در این دوران آنها با اعلامیه و بیانیه و فتوا و حکم جهاد و اختصاص سهم امام و تعطیلی دروس حوزه و ترغیب و تکلیف مردم به اعتراض و تظاهرات و ... مانند رهبری تمامعیار در میدان مبارزات سیاسی وارد میدان شدند، آنهم در دورانی که اغلب مدعیان آزادی و مبارزه و استقلال یا در گوشهها خزیده بودند یا دست همکاری به ظالم و متجاوز و اشغالگر میدادند.چنین رویکردی در میان علما و روحانیون اسلام بهخصوص پس از دوران صفویه و بهشهادترسیدن عدهای از همین عالمان توسط دار و دسته اشرف افغان و بعد از آن بدرفتاری نادرشاه با روحانیت رواج یافت و بهرغم حضور بعضی مراجعتقلید مانند ملا احمد نراقی و میرزای قمی و خواجوی و ... اما ثقل مرجعیت اسلام همچون وحید بهبهانی و میرزای شیرازی و ... به عراق و حوزه علمیه نجف منتقل شد. از این پس روحانیون و علمای اسلام پس از ۱۲ قرن مجاهدت علمی و آموزشی و تبلیغی در مقابل پدیده شومی بهنام استعمار قرار گرفتند. در اینجا نیز همان فقه اسلامی به کمک و یاری مسلمانان آمد. فقهی که در تمام دوران غیبت حضرت ولیعصر(عج) پیروان او و اهلبیت(ع) را از هرگونه انحراف و اعوجاج باز داشته بود و در یک مسیر پرفرازونشیب تاریخی و اجتماعی و اعتقادی برای زمینهسازی حکومت حضرت حجت(عج) حفظ و حراست کرده بود. اینک نیز یک قاعده فقهی که از اعماق کتب فقهی اسلامی برآمده بود، راه را برای ملت اسلام و علما و روحانیون باز کرد. قاعدهای برگرفته از همان کتبی که در طول بیش از هزار سال براساس کلاما... مجید و احادیث و روایات ائمهاطهار(ع) و عقل و اجماعی که همواره در دین و سنت پیامبر بر آن تاکید گردیده، تحریر شده بود. همان کتبی که بارها توسط شاگردان امروز و اساتید فردا مورد حاشیهنگاری و شرح و بسط قرار گرفته بود.۱
قاعده فقهی نفی سبیل فراراه مبارزات روحانیت انقلابی
این قاعده فقهی به قاعده «نفیسبیل» معروف بود که براساس آیه شریفه «لن یجعل ا... للکافرین علی المومنین سبیلا»۲ استخراج شده و کاربرد بسیاری در ابواب مختلف فقه مانند عبادات، معاملات و احکام داشت. یکی از مبانی این قاعده، حدیث نبوی مشهوری است که شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»۳ یعنی اسلام دارای علو و برتری است و هیچ چیز برتر از آن نیست یعنی اسلام موجب علو مقام مسلمان است و نباید تحت سلطه کافر قرار گیرد.اینچنین و براساس همین قاعده فقهی، دکترین نفی سلطه بیگانه و خارجی بهعنوان یک اصل در میان عالمان و روحانیون شیعه شکلگرفت و محور مبارزات ضداستعماری آنان را شکل داد. درواقع اگر که شبهروشنفکران بهدلیل وابستگی فکری و تاریخی به غرب و مکاتب فکری آن، هیچگاه نتوانستند بهطور جدی و پایدار در مسیر مبارزات ضداستعماری ملت ایران قرارگیرند اما روحانیت و علمای اسلام به علت همین قاعده فقهی، مبارزه با استعمارگران را یک وظیفه الهی دانسته و آن را به پیروان و مقلدانشان، تکلیف کرده و واجب الهی برمیشمردند. ازهمینروست که نگاهی اجمالی به تاریخ حداقل۱۸۰سال اخیر نشان میدهد که روحانیون و علمای اسلام همواره در صف مقدم مبارزه با استعماگران و اشغالگران و متجاوزان به خاک ایران قرار داشتند، اگرچه همواره متهم بودند که دفاع از وطن و کشور و مرز و بوم را درجه دوم تلقی کرده و اصل را حراست از دین و مذهب برمیشمردند اما از آنجا که ایران را کشور صاحبالزمان(عج) محسوب میکردند، دفاع و نگهبانی از خاک و مرزهای آن را حراست از دین و اسلام بهشمار میآوردند. اما آنان که همواره ادعای یقهچاکدادن برای وطن داشتند و با شعار «چو ایران نباشد، تن من مباد» گوش فلک را کر میکردند، تقریبا در هیچیک از آوردگاهها و میادین نبرد با اشغالگران و متجاوزان و استعمارگران بهطور جدی یا در خطمقدم حضور نداشتهاند و به بهانه تجدد و تمدن و پیشرفت، اگر دست همکاری با آن اشغالگران نداده و عمله استعمار نشده بودند، به احتمال زیاد در پستوها و گوشههای عزلت، پنهان میشدند!۴
از جنگهای ایران و روس که نخستین میدان این آزمون بود تا جنگ اول جهانی و هجوم ارتش بریتانیا به خاک میهن و اشغال جنوب، تا مبارزه با قراردادهای استعماری مانند رویتر و رژی، تا مبارزه با دیکتاتور دستنشاندهای همچون رضاخان، تا به سفارت انگلیس کشاندن مشروطه، تا ایستادگی در برابر متفقین در جنگ دوم جهانی، تا مبارزه با پهلوی دوم و طرحهای استعماریاش مانند انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه و تا قانون حقارتبار کاپیتولاسیون و ... در هیچیک از این عرصههای نبرد با بیگانه و اجنبی، نشانی از شبهروشنفکر و مدعیان ملیگرایی و وطنپرستی نبود که برعکس اغلب در جبهه استعمار هم رویت میشدند اما این روحانیون و علمای اسلام بودند که در همه این میادین نبرد با استعمار، رنج زندان و حبس و تبعید و شهادت را به خود میخریدند۵ تا به تکلیف الهی خویش یعنی دفاع از مملکت امامزمان(عج) عمل نمایند.۶
مرحوم دکتر علی شریعتی در یکی از کنفرانسهای دانشجویی خود، خطاب به دانشجویان میگوید: «... من برای آینده این نهضت، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بستهام؛ چه، عمر روشنفکری شما کوتاه است و چهار تا هفت سال بیشتر نیست و فردا که تصدیق گرفتید و جذب زندگی شدید، بیدرنگ در طبقه بورژوا قرار میگیرید و خیالاتش از سرتان میپرد. اما این طلبه است که عمر مسئولیت اجتماعیاش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم میماند ...»۷
پانوشت:
۱. مراجعه کنید به «مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه» ــ محمد حسن رجبی ــ چاپ اول – نشر نی
۲. قرآن کریم – سوره نساء – آیه ۱۴۱
۳. من لا يحضره الفقيه ــ الشيخالصدوق ــ جلد ۴ - صفحه ۳۳۴ - ح۵۷۱۹ و المناقب - ابن شهر آشوب - جلد۳ - صفحه ۲۴۱ و المحاسن ــ احمد بن ابى عبدا... برقى - جلد ۱- صفحه ۱۱۳ و بحارالانوار- علامه مجلسی - جلد ۷۶ - صفحه ۷۰
۴. در ادامه این بحث، نمونههای متعدد و مصادیق بارز تاریخی از این مدعا را براساس اسناد و شواهد معتبر ملاحظه خواهید فرمود.
۵. ریشههای انقلاب – آیتا... عباسعلی عمید زنجانی
۶. تمامی موارد برشمردهشده در ادامه این مطلب با اسناد و شواهد متقن و معتبر تاریخی ارائه خواهند شد.
۷. دکتر علی شریعتی – جلسه پاسخگویی به سؤالات منتقدین – سهشنبه ۲۳ آذرماه ۱۳۵۰ مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام – کتاب مذهب علیه مذهب – مجموعه آثار ۲۲- انتشارات سبز- چاپ اول – خرداد ۱۳۶۱- صفحات ۳۱۳ تا ۳۲۱
سعید مستغاثی | مستندساز و کارشناس سینما