علم روانشناسی بر این مسأله تاکید دارد که شخصیت آدمی و شکلگیری آن به دوران نوزادی و کودکیاش برمیگردد؛ بنابراین با این استدلال هم والدین اولین الگوها هستند. کودکان هرآنچه میبینند را در حافظه ضبط میکنند، بنابراین والدین باید نکتهسنجتر باشند و هرسخن و رفتاری را نداشته باشند.
کودکان و نوجوانان همیشه مراقب رفتارهای والدینشان هستند، حتی در برههای که فکر میکنید آنها سرگرم کارهای خودشان هستند. کودکان و نوجوانان تمرکزشان بر هیجانات والدینشان است تا نحوه برخورد با احساسات را بیاموزند. کودکان و نوجوانان، اسفنجهای کوچکیاند که در تمام کنشها و واکنشهای ما غوطهور میشوند تا بیاموزند در آینده چگونه شهروند یا والدینی باشند. والدین در کنار دوستان و همسالان فرزندانشان تاثیرگذارند؛ نباید از این تاثیرگذاری غافل شد. این تاثیرگذاری تا حدی است که رفتارهای روزمره کودکان و نوجوانان را تحتالشعاع قرار میدهد. اگر از موسیقی که کودک یا نوجوانتان گوش میدهد یا از لباسهایی که میپوشد خوشتان نمیآید رفتارها و انتخابهای خودتان را بررسی کنید. در کنار الگوبرداری از همسالان رفتارها و انتخابهای شما هم بیتاثیر نبوده است. والدین باید این مسأله را مدنظر قرار بدهند که بر ارزشهای اساسی فرزندانشان مانند ارزشهای مذهبی و مسائل مربوط به آیندهاش مانند انتخابهای آموزشی تأثیرگذارند. درواقع هر میزان رابطه والدین با فرزندان قویتر باشد، این تاثیرگذاری شدت بیشتری مییابد. در شرایطی که رابطه والدین با فرزندان قوی است، فرزندان، والدینشان را در قامت راهنما مییابند و برای حمایتها و نظر آنها ارزش قائلاند. بنابراین این رابطه قوی میتواند در نوجوانی تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
فرزندمان همانی میشود که ما هستیم، نه همانی که ما میخواهیم! وقتی نوجوانمان اشتباهی دارد باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که کجا رفتار اشتباهی از من سر زده؟! بنابراین فراموش نکنیم رفتارهای ما شخصیت فرزندمان را شکل میدهد. اشتباهات رفتاری والدین شاید در دوران کودکی نمود زیادی در رفتار فرزندان پیدا نکند اما در دوران نوجوانی همه این اشتباهات نمود پیدا خواهد کرد؛ اشتباهاتی که هرازگاهی گریبان بزرگسالان و خانواده را میگیرد. والدین همیشه تمام رویاها و آرزوهایشان را در فرزندشان جستوجو میکنند، حتی آرزوهایی که خودشان به آن دست نیافتهاند. در اینکه والدین غریزی در جهت پیشرفت و شکوفایی فرزندانشان تلاش میکنند، شکی نیست اما چه کسی قضاوت میکند اصول تربیتی آنها صحیح است؟ بنابراین«تربیت» موضوعی است که باید با آگاهی و آموزش همراه باشد. زیرا ممکن است خود والدین نیز دچار خطاهای شناختی و ذهنیتهای نادرستی درباره اصول تربیت فرزند باشند. اولین گامی که پدرها و مادرها باید در راستای تربیت کودکان و نوجوانان خود بردارند، پی بردن به اشتباهات خودشان است. نکته قابل تامل اینکه فرزندپروری یک چالش واقعی است زیرا هر کودک، فردی منحصربهفرد است. اگر فرض میکردیم هم نوزادان روزی شبیه به هم میشوند، میتوانستیم یک رفتار تربیتی مشخص را برای همه آنها تجویز کنیم. پس آنچه برای کودک شما مناسب است، شاید برای کودکی از خانواده دیگر مناسب نباشد!
رفتارهای نابهنجار نوجوانان؛ مسألهای که خانوادهها با آن دست به گریباناند. نکته قابل تامل اینکه خانواده، اولین و مهمترین نهاد جامعه است که وظیفه دگرگون کردن ارگانیزم زیستی و تبدیل آن به موجود انسانی را بهعهده دارد. بهواقع خانواده از طریق پایهریزی الگوهای تربیتی و رفتاری و اجرای نقشهای اجتماعی گوناگون و در یک کلمه از طریق شیوههای اجتماعی کردن، درجات مختلف همنوایی با هنجارهای اجتماعی مورد پذیرش جامعه را در کودکان و نوجوانان درونی میسازد. به باور منصوره نیکگفتار، روانشناس اگر خانوادهای بههر دلیلی نتواند هنجارها را به کودک و نوجوانش منتقل و آنها را نهادینه کند، بیشک رفتار فرزندشان مطابقتی با هنجارهای جامعه نخواهد داشت و جامعه آن رفتارها را نابهنجار خواهد خواند. خانواده بهعنوان هسته اولیه جامعه، منشأ تشکیل نهادهای اجتماعی است و بهعنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی در بروز رفتار سوءمصرف مواد دخالت دارد. خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی، از اعضایی تشکیل میشود که میتوانند تحتتاثیر روابط و مسائل ارتباطی، تصمیمگیریها، کنشها، واکنشها، ایفای نقش، شرایط اقتصادی و اجتماعی خانواده قرار بگیرند: «نظام خانواده از طریق ارزشها و هنجارهای اجتماعی به نظام کلی جامعه مربوط میشود و هرگاه در درون یک نهاد اجتماعی یا یک جامعه، به نظام ارزشها و معیارهای اجتماعی اهمیت ندهند، آن سازمان دستخوش بینظمی میشود و در نهایت، خانواده نابهنجار میتواند رفتارهای نابهنجاری چون اعتیاد را شکل دهد.»
به باور او با توجه به جایگاه خاص خانواده در میان نهادهای دیگر، اگر کارکرد خانواده آسیبزا باشد به همان میزان آسیبپذیری اعضای خانواده مخصوصا کودکان و نوجوانان افزایش مییابد و فرزندان نمیتوانند مطابق ارزشهای موجود در جامعه رشد کنند و چنین شرایطی زمینهساز اعتیاد فرزندان خواهد شد:«اغلب کسانی که در خانوادههای معتاد یا والدینی که هرگونه وابستگی دارند، رشد و پرورش مییابند، تکرار مصرف موادمخدر و آن وابستگیها توسط اعضای خانواده برای آنها عادی شده و ترس از تجربه مصرف یا تکرار وابستگیها در آنها کاهش مییابد و گاهی اوقات نیز مصرف مواد یا وابستگیها و عادات منفی والدین میتواند تأثیر منفی بر گرایش فرزندان نسبت به این مواد گذاشته و آنان را برای همیشه از این عادات، بیزار سازد.»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد