متاهلی؟
نه . مجردم.
چطور با همسر مقتول آشنا شدی؟
حدود شش ماه قبل در مکانیکی بودم که خودروی پژو ۲۰۶ قرمز رنگی وارد شد. رانندهاش زنی جوان بود. طبق روال همیشه شماره او را گرفتم و قرار شد وقتی ماشین آماده شد به او زنگ بزنم تا برای بردن آن بیاید. روز بعد ماشین آماده شد و با موبایلم شمارهاش را گرفتم و خواستم بیاید و ماشین را ببرد. از من خواست شماره کارتم را برایش در واتساپ بفرستم تا هزینه را واریز کند. من هم عکسی از کارت بانکیام برایش فرستادم. نیم ساعت بعد هزینه را واریز کرد و بعد برای گرفتن ماشین آمد. چند روز بعد سهیلا- همسر مقتول- در واتساپ پیام داد و گفت کلاچ سفت است. گفتم برای بازدید بیاور. روز بعد آمد و کلاچ ماشین را درست کردم. در واتساپ تشکر کرد و همین پیامها باعث دوستی ما شد.
میدانستی متاهل است؟
نه. گفتهبود مجرد است و من هم به حرفش اعتماد کردم.
شک هم نکردی؟
هر وقت پیام میدادم جواب میداد و چند بار هم بیرون رفتیم. رفتارش عادی بود و جای شک باقی نمیگذاشت.
پس چطور نقشه قتل شوهرش را اجرا کردی؟
وقتی ماجرا لو رفت، تازه راز متاهل بودنش را برایم تعریف کرد. یک روز سراسیمه با من تماس گرفت و گفت باید من را ببیند. تا حالا او را مضطرب ندیده بودم. به همین دلیل قرار گذاشتم. وقتی آمد از من خواست منطقی باشم و تازه فهمیدم متاهل بوده و در این مدت این موضوع را از من مخفی کرده است. ادعا میکرد عاشقم شده و میدانست اگر این موضوع را به من بگوید، حتما راضی به دوستی نمیشوم. قصدش هم این بوده از شوهرش جدا شود تا بتواند با من ازدواج کند.
تو هم قصد ازدواج با او را داشتی؟
قبل از اینکه بفهمم چنین دروغی به من گفته بله. ولی بعدش پشیمان شدم. وقتی فهمیدم به همسرش خیانت کرده، دیگر به او اعتماد نداشتم. میدانستم به من هم خیانت میکند.
خب چرا تمام نکردی؟
میخواستم اما هم به او عادت کرده بود و هم شوهرش متوجه ارتباط ما شده و از من شکایت کرده بود.
تا اینجا انگیزهای برای قتل نداشتی. چه شد او را کشتی؟
یک روز سهیلا وقتی به خانهشان رفته بودم، نقشه قتل شوهرش را مطرح کرد. میگفت شوهرم همه چیز را فهمیده و به دردسر خواهیم افتاد. پس بهتر است او را بکشیم تا این راز برای همیشه دفن شود.
تو هم قبول کردی؟
ابتدا نه. اما وقتی شوهر سهیلا تماس گرفت و تهدیدم کرد، تصمیم به قتل گرفتم. به غرب کشور رفتم و از آنجا یک کلت خریدم. میدانستم مقتول صبح زود سر کار میرود. در مقابل خانهشان کمین کردم و وقتی از خانه بیرون آمد او را با شلیک گلوله کشتم و فرار کردم .
کجا رفتی؟
به خانه رفتم و از فردا تصمیم گرفتم زندگی عادیام را داشته باشم تا کسی شک نکند.
سهیلا میدانست تو قاتل شوهرش هستی؟
من نگفتم اما خودش فهمید.
واکنشش چه بود؟
غیرقابل پیشبینی. خودش نقشه قتل را کشیدهبود و حالا میگفت چرا شوهرم را کشتی. من شوهرم را دوست داشتم. میخواست با این کار خودش را بیگناه نشان دهد و همه تقصیرها را گردن من بیندازد.
بعد از قتل هم ارتباط داشتید؟
در حد چند تماس کوتاه. سهیلا میگفت تماسها میتواند ما را لو دهد.
همین تماسها هم باعث دستگیریات شد؟
این تماسها باعث شک پلیس شد اما من به نکتهای توجه نکردهبودم که مرا در سر لیست مظنونان قرار میداد. شوهر سهیلا از من بابت ارتباط پنهانی با همسرش شکایت کرده بود. این پرونده کافی بود تا ماموران خیلی زود سراغم بیایند.
الان هم پشیمانی؟
ببینید من به خاطر زنی این کارها را کردم که ارزشش را نداشت. سهیلا من را وسیلهای کرده بود برای اینکه شوهرش را از میان بردارد. او به هدفش رسید و حالا زندگی من و شوهرش تباه شد. خودش چند سال زندان میکشد و من باید اعدام شوم. همیشه شنیده بودم ارتباط با زن شوهردار تاوان بدی دارد و خط قرمز زندگیام بود. سهیلا طوری بازی را چید که من متوجه متاهل بودنش نشوم و وقتی این را به من گفت که آلوده این گناه شدهبودم. اشتباه کردم و همان موقع باید توبه میکردم و به ارتباطم به او پایان میدادم اما سهیلا طوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار تو کنترلی روی خودت نداری و کنترل رفتارت دست اوست.
فقط درددل میکردم
زن جوان در این پرونده به اتهام معاونت در قتل بازداشت شده اما منکر اتهامش است. او میگوید، از نقشه مرد جوان برای قتل شوهرش بیاطلاع بوده و این مرد خودسرانه مرتکب قتل شدهاست.
چرا به همسرت خیانت کردی؟
من خیانتی به همسرم نکردم و فقط با این مرد درددل میکردم.
این خیانت نیست؟
اشتباه کردم اما فکر نمیکردم پایان این رابطه باعث مرگ همسرم شود.
اما تحقیقات پلیس ادعایت را تایید نمیکند؟
قبول ندارم. من فقط با قاتل حرف میزدم و از او نخواستم شوهرم را بکشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: