در دوران ما بسیار امکانات، دانش و تجربهها دردسترس است اما انگار آن بهقول حافظ (کیمیای عزت) ناپدید و دور از دسترس شده. از شما میپرسم چرا دیگر آن قلهها، چکادهای سربلند یگانه و تاثیرگذار بر روندهنر و این همه کوشش و سازماندهی به درخشش یگانههای جاودان و جریانساز مثل رهبران پیشتاز و بزرگ هنر منجر نمیشود؟
زمانه تغییر کرده و افکار و بینشها درباره هنر و معنایش دگرگون شدهاست. سده ۱۹و۲۰ فضا به گونهای بود که هنرمندان به دنبال پدیدآوردن سبک ویژه خودشان و پیگیر بودند تا نوآور و خلاق باشند و ایدههای جدیدی را بپرورانند و ارائه کنند. امروز در سده ۲۱ ناگزیر فضا تغییر کرده همچنان که بعدها نیز این روند تغییر به شکل و شیوهای دیگر رخ خواهد داد. از این روست که چهرههای ممتاز و موثر معاصر با همه توانایی و کوشایی به آن اوجهای افسانهای نمیرسند. ازمنظر دیگر میتوانیم به ریشهیابی بپردازیم و این سخن شما را که چرا هنرمندان یگانه پدید نمیآیند، اینگونه تحلیل کنیم که چنین موضوعی به آموزش هنر برمیگردد؛ روشهای آموزشی هنر که در یک فرهنگ یا کشوروجوددارد، ممکن است نارساییها، ضعفها و چالشهایی داشتهباشد که هنرمندان آنچنانی تربیت نمیکند یا هنرمندان پس از آن که تجربیاتشان را غنا بخشیدند به آن نقطه اوج و خلاقیتی که باید نمیرسند. از سوی دیگر عرض شد که دگرگونی واقعیتهای زمانهبر این مسأله کم تاثیر ندارد بهویژه که رسانههای اجتماعی یا دنیای مجازی در تغییر یکسری ایدهها و نگرهها تاثیر داشته و باعث شده مشابهتهایی در آثار خلقشده بهوجود بیاید، البته به کمکهمین دنیای مجازی میتوان درهنر وساحتهایش دگرگونیهایی را آگاهانه واز سر روشنگری ایجاد کرد و درحال حاضر نیز این روند تغییر در حال تکوین و اثرگذاری است، به طوری که در آینده نزدیک به نظر من شاهد ظهور هنرمندانی خواهیم بودکه میتوانند پیشتاز مکتبهای هنری و سبکهای جدید باشند.
با عنایت به پژوهشها و کوششهای شما و آشنایی ژرفتان با هنر ایران و جهان برای یک نوجوی بااستعداد و خوشفکر و نیکنظر پا در راه چه راهکارها و پیشنهادهایی برای پیروزی و فیروزگاری در جهان متکثر و پیچیده هنر دارید؟
دوران مدرنیته به پایان رسیدهاست. یعنی دیگر نه به مدرنیته و نه به پسامدرن نمیاندیشیم؛ جریانهای هنری در این راستا شبیه به هم شدهاند. البته همچنان یکسری هنرها معنای جدیدی دارند اما در روایتها و شکلهای مختلف ظاهر میشوند. این سررشتهای است که میتواند روشنگر باشد.
بارت در نوشتار «اثر تا متن» به رازهای کلی و فراگیر ی پرداخته که مانایی و جاودانگی متن را رقم میزند و آن را یگانه و یکتا میسازد. آیا در زیست معاصرانه ما امکان پدیدآوردن متن جاودان هست و چگونه؟ شما جاودانگی یک متن هنری را بسته به چه ویژگیهایی میشمارید؟
بله، این در حال تکوین و پدیدآمدن است؛ زیرا ادبیات بخشی جداییناپذیر از زندگی وزیست انسان است، چراکه ما با زبان سروکار داریم. جاودانگی یک متن بستگی به اصالت دارد. بسته به این است که این اصالت چقدر صادقانه و اصیل باشد و وابسته به یک اسطوره یا فرهنگ یا زیست انسانی یا انسانیت خاص باشد.
باتوجه به کارنامه شما در دستاوردهای زیبا و ادراک حقیقت جهان زیبایی، ژرفای هنررابرای نسل جوان چگونه میبینید؟
عقیده دارم باید در مراکز آموزشی ــ هنری ما یک بازبینی صورت بگیرد و بهویژه باید این بازبینی واقعا ژرف و عمیق باشد. اول باید وابسته به فرهنگ خودمان و برآمده از سنتها و آیینهایمان اصیل باشد تا بتوانیم آثاری نو و جدید بیافرینیم. حتی جوانان باید با فرهنگ و هنر و ادبیات ایران به گونهای ژرف و گسترده آشنا باشند. البته روشن کنم که در کنار این موضوع، هنر جهانی نیز مهم است. وقتی بر هنر ایران ــ اسلامی تاکید میکنم بدان معنا نیست که دیگر هنرمندان و کشورها نباید دیده شوند، اما باید اولویت نخست و بسزا درمطالعه و پژوهش و تحقیق فرهنگ ایران باشد. درکنارش اما فرهنگ هنری جامعه جهانی نیز بررسی شود، زیرا با تعامل و ارتباط است که میتوانیم برای آثار خودی جایگاه شایسته یافت و اثر خلاقه بهجا بگذاریم. این بدهبستان چنانکه میدانید و تجربه شده همانا بستر شکوفایی هر تمدن و فرهنگ در طول تاریخ بودهاست. این راهکار میتواند در بحث آموزش و خلاقیت هنری، امر خیلی مهمی تلقی شود.
مهمترین و محوریترین انتقاد به فضای هنری جاری هنردرکشوربرای توانافزایی نسل هنرمندان جوان در راستای خودشکوفاییشان را چه میبینید؟
نخست، مهمترین ومحوریترین انتقاد به همین بحث آموزش هنربرمیگردد. باید کتابهای جدید تهیه وچاپ شود، از هنرمندان خارج به ایران بیایند و برعکس. به عبارتی باید تعاملی مستمر میان هنر غرب و شرق بهوجود بیاید. منظور این نیست که ما از آثار آنها کپی کنیم یا به تکرارشان دست بزنیم، بلکه با این هدف که آثار دیده شود. بهویژه آثار هنرمندان خوب ایرانی که الان دستاندرکار هستند و کارهای خیلی خوب و اصیلی انجام میدهند. درواقع دیده شود و در این راستا هنرمندان خارجی هم به ایران بیایند و در فضای مناسب، تجربههایشان را به اشتراک بگذارند. همچنین هنرمندان و کسانی که دانشجوی هنر و هنرجو هستند و پیگیرند در فضای هنر خلاقیت و نوآوری داشتهباشند.
چرا اکنون از فوتوفنهای خلاقانه گذشته باشکوه هنر ایرانی در هنر معاصر کم میبینیم؟
هنرجویان خلاق باید برداشت درست و صحیحی ازهنر ایرانی ــ اسلامی داشتهباشند، با ادبیات و فلسفه ایرانی آشنا باشند و مسائل هنری ایران را مانند خط، نقاشی، داستان، شعر، اسطوره، فولکلور و...مطالعه عمیق بکنند تا از میان این همه داشتهها ایده یا ایدههایی منطبق و هماهنگ با شخصیت و کاراکتر و طرز تفکر و بینش آن هنرمند تجلی کند و بدرخشد و بتواند برای خلق آثار هنری از این بهرهبرداری کند.
مثلا یکی از مکتبهای هنری معاصر «سقاخانه» است. این مکتب و تاثیر خلاقهاش چگونه بود؟
من فکر میکنم بحث سقاخانه بسیار مهم است و این هنرمندان سعی داشتند هنر ایرانی را ارتقا بدهند. به هرحال این مکتب، بازهای از هنر ایران است و آثار بسیار زیبایی را به یادگار گذاشتند که امروز مورد نقد و بررسی قرار میگیرد و هنرمندان جوان سعی میکنند به بهرهبرداری بهتری از عناصر ایرانی آن هم با معنا ومحتوای جدید در راستای فضای کاریشان بپردازند. در واقع این، پیشرفت است همین که امروزه به هنرمندان جوان مینگریم که ازمکتب سقاخانه یا همراستا با آن ایده گرفتهاند، به این معنی است که به روشنی کوشیدهاند آنچه به نظر برخیها ایراد، نارسایی و مسائلی از این دست به شمار رفته و نقد شده، در کار خودشان برطرف کنند و آثاری را به وجود بیاورند معاصرتر، بهتر و ایرانیتر!
به ویژه هویتساز، هویتنما و هویتافزایی یک اثر هنری؟ چه چیزهایی متن خلاقه مثلا مرا در کنار دیگر متنها و دیگر هنرمندان جهان واجد ایرانیت و اسلامیتش میکند؟ آنِ نهان در تولیدات هنری بزرگان ما چگونه میتواند در متنهای ما نیز فراخوانده و حاضرشود و برای آثارهنریمان شناسنامه خاص ایرانی صادر کند؛ زیرا بسیاری از کارها هیچ بوی ایرانی نمیدهند و هویت مجهولی دارند؟
خودِ هویت در اثر هنری بستگی به شخص دارد. هویت چیزی نیست که بخواهیم آن را تدریس کنیم یا بیاموزانیم. هویت هر فرد در خودش وجود دارد، مانند این که یک ایرانی دارای هویت ایرانی است و بر پایه زندگی و زیست جغرافیایی و فرهنگ خودش کار میکند. در این باره نمیتوان به آموزش پرداخت. هویت در خاطره جمعی ما به شکل ناخودآگاه وجود دارد که با مطالعه میتوان خودآگاهش کرد.
بازنگری در رویکردهای آموزشی
زمانی میتوانستیم درهنروآوردههای هنری اواخر دهه۵۰و۶۰ بسیاری ایرانیت جهانگرا و نوجو با زبان ورویکردی جهانی ببینیم. آیا واقعیت دارد هنر دستکم دو دهه اخیر درگیر و اسیر میانمایگی شده یا این برداشت، تندروی است؟ تلقی شما تاویل منتقدانهتان از روح حاکم بر روند هنر معاصر کشور و نظرتان درباره این فضا؟
من فکر میکنم هنر معاصر کشور ما خوب پیش میرود. درست است تاکید دارم تدریس درمراکز آموزش هنری و دانشکدهها اصولی باشد و اصلاح شود و پایهای و صادقانه و اصیل باشد. این مرحله آموزشی که به پایان میرسد، پس از بازهای بنا به غنای تجربه هنرمندان واقعا به این نتیجه میرسند که در مسیر تحصیل و آموزششان اشکالها و نارساییهایی وجود داشته و دارد. میتوانند برای برطرف کردنشان، پیشنهادی بدهند یا کاری کنند اما این ایرادها بایستی در همان زمان تحصیل و آموزش برطرف شود نه این که پس از مدتها پیشرفتن در مسیری که کوشیده و چندوچون تمرینهایی که داشته، بخواهد تازه خودش را تصحیح کند و آن ایرادها و اشتباهات آموزشی را اصلاح کند؛ یعنی زمانی که دیگر دیر شده و آن شکوفایی و شور خلاقیت رو به افول و تقلیل گذاشته. دربرخی مواقع این هنرمندان جوان ناگزیر کار هنری را کنار میگذارند چون نمیتوانند از عهدهاش برآیند و به کاری دیگر که البته هنری نیست، میپردازند.