راز مسعود و معبود

از مرزبان شجاع سرزمین نم و شرجی و مهد مردان دلیر و غیور در خطه خلیج‌فارس سخن می‌گویم، از مسعود پرکاس می‌گویم که پدرش از راز نماز شب‌هایش و عبادت شبانه مسعود با معبودش در تنهایی خودش حکایت‌ها دارد.
از مرزبان شجاع سرزمین نم و شرجی و مهد مردان دلیر و غیور در خطه خلیج‌فارس سخن می‌گویم، از مسعود پرکاس می‌گویم که پدرش از راز نماز شب‌هایش و عبادت شبانه مسعود با معبودش در تنهایی خودش حکایت‌ها دارد.
کد خبر: ۱۴۰۸۲۳۴
نویسنده سیدمرتضی اولادعلی - معاون فرهنگی اجتماعی مرزبانی استان هرمزگان

از چشمان زیبای مسعود می‌گویم که همیشه میان تلاطم امواج و تاریکی شب‌های خلیج تا ابد فارس و پهنه آبی هرمزگان بیدار بود. از دستان تاول‌زده مسعود می‌گویم که سکان شناور را بر دست می‌گرفت و پاهایی که چون سروی قوی ایستاده بود تا کسی به این سرزمین و مردمانش نگاه چپ نکند. آری از مسعود پرکاس سخن می‌گویم، شیرمرد جوانمرد هرمزگانی که برای آب و خاک این سرزمین از خون خود گذشت تا وطن باقی بماند.مسعودی که شجاعانه از مرزهای‌مان دفاع کرد و میان موج و خون دست و پا زد و جاودانه شد.شهادت برای مرزبانان اسلام و مجاهدان فی‌سبیل‌اللهی چون مسعود پرکاس، عزت ابدی فخر اولیا و رمز پیروزی است و بدون تردید شهید مظلوم مسعود پرکاس و چهل شهید مظلوم مرزبانی استان هرمزگان، اسوه‌های مقاومت و ایستادگی و سمبل مبارزه با پلیدی‌ها و فزون‌طلبی سوداگران مرگ و قاچاقچیانی هستند که همواره عرصه زندگی را مطمح آمال و اعمال ننگین خود نموده‌اند. قطعا امواج خروشان خلیج‌فارس و قله‌ها و ارتفاعات جاسک و کوه مبارک، تا سیریک بوموسی و میناب و قشم و لنگه و بندرعباس، اگر زبان بگشایند، شنیدنی‌های افسانه‌گون از ایمان راسخ و رشادت‌های مسعود پرکاس را دارند.مسعود پرکاس دلیر مردی بود که در همین آب و خاک بندرعباس به دنیا آمد و با غیرت و مردانگی که از مردان باغیرت خطه جنوب به ارث برده بود، بزرگ شد و با عشق به ولایت در راه حفاظت از مرزهای اسلامی و ناموس و امنیت در راه مبارزه با قاچاقچیان و سوداگران مرگ، دلیرانه جنگید و در نهایت برگزیده شد تا نامش همواره بر قله‌های شهامت ماندگار بماند. مرزبانان، آی همرزمان شهید پرکاس؛ فراموش نکنید و به‌یاد آوردید آن شب‌هایی را که مسعود در میان موج‌های پرتلاطم دریا با بدن رنجور و چشم‌های خسته از بی‌خوابی تا صبح در کمین اشرار و قاچاقچیان بود. به یاد بیاوریم در اوج تابستان در پهنه خلیج‌فارس بر روی شناور گلف، وقتی مسعود تشنه می‌شد، صدا می‌زد یا ابوالفضل یا ابوالفضل...به یاد بیاوریم وقتی مسعود در اوج خستگی تکیه بر سکان شناور می‌زد و می‌گفت یا رب ارحم ضعف بدنی، نیزارهای تالاب و خوریات هرمزگان که زمزمه مسعود را می‌شنیدند، از خجالت تعظیم فرود می‌آوردند.آری جلوه‌های دفاع‌مقدس همچنان در مرزبانی جاری و مرزبانان ادامه‌دهندگان راه رزمندگان هشت سال دفاع‌مقدس هستند.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها