به ندرت اتّفاق می افتد فردی به صورت حرفه ای در چند شاخه هنری حرفی برای گفتن داشته باشد . اما این دور از باور هم نمی تواند باشد . در همین ارتباط در دیار طالقان با مردی هنر مند هم کلام شده و گفت و گویی با ایشان انجام داده ایم که ماحصل آن از نظر گرامی تان می گذرد :
لطفا خودتان را معرفی کنید .
به نام خدا . بنده ایوب مهرانی هستم . در سال ۱۳۴۳در شهر طالقان، روستای مهران متولد شدم و سال ۱۳۴۴ باتفاق خانواده به تهران مهاجرت کردیم. باز نشسته مخابرات هستم و در حال حاضر در طالقان زندگی می کنم .
در سال 1368 ازدواج کردم و حاصل این سنت الهی دو فرزند به نام های پوریا و پگاه است .
معنای هنر از دیدگاه شما چیست؟
هنر ، نگاه لطیف به اصول زندگیست . از اینرو مخاطبین آن در تمام شاخه ها ی هنری ارتباط بهتر و صمیمی تر برقرار و دنیا و فلسفهء زندگی رازیباتر می بینند.
هنرمی توانددر پیرامون ما درلباس و جامه های مختلف خودنمایی و نظر احاد جامعه را به خود جلب کند . هنر در قالب ترس هم در یک اثر می تواند تاثیر گذار باشد .
بطور مثال از آلفردهیچکاک پرسیدند : چرا تِم فیلمهای شما لبریز از ترس و تعلیق هست.
پاسخ داد :...
اگر مقولهء وحشت را در فیلمها لحاظ نمی کردم آثارم فیلم های مستندی از زندگی روزمره مردم می شد. و مخاطبین هرگز قدم به سالن سینما نمی گذاشتند.
از نظر شما ، هنرمند به چه میزان می تواند در اعتلای فرهنگ و سطح آگاهی مردم نقش داشته باشد ؟
هنرمند به معنای عام در کنار سایر شاخه های علوم به مثابه رگهای عصبی و حسّی اندام انسان تشبیه می گردد ؛ که با شروع درد یا زخمی در بدن از سایر اعضاء خیلی سریع واکنش نشان می دهد.
در رویدادهای اجتماعی مثلا طنز نویسها و کاریکاتوریست ها ، دردهای موجود در بستر اجتماع را سریع تر منعکس و با عرضه آثاری ، شوک و اشاراتی به عوامل یا مشکلات زندگی وارد می نمایند تا مردم با شهود عینی سطح اگاهی و مطالباتشان را ارتقاء ببخشند
از چه زمانی با هنر خطاطی و نقاشی آشنا شدید ؟
گذشته های دور را خیلی خوب به خاطر دارم ؛ صدای قلم نی مرحوم پدرم ( زنده یاد میرزا یوسف ) همیشه در گوشم طنین انداز بود .
پدر پیشینه خطاطی نداشت . ولی استعداد شگرف و عشق عجیبی به این هنر داشت. ولی علاقمند بود من نیز خط را به عنوان یک هنر موروثی ادامه دهم و برای تکمیل اطلاعات مان، کتب پیشکسوتانی که در این ارتباط زبانزد بودند ( زنده یاد عبد المجید طالقانی که در شکسته نستعلیق تبحّر داشت و ... ) را تهیه می کرد .
من نیز در کنار ایشان ضمن تمرین خط ، بیشتر وقت خود را به دیدن تصاویرنقاشی گونه ی کتاب های مورد نظر صرف می کردم ...
مشاهده ی بسیاری از تابلوی اساتید عمق تخیّل و دنیای خاصی را پیش روی من گشود و موجب شد من در کنار خط ، شیفتهء هنر نقاشی مینیتاتوراساتیدی چون محمد تجویدی ، صادق صندوقی ، و محمودفرشچیان شدم.
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد * هیچ آهن خنجرِ تیزی نشد
و در نهایت با تکیه بر این بیت مولوی ، آثار یا تصاویر زنده از اساتید مختلف را سر لوحه قرار داده و بدون کلاس و حضور استادتلاشم را در خلق نقاشی های مختلف علی الخصوص مینیاتور آغاز کردم .
چه عاملی موجب شد به نویسندگی روی آوردید ؟
- در آن سال ها ( دهه ی پنجاه ) پدرم را از دست دادم . رشته تحصیلی ام ( ریاضی فیزیک ) نیز بسیار مشکل بود .
این دو مقوله ( گرفتاری تحصیلی و فوت پدر ) برای نوجوانی مثل من ، بسیار سنگین بود .
تصور می کنم گران بودن رویدادهای تلخ از دست دادن نزدیکان و برخی مشکلات دیگر ، گاهی جرقّه ای می شود برای شروعی دیگرکه آدمی را به راهی جدید سوق می دهد.
میل به سرودن شعر سپید یا خاطره نویسی بدون این که اراده ای مُسبّبِ آن باشد بعد از فوت پدرتنها راه گریزی بود که سراغ داشتم.
ضمن این که خواهران و برادران یکی پس از دیگری رفتند پی بختشان. من بودم و مادری پیر و مهربان....
در این کشمکش دریافتم هیچ التیامی برای روح زخم خورده و تنهایم جز مقوله ی هنر نویسندگی وجود ندارد. ( تنهایی ) نه معنای تَک بودن صائب تبریزی فرمود :
زِ خود جدا شدگان پُرس دردِ تنهایی * که هر که دور زِ مَردم فتاده تنها نیست
و یک روز به جای نوشتن انشایی که دبیر ادبیات تعیین کرده بود ؛ خاطراتی از روستای مهران بنامِ ( آسمان هم گریست )تحویل ایشان دادم .
جلسهء بعد به تنها چیزی که فکر نمی کردم تشویق آقای هُمامی بود. وی که با حوصله انشایم را تصحیح کرده و نمرهء ۲۰ دادند.
ایشان در ادامه لطفی در حقم کرده و از من خواستند از آن پس هر جلسه مطلبی را بنویسم و بخوانم . وی برای تشویقم در امر نویسندگی تا سالها قبل از بازنشستگی نگاه پرمهرشان را از بنده و داستانهایم دریغ نکردند.
آیا ترغیب و تشویق استاد به داستان نویسی ، توانست شما را ازدنیای خوشنویسی جدا کند ؟
خیر رویکرد من به قصه نوشتن ؛ وداع با هنر موروثی خط نبود . بنده اقرار می کنم.از کودکی به روایت گری و شرح خاطرات ماندنی خود و دیگران علاقهء عجیبی داشتم . و تشویق دبیر ادبیاتم باعث شد از سال ۱۳۷۸ مجموعه :( روزگاری که گذشت ) مشتمل به سه جلد دفتر دویست برگی را نوشتم.
تاریخچه ای که از سال ۱۳۴۷ در تهران و طالقان رُخ داده بود با ذکر تاریخ وداستان وار نوشتم.
سوژه داستان های خود را چگونه انتخاب می کنید ؟
اصولا سوژه های داستانهایم را از وقایعی که در اطرافم می گذرد انتخاب می کنم.
مثل : شرح وقایع از سال خوردگان که در سده اخیر به وقوع پیوسته که حاوی تاریخ ؛ هیجان و دلهره می باشد.
نوشته هایی با محتوای طنز ؛ تجربه و افسانه هایی که از مادر و سایر زنان سالمند می شنیدم برایم دست مایه ی مفیدی بودو می پنداشتم مکتوب کردن این حکایت های ارزشمند که به مرور فراموش می شود وظیفه ایست که بر گردن دارم و می توان با نوشتن ؛ وقایع ماندگار را از گزندِ فراموشی نجات داد.
