخشی داشتیم؛ یعنی تا جایی که به شعار و نصیحت تبدیل نشود ما انجام دادیم و در لایههای زیرین متن قصه سعی کردیم این اتفاق بیفتد. امیدوارم به اندازه کافی اتفاق افتاده باشد.
همانطور که گفتید در قسمت اول چند اتفاق میافتد که باعث جذب مخاطب میشود. یکی شهید شدن شخصیتی است که جعفر دهقان بازی میکند و همچنین شلیک سکانس آخر. مخاطبان منتظر میمانند تا ببینند واقعا چه شده است.
در فیلمنامه اولیه در قسمت چهار، جعفر دهقان شهید میشد. از ابتدا در قصه این پیگیری را داشتم که برخی از این اتفاقات رخ بدهد ولی واقعا نمیشود. وقتی چارچوب قصهای تا انتها چیده شده، خیلی سخت میشود ساختمان آن را به هم بریزیم. کارگردان مجبور است بخشی را در دل کار و بخشی هم سر مونتاژ تغییر دهد.
قصههایی که در سریال محرمانه میبینیم در جایی خط و ربطی به هم دارند و از این لحاظ میشود گفت که وجودشان لازم بوده ولی در جاهایی خط و ربطهایشان مثلا ارتباط فامیلی و دوستانه این افراد با هم کمی از منطق دور میشود. یعنی سعید خودش دکتر ویروسشناس است و کسی که درگیر مافیای داروست، پدر اوست و خواهر سینا در کادر درمان است و همه اعضای خانواده بهنوعی درگیرند. اینکه همه مهرهها در یک خانواده و جمع دوستانه چیده شده باشد باعث میشود غیرمنطقی بهنظر برسد. حتی در نیروهای امنیتی کاظم در همه پروندهها حضور دارد. منطق این خط و ربطها را چطور میبینید؟
در شروع قصه با نویسنده این مسأله را داشتم که خیلی از ارتباطات اتفاق میافتد که میتواند نباشد ولی طراحی و توجیهی که مهدی حمزه برای این بخش داشت این بود که مخاطب راحتتر میتوانست ارتباطات را کنار هم بچیند. ضمن اینکه خیلی عنصر اتفاق را در کار نمایش دوست ندارم و همه چیز باید دراماتیزه باشد تا جلو برود. درباره بخش امنیت باید بگویم که میزهای مختلف دارد. یک گروه مسئول بخش ورزش، یک گروه مسئول بخش اجتماعی، یک گروه مسئول بخشهای آسیبهای اجتماعی، یک گروه مسئول بخش مافیای دارو و بخش سلامت و دیگر گروههاست و اینطور نیست که یک گروه بتواند تمام اتفاقات را پوشش دهد و هر گروه اتفاقات متفاوتی که در سطح کلان رخ میدهد را بهعهده دارد. وقتی به بحث کلان میرسیم، پای پلیس امنیت به میان میآید. وقتی تعداد هر اتفاق یا چیزی کم باشد ارگانهای دیگر مسئول هستند.
کاظم، فرمانده گروه امنیتی است. چیزی که در ذهن مردم عادی است اینکه فرماندهها همیشه در اتاق فکر هستند و نیروها وارد عملیات میشوند اما چیزی که ما در سریال محرمانه میبینیم این است که کاظم خودش وارد همه عملیاتها میشود. آیا این تصاویر منطبق با واقعیات است یا خواستید بخش درام را جذابتر کنید؟
اتفاقا مهدی حمزه نویسنده، کاظم را در اداره نوشته بود اما من پیشنهاد دادم برای جذاب و دراماتیک کردن شخصیت کاظم را وارد عملیاتها کنیم برای این که تماشاگر با قهرمان یا شخصیتی که طراحی شده بیشتر همذاتپنداری کند و برایش جذابتر باشد. فرمانده اصلی ما فرهاد قائمیان است که در اتاق فکر است و اتفاقات با او میافتد. منطقا کاظم بیشتر باید در اداره میماند و کمتر میدانی عمل میکرد. بیشتر اصرار من بود که شخصیت را بیاورم به خاطر شرایط فیزیکی بازیگر که هم ورزشکار است و هم میتواند به یک نوع قهرمانسازی کمک کند که تماشاگر دوست دارد. قهرمانی که در یک جای بسته و اداری نباشد و بهعنوان کسی که میخواهد شرایط را سر و سامان دهد بیاید و جانش را به خطر بیندازد و نجاتدهنده باشد. این یکی از اصول و جذابیتهای درام است و اصرار خودم بود.
آقای نورایی بهخاطر شرایط فیزیکیاش دراین جنس ازکارها زیاد بازی میکند، یا نقش امنیتی رابهعهده دارد یا نقشهای آدمهای منفی قصه را. در رصدی که داشتید جایگزین دیگر نبود؟
علیرام نورایی خیلی پرتلاش و زحمتکش است و برای نقشهایش تمام انرژی خود را میگذارد. ما چند کار مشترک با هم داشتیم و جزو دوستان خوبم هست. با احترام به همه بازیگران باید بگویم طی این سالها بسیاری از بازیگران خطی بین تلویزیون و سینما کشیدند که اگر به تلویزیون بیایند دیگر سینمایی به آنها پیشنهاد نمیشود. نظر هرکسی محترم است و بنده احترام خاصی برای همه قائلم و هرکسی هر جایی مختار است میتواند کار کند. کسانی که در پلتفرمها نقشهای بهشدت سطح پایین بازی میکنند که هیچ بار هنری ندارد، فقط برای شرایط مالی است. علیرام نورایی و بقیه که سالها در تلویزیون کار میکنند ارزشمند هستند. بهخاطر اینکه در همه شرایط با پروژه همراهی میکنند، چون مخاطبان را دوست دارند. ضمن اینکه مخاطب تلویزیون کم نیست. نمیدانم چرا یک پز و جریان خاصی بین برخی از بازیگران راه افتاده است. خیلی از بازیگران بزرگ مثل آقای مهدی فخیمزاده، خانم رویا نونهالی، آقای فرامرز قریبیان، آقای رضا کیانیان و... درکارهای من در تلویزیون کار کردند و به من لطف داشتند. حرفم بازیگران بزرگ پیشکسوت و باتجربه نیست. اینها همیشه خوب هستند و مدیوم سینما و تلویزیون برایشان فرقی نمیکند و کارشان را به بهترین شکل انجام میدهند و انتخابهایشان درست است. یکسری از بازیگران جدید بین خودشان و تلویزیون خطی کشیدند اما جالب است بعد از چند وقت دوباره به تلویزیون برمیگردند، چون تلویزیون جایی است که مخاطب عام دارد. یکی از دلایلی که تلویزیون برایم جذابیت دارد این است که با طیف وسیعی از مخاطبان در ارتباطیم و در عین حال سخت است به سبب اینکه همه شما را با اثر خوب یا بد قضاوت میکنند.
نمیتوان مخاطبان یک سریال تلویزیونی را بایک سریالی که در پلتفرم ساخته میشود مقایسه کرد، چون تعداد مخاطبان تلویزیون زیاد است.
دقیقا؛ بیشترین مخاطب پلتفرم شاید دو تا سهمیلیون نفر باشد، ولی یک سریال با ۴۰یا ۵۰ درصد بیننده یعنی حداقل ۴۰ ــ ۳۰ میلیون بیننده دارد. مرزی که تعدادی از بازیگران کشیدند باعث میشود فیلمسازی که در تلویزیون کار میکند در تنوع کاراکترهایی که برای کار میچیند دستش بستهتر باشد. ضمن اینکه صنعت فیلمسازی گران است و نمیشود خیلی از نقشهای اصلی را به بازیگران کمتجربه سپرد، زیرا خیلی خطرناک میشود و اثر با سر به زمین میخورد و بههمیندلیل ریسک بسیار بالایی دارد و مستلزم این است که خیلی از بازیگران مثل قبل دوست داشته باشند با آثاری که در تلویزیون ساخته میشود همراه شوند. بازیگران نباید هیچ سمتوسویی به لحاظ اینکه تلویزیون یا پلتفرم است بگیرند و هر اثر خوبی در هرجا که برایش زحمت کشیده باشد، قابل تقدیر است؛ چه در بخش خانگی و چه در تلویزیون و مهم این است که آن گروه به کاری که میکند اعتقاد داشته باشد و تمام تلاشش را انجام دهد.
قاچاق دارو، موضوع گستردهای است و سرمنشأ آن گاهی به افراد داخل کشور میرسد، ولی معمولا در سریالهای تلویزیون این موضوع را به نفوذ بیگانگان ربط میدهیم که این اتفاق هم در سریال «محرمانه» رخ داده است. در این مورد چه نگاهی دارید؟
ما روی پروندههایی در این سریال کار میکردیم که اعداد و ارقام بسیار بزرگ و عجیبوغریب بود. بنابراین، این موارد که بسیار کلان است مربوط به نفوذ بیگانه میشود، زیرا اعداد و ارقامی است که در ذهن نمیگنجد. از بس که وسیع است نمیتواند کار چند نفر باشد، چراکه چند نفر این قدرت را ندارند.
درست است اما چرا معمولا در آثار نمایشی فقط بحث نفوذ مطرح میشود و نقش افرادی ازداخل که در نظام اقتصادی، سلامت و... اخلال ایجاد میکنند نشان داده نمیشود؟
وقتی وضع مالی برخی که در زمینه دارو کار میکنند را میبینید با خود میگویید مگر میشود ظرف چند سال که در بخش دارو فعالیت میکنند یکباره اندازه کسی که پنج کارخانه دارد سرمایه بههم زده باشند؟! در این سریال حرف ما این است که باید اقدامات غیرقانونی این افراد در جایی مهار و کنترل شود و کسی که دردمند است بتواند بهترین استفاده را از امکانات دارویی و درمانی ببرد. باید راه برایش تسهیل شود. نباید مسئولانی که به سلامت مردم و دارو مرتبطند بیاعتنا باشند. باید در جایی دست سودجویان قطع شود و اتفاقی بیفتد. اما همانطور که گفتم بخشی از آمار و ارقام این سودجوییها آنقدر زیاد است که قطعا به نفوذ دشمن میرسد و نمیتواند بدون پشتوانه آنها و فقط زیر سر یک شخص در داخل باشد.
شخصیت علیرضا جلالیتبار خبرنگار است. خبرنگارانی داریم که خیلی فعالند و پشتمیزنشین نیستند؛ ولی این شخصیت در جاهایی کارهایی انجام میدهد که بیشتر شبیه کارآگاههاست! معمولا تصویری که از شغل خبرنگاری در آثار نمایشی میبینیم به واقعیت نزدیک نیست. در این زمینه مشاور داشتید؟
در آثاری خبرنگار قهرمان و جذاب میشود که ضد حرکت تمام خبرنگاران حال حاضر حرکت کند؛ یعنی یک خودجوشی غیرمتعارف داشته باشد که وظیفهاش نیست. به لحاظ دراماتیک طراحی این نوع شخصیتها رنگ و هیجان به قصه میدهد با اینکه شاید در زندگی و کار حرفهای غلط باشد. یکی از تعریفهای قهرمان این است.
از تحقیقات میدانی تا مستندات واقعی
معظمی در پاسخ به این سوال که تحقیقاتتان به چه صورت بود و چقدر طول کشید که به پروندهها دسترسی داشته باشید، میگوید: گروه نویسندگان شش ماه یا یک سال روی این مسأله تحقیقات گستردهای داشتند هم درباره ساخت واکسن و هم درباره شرایط مافیای دارویی در دوران کرونا و احتکارهایی که در دارو و الکل یکسری از اشخاص میکردند. با تحقیقاتی که بچهها کردند و با مواردی که نشان دادیم تلاش کردیم بخشی از مافیا را مهار کنیم بهدلیل این که سلامت مردم و سلامت کسی که دردمند است از هر چیزی مهمتر است، زیرا وظیفه ما و بقیه ارگانهاست که دست بخشی از این مافیا کنده شود و چیزهایی که مربوط به سلامت مردم است خیلی راحتتر در دسترسشان قرار بگیرد. بسیاری از بخشهای قصه از تحقیقات میدانی بچهها و مستنداتی بود که وجود داشت و بسیاری از این مستندات را خودم دیدم. مثلا مستنداتی درباره ویروسها و حتی ویروس کرونا که به این رسیدند در آزمایشگاه ساخته شده و دستساز است و به بیرون انتشار یافته و شیوع پیدا کرده. همیشه خطر شیوع ویروسهای مختلف وجود دارد. مطلبی از یک پروفسور ترکیهای میخواندم که گفته بود پزشکان و دانشمندان ایرانی بهقدری باسوادند که هیچ چیزی از دانش آنها نمیدانیم و این یعنی دانشمندان و نخبگان ما قابل توجه هستند. در ایران هم پزشکان خوب و هم پزشکان بد داریم. پزشکانی داریم که فقط هزینه مالی برایشان مهم است و جان آدمها برایشان مهم نیست و پزشکان فداکاری داریم که جانشان را برای نجات آدمها فدا میکنند که تماشاگر مابهازای اینها را در زندگی واقعیاش دیده و چون مابهازایش را دیده میتواند با آن همذاتپنداری کند، یعنی دور از شرایط جامعه و افرادی که کنار ما زندگی میکنند، نیست و این که نشان دهیم با آدمهایی که دچار این موارد و مسائل میشوند همدردیم برای مخاطبان جذاب است. در کنار آنها، بخشهایی وجود دارد مثل بخشهای اکشن یا معمایی که در تلویزیون درآوردن بخشهای امنیتی یا اکشن خیلی سخت است، چون در سینما وقت و امکانات دارید، ولی در تلویزیون وقتتان خیلی کمی است. مثلا برای صحنه جنگی که بر سر اتفاقاتی که افتاده بود، زیر سه روز وقت داشتم تا آنها را بگیرم. یک صحنه ۱۵ دقیقهای با این پروداکشن دو و نیم روز یا سه روز واقعا شوخی است اما در سینما شاید دو هفته وقت داشته باشید. در مجموع تمام صحنههای اکشن و مهیج که طراحی و گرفته شده در زمان کم گرفته شده است. کسانی که در تلویزیون کار میکنند و کسانی که میخواهند کارهای سخت انجام دهند باید در این حوزه تجربه داشته باشند تا پول پروژه را به هدر ندهند و سعی کنند در زمان کم بهترین استفاده را ببرند. در مجموع ما سعی کردیم در سریال محرمانه به مسائل و دغدغههایی که مربوط به سلامت مردم است و همچنین در مورد آسیبهای اجتماعی و مواد مخدر صحبتکنیم.
نیمنگاهی به رئوس مباحث مطرح شده در این گفتوگو
۱- پرطرفدار بودن ژانر معمایی در دنیا برای فیلم سازان و مخاطبان
۲- لزوم آگاهی بخشی در قصهها بدون شعار و نصیحت
۳- به تصویر کشیدن مشکلات معیشتی و حوزه سلامت
۴- پرطرفدار بودن ژانر معمایی در دنیا برای فیلم سازان و مخاطبان