ایشان در بیرونی منزلشان مباحثه و مطالعه داشتند. در آن زمان معظم له از مدرسان مطرح بودند و هنوز به مرجعیت نرسیده بودند. حاجیه خانم ایشان در مناسبتهای مختلف روضه داشت و در روضه های زنانه معمولاً خانمهای عرب در آخر روضه به صورت لطم میزنند که طریقه خاصی از عزاداری زنان عرب است. البته این عزاداری همراه با سروصدا بود و یک مقداری مانع مطالعه و مباحثه ایشان شده بود.
یک بار ایشان به خانم اعتراض کرده بودند که این برنامه های شما مانع مطالعه و درس و بحث من است و با این وضع نمیشود مطالعه کرد و خانواده را از روضه گرفتن منع کردند.
پس از مدتی آقای خویی رحمهالله به چشم درد عجیبی مبتلا شدند و این درد چشم روز به روز شدیدتر میشد. پس از مراجعه به دکترهای متعدد کاری از آنها برنمی آید. لذا خود و خانواده شان مشغول دعا و توسلاتی میشوند تا اینکه بعد از مدتی خود آقای خویی یا خانواده ایشان در عالم رؤیا متوجه این نکته میشوند که به سید ابوالقاسم خویی بگویید مقدّر شده بود که چشمهای شما در اثر اعتراض به تشکیل روضه کور شود و با توسلاتی که پیدا کردید برنامه تغییر پیدا کرد و شفای شما در تربت سید الشهدا علیهالسلام است. ایشان هم تربت را با آب مخلوط کردند و بر چشم مالیدند و شفا یافتند و تا آخر عمر دیگر به چشمدرد مبتلا نشدند.
منبع: کتاب شبهای رمضان، خاطراتی از آيت الله سید جواد گلپایگانی، ص ۱۲۲-۱۲۱.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد