«جام‌جم» به‌مناسبت روز جهانی هلال احمر بررسی کرده است

چشمان بسته سینما به روی امدادگران

هارولد لاسول یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان دانش ارتباطات اجتماعی، یکی از کارکردهای مهم و اصلی رسانه‌ها، ایجاد و تقویت انسجام اجتماعی می‌دانست. انسجام اجتماعی یعنی این‌که مردم یک کشور در تمام اوقات و به‌خصوص در شرایط سخت و بزنگاه‌های حساس با هم یکدل و همکار باشند.
کد خبر: ۱۴۰۷۰۷۵
نویسنده آرش شفاعی - گروه فرهنگ‌و هنر

سینما هم به‌عنوان یک رسانه مدرن باید نقش خود را در این حوزه انجام دهد و در تقویت حس همدلی و همکاری عمومی‌ برای ارتقای سطح زندگی اجتماعی تلاش کند. یکی از مهم‌ترین بزنگاه‌هایی که انسجام عمومی ‌در جامعه، فعال می‌شود در هنگامه‌هایی است که به هر دلیل سلامت و زندگی افراد اجتماع به خطر افتاده است. خیلی از ما به یاد داریم در روزهایی که زلزله سخت و جانکاه بم روی داده بود، صف‌های طویلی از مردم تشکیل شده بود که بدون هیچ دعوت و فراخوانی به سمت پایگاه‌های انتقال خون حرکت کرده بودند. اما این انسجام و همدلی که به‌صورت مقطعی بر اثر رویدادهایی که در سطح اجتماع تأثیرات شدید به جای می‌گذارد، ایجاد می‌شود برای زندگی اجتماعی مستمر کافی نیست و رسانه‌ها باید به‌صورت پیوسته این احساس را در جامعه جاری و ساری کنند. یکی از راه‌های این کار استفاده از رسانه و قدرت خیالپردازی هنر برای بازسازی آن وضعیت و باز تولید همان احساس مشترک در میان مردم جامعه است.

جای خالی امدادگران در آثار سینمایی ایران

امدادگران به‌عنوان گروه‌هایی از مردم که به واسطه آموزش‌های حرفه‌ای و حس ایثار و از خودگذشتگی در صف اول کمک و نجات مردم هستند؛ در صف اول مقابله با حوادث و بلایای طبیعی و غیرطبیعی قرار دارند. آنها نیروهایی هستند که همه مردم در اهمیت کار و قدردانی از تلاش‌های‌شان با هم اتفاق نظر دارند. به همین دلیل پرداختن به زندگی و شغل آنان برای رسانه از منظر ایجاد انسجام اجتماعی هم اهمیت دارد. علاوه بر این‌که تجلیل و تقدیر دائم از این افراد، باعث می‌شود حس ایثارگری و از خودگذشتگی در جامعه زنده بماند. البته این را هم باید به‌خاطر داشت که امدادگران چون در خط مقدم مبارزه با حوادث هستند، زندگی پر ماجرا و خطرناکی دارند، آنان به صورت پیوسته در معرض خطر قرار دارند و به همین دلیل پرداخت سینمایی و تلویزیونی به زندگی آنان به دلیل ذات درگیری و تصادم در شغل‌شان، می‌تواند آثاری دارای درونمایه ملتهب و هیجان انگیز هم برای سینما به ارمغان بیاورد. فیلم‌های نجات و بقا از دیرباز در صنعت سینما مورد توجه بوده‌اند و مشخص است که در این فیلم‌ها همیشه شاهد حضور گروه‌های امداد و نجات هستیم. البته در موارد زیادی بار اصلی مقابله با حادثه به‌عهده قهرمان داستان می‌افتد و در لحظه آخر وقتی او مشکلات بزرگ را از سر گذرانده است، گروه امداد سر می‌رسند و قهرمان را نجات می‌دهند. نمونه مثال زدنی در این زمینه «۱۲۷ساعت» به کارگردانی دنی بویل است. این کارگردان که در سال ۲۰۰۸ برای میلیونر زاغه‌نشین، اسکار بهترین کارگردانی را گرفته، توانسته است در این فیلم با کمترین امکانات، کمترین لوکیشن و البته به مدد بازی درخشان و خیره کننده بازیگر اولش جیمزفرانکو، یکی از بهترین فیلم‌های نجات و بقا را بسازد. فیلم بر اساس زندگی واقعی یک کوهنورد ساخته شده و داستان ۱۲۷ ساعت زندگی او را که در حین کوهنوری دچار حادثه می‌شود و زیر یک سنگ بزرگ گیر می‌کند به تصویر می‌کشد. وقتی او بالاخره چالش‌های مهمی‌ را برای زنده ماندن پشت‌سر می‌گذارد، گروه نجات خبر می‌شوند و برای نجات دادن زندگی او می‌شتابند. فیلم پر است از لحظات پرکشش و مخاطب را تمام مدت با قهرمان داستان برای رهایی از بند زندانی که طبعیت برای او ساخته و تماس با گروه امداد و نجات همراه می‌کند. اصولا فیلم‌های کوهستانی یکی از مهم‌ترین بخش‌های فیلم‌های نجات و بقا را تشکیل می‌دهند. فیلم‌هایی مثل «اورست» به کارگردانی بالتاسار کورماکور، «هفت سال در تبت» ساخته ژان ژاک آنو، «لبه» اثر هوارد فورد، «سیزده زندگی» به کارگردانی ران‌هاوارد و «صعود» به کارگردانی لودوویک برنارداز این دسته فیلم‌ها هستند. در سینمای ایران تعداد بسیاری کمی ‌فیلم با این موضوع ساخته شده است در صورتی‌که حوادث کوهستانی زیادی در کشور روی می‌دهد. شاید اولین و مهم‌ترین فیلمی‌که در این ژانر به ذهن می‌رسد «صعود» تولید ۱۳۶۶ به کارگردانی فریدون جیرانی با بازی بیژن امکانیان و ایرج تهماسب است که در آن سال‌ها بارها از تلویزیون پخش می‌شد.

این همه حادثه طبیعی در سینمای ایران کجاست؟
اما همچنان که گفتیم حوادث طبیعی همیشه در سینما مورد توجه بوده است. در زمان روی‌دادن این حوادث، همه نظم عادی زندگی انسان‌ها در هم می‌ریزد به همین دلیل وضعیت اصولا دراماتیک است و انسان‌ها در چنین وضعیتی، در رفت و آمد مدام میان مرگ و زندگی، امید و ناامیدی و هراس و آرامش هستند. متأسفانه کشور ما هم در شمار کشورهایی قرار دارد که همیشه آمار بالایی در زمینه حوادث طبیعی داشته است. زلزله، سیل، رانش زمین، صاعقه، توفان و.. در کشورما زیاد اتفاق افتاده و برخی از این حوادث، در شمار بزرگ‌ترین بلایای طبیعی تاریخ بشر محسوب می‌شود. در تمام این صحنه‌ها، مانند زلزله بم و سرپل ذهاب، سیل گلستان و خوزستان و... امدادگران و گروه‌های محلی و مردمی‌ داوطلب بلافاصله خود را به صف اول رسانده‌ و با تمام وجود سعی در نجات جان مردم داشته‌اند اما سینمای ایران تقریباً (از چند فیلم متوسطی که در این زمینه ساخته شده است با احترام به تلاش کارگردان‌هایش صرف نظر می‌کنیم) چشم‌هایش را به روی این حوادث بسته است. حتی وقتی فیلمسازان درجه اولی مانند عباس کیارستمیسراغ موضوع زلزله رفته‌اند، از لحظه اول از تلاش مردم برای چنگ انداختن به زندگی و ایثار امدادگران برای نجاتشان چیزی نگفته و بیشتر رویکردی فلسفی به اصل بحث مرگ و زندگی را در برابر چشم مخاطب گذاشته‌اند. البته سینما و هنر، به همین تأملات زنده است و در جای خود باید به چنین مباحث ازلی و ابدی هم پرداخت اما سینما، رسانه‌ای است که باید تلاش خود را برای ثبت وقایع و انتقال آن به نسل بعد، ایجاد سرگرمی‌ و البته آگاه‌سازی مردم هم انجام دهد. در این موضوعات، سینمای ایران نتوانسته است حق مطلب را ادا کند. حداقل فیلمی‌که بتواند از نظر سرگرم‌کننده‌بودن، مخاطب را جذب خود کند، در سینمای ایران کم است. به همین دلیل است که می‌گوییم سینمای ایران در تصویرکردن تلاش و ایثار امدادگران خوب عمل نکرده است. تازه این را هم باید به یاد داشت که در ایران علاوه بر حوادث طبیعی، تصادفات رانندگی آمار بسیار بالایی دارد و هنگام وقوع این حوادث نیز باز نیروهای امداد و نجات هستند که در صف نخست نجات آسیب‌دیدگان قرار دارند.