آیا آثارنوشتاری شما به مرحلهء انتشار هم رسیده است ؟
متاسفانه ، خیر... ؛ شاید شرایط فعلی اجتماع و تمایل اندکی که در سرانهء مطالعه کشور شایع شده و این که با ورود تکنولوژی مردم کمتر به خوانش روی می آورند این اتفاق در زندگیم نیفتاد .
اما ؛ دوست انتشاراتی ام گفتند : می توانید چند مجموعه داستان از نوشته هایتان منتشر کنید ولی حیف تاکنون عملی نشد.
اما در شبکه هایی که در دنیای مجازی باب شده بشکل سریالی قصه می نویسم که عزیزان علاقمند با کامنت های مهرآمیز با حقیر همراهی ام می کنند.
طی سالهای دور تقریباً دو دهه پیش با هفته نامه های مختلف همکاری داشتم. ولیکن به دلیل مشغلهء شغلی و زندگی که فرصتهای زیادی را از افراد می گیرد و متاسفانه اجازه ندا دبشکل آکادمیک و فارغ از مشکلات به مقولهء هنر بپردازم.
ازینرو مشوّقِ دخترم شدم که در رشتهء کارشناسی نقاشی تحصیل کند. ایشان بسیار مستعد هستند و به نوعی تلاش کردم آرزوهای به ثمر ننشسته ام توسط ایشان و نسلهای بعد به ثمر بنشیند تا هنر در خانواده بشکل موروثی تداوم داشته باشد.
حدودا چند داستان نوشتید ؟
به گمانم بیش از یکصد داستان کوتاه و بلند ؛ رُمانی نیز درحال نگارش دارم که حکایت از زمان هجوم و اِشغال خِطهء شمال توسطِ روسیه دارد .
استارت این رمان بر اساس خاطرات بستگان و آشناهای سالمند در سال ۶۲ زده شده است . محتوای آن نیز به مقاومت و رشادت بخشی از هموطنان مان اشاره می کند که برای حفظِ زندگی و ناموسشان از جان خود گذشتند.
اسامی بعضی از قصه های بنده عبارتند از :
غولها - طمعِ تلخ - چند قدم تا مرگ - به دنبال لقمه ای نان - حمامهای قدیم روستا و تهران - مخلوق عجیب -دندانِ عمه گلبانو – ترس - گذری به سالهای دور - رویایی بنامِ پدر - شبحی در جاده مه آلود - بدبیاری های کودکانه - رَمه های سرگردان - با قالی بافها - صبح پاییزی مترو - وحشت در شبِ بی انتها - لحظات اضطراب و ...
در آثارتان به کارهای حجمی برخوردیم چگونه با این مقوله آشنا شدید ؟
خاطرتون باشه ، اشاره ای داشتم به کارشناسی دخترم در رشتهء نقاشی . یک روز دو عدد صابون در دست داشت و بشدت دلخورکه چرا استاد از ما دو کار حجمی خواسته ، صابون شکننده است و انجام این کار امکان پذیر نیست . در نهایت از انجام تکلیف استاد صرفه نظر کرد و آن ها را کنار گذاشت .
روزی از سر ذوق شمایل پادشاه هخامنشی را تجسم کردم و با چندین ساعت کار با مغارهای مختلف و مخصوص توانستم تندیس آن ها را در صابون خلق کنم و در این ارتباط روشی را برای آموزش این هنر در پیش بگیرم .
آیا به این فکر هستید که از آثار خود نمایشگاهی بر پا کنید ؟
چرا که نه ، تصمیم دارم با مشورت دوستانی که در اداره ارشاد منطقه نمایشگاهی را برای ترغیب جوانان و علاقه مندان به هنر مکانی را برای به نمایش گذاردن کلیه آثارم در نظر بگیرم .
فکر می کنید چه عواملی باعث شده تا مردم نسبت به هنر های مختلف روی آور ند ؟
سوال خوبی مطرح کردید ... ؛ هنر نزد ایرانیان است و بس .
در روزگار کهن که اقوام بسیاری در دنیا زندگی بدوی داشتند ، ایران مرکز علم و دانش بودو در عرصه شعر و ادب بزرگانی چون : فردوسی ، حافظ ، سعدی و ... زبان نوشتارما را به گونه ای تغییر دادند که هنر مندان زیای در گوشه و کنار میهن ما ظهور کنند .
ژِن و ذات انسانها ؛ اجتماعات یا موقعیت جغرافیایی آنها نیز در رویکردِ افراد یک منطقه به یک کار ویژه تاثیر به سزایی دارد. که ایران از این قاعده مستثنی نیست .
به طور مثال : ...
استان اصفهان و شیراز را سرآمدِ هنر و شعر می دانند یا مثلا شهر ابیانه و یا استان یزد درخصوص معماری و ساختارِ بَناها ویژگی خاص و منحصر به فردی دارند.
مضاف بر این همین روستای مهران را شما تصور بفرمایید، مردمانش هماره در خوشنویسی زبانزدبوده وفردی به نام عبد المجیدمهرانی طالقانی در امر ارتقاء خط شکسته نستعلیق ابداعات و نوآوری چشمگیری ایجاد کردند .
همچنین فکر می کنم گرایش سمتِ هنر ما ایرانی ها به دور همی و شب نشینی های صمیمانه و قدیمی برمی گردد که در گذشته بیشتر اتفاق می افتاد وحاصلش داستان گویی و تمرین خطاطی بود .
این که هم اینک درکشورمان ، بین سالمندان خوشنویس یا نویسندگان طراز اول یافت می شود ؛ خود مویّد عرایض بنده است.
هدف غایی شما نسبت به هنرهایی که دارید چیست ؟
این اواخر احساس می کنم رسالت بزرگی بر عهده ام قرار گرفته است . هر چند بنده هیچ گاه از نقاشی که ریشه در علایق و کودکیم دارد دور نمی شوم و یا ساخت سر دیس با صابون رختشویی که در ساخت آن تجاربی کسب کردم ، فاصله نمی گیرم ولیکن تصمیم دارم قلم را بیشتر در جهت نویسندگی به حرکت در آورم .
پاسداری ؛ ثبت روایت و حکایات وقایع مردم تهران ، طالقان و سایر نقاط کشور که ثبت نشده بهترین حرکتی است می توانم انجام دهم و به این ترتیب آن ها را از فراموشی نجات دهم .
در خاتمه ؛ توصیه یا نکته ای اگر در ذهن دارید بفرمایید تا در خدمتتان باشیم .
نکته ای باقی نمانده . از شما و روزنامه جام جم البرز به خاطر فرصت ارزشمندی که در اختیارم قرار دادید بینهایت سپاسگزارم .
آرزو یم همه این است : کلیه افراد کشور باتّفاق هم تلاش کنند با مهرورزی و نیک سیرتی دنیای بهتری بسازند . به این ترتیب تصورم می کنم توشه ارزشمندی از هر کداممان به یادگار خواهد ماند. حتم دارم نسل های آینده اخلاق مداری پیشینیانِ خود را پیشه راه و تلاش خود قرار خواهند داد .
گزارش : حسین مهدوی آسیابر
عکس : محمد رضا ناظری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
علی میرزابیگی، در گفت و گو با «روزنامه جامجم»:
«جامجم» روشهای مواجهه با کودکان در فضای مجازی و ضرورت سواد رسانهای بزرگترها را بررسی کرده است
درگفتوگو با دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور بررسی شد
نادر قدیانی معتقد است به جای حمایت مستقیم از ناشر مخاطب یا نویسنده، باید از ترویج کتابخوانی در مدارس حمایت کرد
و ( جناب آقای ناظری ) که بار اصلی ورحمت تهبه این برنامه را تقبّل فرمودند..
سلامت باشید
جانتان سبز