وحشت سونامی روی پرده
سینمای جهان نسبت به حوادث مهم و بلایای طبیعی، خونسرد و بی‌تفاوت نبوده است. فقط فهرست بلندبالایی از فیلم‌هایی که درونمایه داستانی آنها زلزله است وجود دارد که برای مثال می‌شود به «زمین لرزه» اثر مارک رابسون، «روزی که زمین حرکت کرد» به کارگردانی رابرت مایکل لوئیس، «سان آندرس» به کارگردانی برد پیتون و «پاندورا» ساخته پارک جونگ وو اشاره کرد. یکی از این حوادث طبیعی، سونامی‌مرگباری است که در کشورهای شرق آسیا روی داد. فیلم «ناممک » محصول ۲۰۱۲ که اقتباسی از کتاب خانم ماریا بلون است، یک نمونه از این فیلم‌هاست. ماریا بلون یک پزشک اسپانیایی بود که برای تعطیلات به شرق آسیا رفته بود. او در این سفر درگیر سونامی‌ ‌شد و خانواده‌اش از هم پاشید. در بازگشت به کشورش کتابی بر اساس خاطرات خود نوشت و سرجیو سانچز بر اساس کتاب وی، فیلمنامه «ناممکن» را بر اساس آن آماده کرد و خوآن آنتونیو بایونا آن را ساخت.

انصافا کارگردانی این کارگردان اسپانیایی در بازسازی صحنه‌های سونامی‌ و نشان‌دادن شدت وحشت و استیصال مردم در برابر این حادثه طبیعی اما وحشتناک قابل ستایش است. او موفق می‌شود به‌هم‌ریختگی و آشوبی را که بعد از چنین حوادثی ایجاد می‌شود در کنار سرگردانی و حیرت عمومی ‌مردم در برابر وضعیتی که با آن رو به رو شده‌اند، به خوبی به تصویر بکشد. در کنار قدرت کارگردان باید از بازی ماندگار نائومی‌ واتس هم یاد کنیم که برای بازی در این فیلم نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن اسکار، گلدن گلوب، اکتا، انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، انجمن منتقدان پخش فیلم و انجمن بازیگران فیلم شد و حقش بود که یکی از آنها را به خانه ببرد! فیلم هم مورد توجه و استقبال منتقدان قرار گرفت و هم در گیشه فروش خیره‌کننده‌ای داشت و یکی از فیلم‌های سرپا در این ژانر است البته کاری به این نداریم که در قسمت‌های پایانی، فیلم دچار افت می‌شود اما کارگردان توانسته است دین خود را به گروه امدادگران نشان دهد و در جای‌جای فیلم شاهدیم که آنها برای نجات آسیب‌دیدگان مدام در حال تلاشند.

مرگ در معدن
علاوه بر حوادث طبیعی که از آن نام بردیم، گروه‌های امداد و نجات درگیر حوادث و رویدادهای دیگری هم هستند که برخی از آنها در سطح جهان خبرساز می‌شوند. اگر اهل پیگیری اخبار باشید، می‌دانید که یک حادثه ریزش معدن در شیلی که در سال ۲۰۱۰ روی داد، تا مدت‌ها در صدر اخبار جهان بود. براساس این حادثه هم فیلمی‌ ساخته شده است به نام «۳۳ نفر» به کارگردانی پاتریشیا ریگن که البته اگر واقعیتش را بخواهید فیلم چندان خوبی نیست اما به‌هرحال خود حادثه چنان کشش دارد و مخاطب را به دنبال خود می‌کشد که می‌توان از ضعف‌های کارگردانی چشم‌پوشی کرد. خود داستان گیرافتادن ۳۳ مرد مشغول کار در عمق زمین و سردرگمی ‌دولت در هدایت عملیات امداد و نیز چالش‌ها برای دسترسی به معدنچیان گرفتار و هراس از مرگ آنها قبل از به‌نتیجه‌رسیدن تلاش امدادگران برای رساندن غذا به آنها از یک طرف و چالش‌های سیاسی ماجرا که پای رئیس‌جمهور کشور را به ماجرا باز می‌کند از سوی دیگر، همگی رویدادهایی است واقعی و لازم نبوده برای به‌وجودآوردن چالش در داستان، به دنبال ساختن ماجراهای غیرواقعی گشت. در این میان با وجود مشکلات سیاسی و مدیریتی در دولت شیلی که تحت فشار افکارعمومی‌جهانی قرار دارد، دو گروه به تلاش پیگیر و واقعی خود ادامه می‌دهند. یکی معدنچیان که برای زنده‌ماندن می‌جنگند و دیگری امدادگران که برای نجات‌دادن آنها تلاش می‌کنند. حادثه انفجار در معدن زمستانی یورت در آزادشهر گلستان یادتان هست؟ هیچ فیلمی دراین‌باره در سینمای ایران ساخته نشد، گویا مرگ ده‌ها کارگر معدن برای سینماگران ایرانی ارزش دراماتیک نداشت.

وژه: زندگی امدادگر
اما فیلم‌ها و سریال‌های زیادی در جهان ساخته شده‌اند که به‌صورت حاشیه‌ای به موضوع امدادگران نمی‌پردازند بلکه سوژه اصلی فیلم، امدادگران و چالش‌های زندگی سراسر التهاب و دلشوره آنهاست. برای مثال می‌شود به فیلم چینی «نجات» محصول ۲۰۲۰ به کارگردانی داتته لام و چی هونگ چوی اشاره کرد که روی زندگی پرچالش پرسنل واحد امداد و نجات گارد ساحلی چین تمرکز کرده است. نیروهایی که هرکدام مشکلات شخصی دارند اما مجبورند آنها را کنار بگذارند تا بتوانند به کارشان برسند. یک فیلم قابل‌توجه دیگر در این زمینه، «روشنی روز» و مهم‌ترین امتیازش بازی سیلوستر استالونه است. این فیلم که ساخته راب کوهن محصول ۱۹۹۶ است به داستان چالش یک مأمور امداد سابق بازمی‌گردد که به‌صورت تصادفی در یک حادثه وارد شده است. یک کامیون حامل مواد سمی‌ و منفجره در یک تونل دچار حادثه می‌شود و اگر به‌صورت فوری و درست به آن رسیدگی نشود ممکن است حادثه خونینی شهر را تهدید کند. در این شرایط است که مأمور امداد وارد می‌شود و صحنه را مدیریت می‌کند. فیلم سرگرم‌کننده و پرکشش است و در طول زمان تماشای فیلم خود را با نیروهای امداد و نجات همراه و همدل می‌بینید. برای نشان‌دادن اهمیت تلاش‌ نیروهای امداد، سریال‌های زیادی هم ساخته شده و تنها به رسانه سینما اکتفا نشده است. ازجمله می‌توان به سریال سوئدی «‫امدادگران‬» اشاره کرد که کارگردان آن ریچارد جارنهد است و به زندگی و چالش‌های نیروهای امداد و نجات و پلیس در محل کار و بیرون از آن می‌پردازد. همچنین باید به «امداد کوهستان» اشاره کرد که سریالی سوئیسی ــ فرانسوی به کارگردانی فیلیپ راسل، هوگ دو لاگاردیر، ژاک مالاتره، ژان کواراتینو و ایگال نیدم است و به ماجراهای تیم امدادی می‌پردازد که با یک چرخ‌بال به نجات آسیب‌دیدگان می‌شتابد اما در این میان، حوادث فرعی زیادی هم روی‌می‌دهد. ‬‬‬‬‬‬ همچنین سریال کره‌ای «نیروهای امداد» محصول ۲۰۲۲ با بازی کیم ره وون، درباره پلیسی سختکوش است که برای حل پرونده‌هایش با امدادگران همکاری می‌کند؛ نشانه‌ای از همکاری دو سازمان مهم در ایجاد نظم اجتماعی: پلیس و امدادگران. نیروهایی که جان‌شان را در دست گرفته‌اند تا شهروندان آسوده باشند. این سریال که پخش فصل دوم آن هنوز شروع نشده، از صنعت سریال‌سازی رو به اوج کره می‌آید و با وجود این‌که اهداف تبلیغاتی آن آشکار است، جاذبه‌های یک سریال مورد علاقه مخاطب عام را دارد.

تنها تصویر یک زن امدادگر
سینمای ایران بدون توجه به زندگی دراماتیک امدادگران که همواره می‌تواند به دلیل تعلیق بسیار مخاطبان را در سالن سینما میخکوب کند، هیچ‌گاه از این ظرفیت به‌خوبی استفاده نکرده تا هم فرهنگ ایثار و جانفشانی ایرانی را در مقابل دیدگان نسل جدید قرار دهد و هم بتواند از طریق این رسانه فرهنگسازی کند. اگر به تمامی آثار سینمایی که در طی دهه‌های مختلف در کشور ساخته‌شده، نگاهی اجمالی بیندازیم، شاید تنها تصویر آشنا از یک امدادگر با نشان هلال‌احمر، تصویر عاطفه رضوی در فیلم «سفر به چزابه» زنده‌یاد رسول ملاقی‌پور باشد. تصویر زنی که در میان جنگ تحمیلی با خودگذشتگی مشغول ایثار در جبهه‌های جنگ علیه باطل است. این‌ تنها یک تصویر از خیل ایثارگرانی که سال‌ها در میان بحران‌هایی همچون، بمب‌گذاری منافقان در سال‌های اول انقلاب، جنگ تحمیلی، بلایای طبیعی مختلف و... جانفشانی کردند، خود گواه این موضوع است که سینمای ایران بدون توجه به قهرمان‌سازی برای مردم به‌ویژه نسل جوان، بیشتر درگیر ملودرام‌ها و کمدی‌های سخیف است که با کارکرد فرهنگسازی سینما در کشور فاصله بسیار دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها