او میخواهد کاری را که در سالهای گذشته برایش وقت زیادی گذاشت را با قدرت بیشتری انجام دهد؛ ساخت بازیکن و سرمایهگذاری روی بازیکنان ردههای سنی پایه. او در میان انبوه برنامههایی که برای هدف بزرگ خود دارد نقبی به گذشته میزند و از تلخیهای روزگار خود در این فوتبال میگوید. از روزی که خواست بر ضد سیاهیهای فوتبال ایران افشاگری کند تا روزی که خودش متهم شد. از روزی که در آخرین روز لیگبرتر فوتبال پاک را به نمایش گذاشت تا روزی که با نساجی وداع کرد و بعد از گذشت بیش از دو سال هنوز در لیگبرتر آفتابی نشده است. مجید جلالی در گفتوگو با خبرنگار جامجم از هر دری سخن میگوید اما هیچ چیز جز هدف کنونیاش برای او اهمیتی ندارد.
آقا مجید! اینجا در مجموعه ورزشی تختی چه میکنید؟
من سالها در فکر راهاندازی یک آکادمی بودم و همیشه میخواستم کاری که میکنم کاملا منحصر به فرد و در استاندارد بالا باشد. اما مشکل اصلی نبود سرمایهگذار بود. شما با هر کسی که صحبت میکنید ابتدا موافقت میکند اما بعد میپرسد برگشت پولش چقدر است؟ اگر هدف استعدادیابی و سازندگی باشد نمیتوان از همان ابتدا دنبال سودآوری رفت. به هر حال نشد تا اینکه با خودم گفتم خودم باید از یک جایی شروع کنم. جلسهای با آقای جوادی مدیرکل تربیت بدنی استان تهران برگزار کردم. ایشان خیلی مساعدت کردند و زمین مجموعه تختی را در اختیارم قرار دادند. ما هم آمدیم اینجا و در حال آمادهسازی تجهیزات هستیم. سی و یک فروردین و اول اردیبهشت تستهای اولیه را برگزار میکنیم.
روال کار به چه ترتیب است؟
تستهای ما بخشهای مختلفی دارد. ابتدا تست پزشکی میگیریم و سپس تست پیکرشناسی انجام میشود تا ببینیم این بچهها اصلا به درد فوتبال میخورند یا نه. خیلی از خانوادهها برای بچههای خود هزینه زیادی میکنند در حالی که شاید آن کودک از لحاظ پزشکی و پیکرشناسی به درد فوتبال نخورد و باید به یک رشته دیگر برود. ما میتوانیم این موارد را به خانوادهها بگوییم. تست دیگری که بسیار اهمیت دارد تست حرکتی است. باید ببینیم مثلا این بازیکن از لحاظ حرکتی به درد فوتبال میخورد یا نه. بعد از آن سراغ تستهای مهارتی و در نهایت تستهای بازی میرویم. این مراحل برای تستها لحاظ شده است. امیدواریم بتوانیم این آکادمی را راه بیندازیم تا به عنوان مرجعی برای فوتبال کشور باشد.
ورود به دنیای فوتبال، الان با زمانی که خود شما میخواستید فوتبالیست شوید چه تفاوتی کرده است؟ صحبت از ۵۵ یا ۵۶ سال پیش است. زمانی که شما ۱۰ ساله بودید...
(میخندد) آن موقع فقط یک زمین خاکی در کنار خانهمان داشتیم که آنجا بازی میکردیم. خودم یادم نمیآید دقیقا از چه زمانی شروع شد. هر چقدر فکر میکنم فقط یادم میآید که با توپ در زمینهای خاکی بودم. آن زمان واقعا چنین چیزهایی نبود. اما الان همه چیز تغییر کرده است و ما هم باید تغییر کنیم. شیوههای گزینش بازیکن نیز متفاوت شده است. شیوههای تمرینی و ... هم فرق کرده. همین الان که ما اینجا نشستهایم و صحبت میکنیم گروههای مختلفی در جهان درباره فوتبال فکر میکنند و باعث پیشرفت آن میشوند. این تغییرات را باید باور کنیم. من اگر با معلومات سه سال پیش کار کنم یعنی اینکه از دنیای فوتبال عقب هستم.
مهمترین موضوعی که در بررسی فوتبال پایه رسیدید چه بود. در واقع اشکال کار کجا بود؟
چقدر خوشحالم که این سوال را میکنید. علم مربیگری همه جا هست و در دسترس قرار دارد، اما این علم تمرین است که اهمیت دارد. در واقع برای موفقیت در کار باید علم تمرین را بالا برد. الان در مدارس فوتبال ما هر کسی سلیقهای کار میکند. برخی از مربیان ما در بخش پایه در علوم تمرینی خوب هستند اما همه چیز سلیقهای پیش میرود. اگر به بچه ۹ ساله تمرینات مختص یک بازیکن ۱۲ ساله را بدهید فوتبالش نابود میشود. به دلیل همین موارد با وجود همه تلاشها ما خروجی قابل توجهی نداریم. من در حال نگارش ۱۲ کتاب هستم برای ردههای سنی مختلف. از هفت سال تا ۱۸ سال. هر سال یک کتاب. برای مثال کتاب زیر ۷ سال را باید به شما نشان بدهم. سعی کردم در بخشهای مختلف از متخصصان کمک بگیرم. مثلا اینجا را ببینید (صفحه کتاب را نشان میدهد) درباره تمرینات مخصوص بچههای ۷ ساله صحبت شده است. یا مطلب دیگری درباره فوتبال از روزنه بچههای زیر هفت سال. یا مباحث دیگری همانند نیازهای کودکان زیر هفت سال و ویژگیهای عاطفی این کودکان. درباره تغذیه مناسب هم مطالبی وجود دارد. بعد از این موارد وارد اصول تمرین میشویم. زیر هفت سال میشود کتاب اول. زیر ۱۸ سال هم کتاب دوازدهم. این ۱۲ کتاب جزئیات زیادی دارد و من سعی کردم خیلی جمع و جور و مختصر باشد.
ایده اصلی کار از کجا آمد؟
از همین بازدیدهایی که در کشورهای مختلف انجام دادم. آنجا به من چیزی درباره تمرین کردن نگفتند. اما یک باشگاه فقط به من تیتر داد. مثلا برای هفت سالهها به اندازه یک کاغذ به من تیتر دادند که بازیکنان این رده سنی چه کار باید کنند. وقتی برگشتم تمام آن موارد را بومیسازی کردم، مواردی مانند سن و سال را هم در نظر گرفتم. با افراد مختلف و دانشگاهی در حوزههای مختلف هم مشورت کردم، به خصوص در حوزههای تمرین، تغذیه، بدنسازی و بیولوژیک. این موارد به من کمک کردند در ایدهپردازی و نگارش این ۱۲ کتاب.
البته که کار بسیار ارزشمند است، اما آیا این مباحث ضمانت اجرایی هم دارد؟
اصل مهم عملیاتی کردن آن است. در این آکادمی که قصد راهاندازی آن را دارم مربیان زیادی میآیند. مثلا مربی ۷ سالهها باید دوره مربیگری زیر ۷ سال را نزد من ببیند. زیر ۸ سال و سایر سنین هم به همین منوال. این کار فضای لازم را میخواست و من واقعا از آقای جوادی (مدیرکل ورزش و جوانان تهران) تشکر میکنم که چنین شرایطی را برای ما فراهم کرد. همچنین از آقای مجیدی مدیر کل مجموعه ورزشی تختی هم متشکرم که بسیار همکاری کرد. ما حامی مالی هم میخواستیم که دوست خودم رضا مقدمپناه هزینههای کار را تقبل کرد. حالا زمان عملیاتی کردن کارهاست. شک ندارم کتابها و کارهای من یک مرجع برای فوتبال پایه در کشور میشود.
در واقع در این دو سال و یک ماهی که از چرخه فوتبال ما دور بودید تمام وقت روی پروژه متمرکز بودید؟
بله دقیقا همینطور است. من هفت، هشت سال روی این طرح وقت گذاشتم. در این دو سال هم کل وقتم را گذاشتم، چون هدفهای بزرگی در سر دارم. من وقتی این ۱۲کتاب را که مینویسم در ذهنم به نیروی انسانی در حوزه بازیکن در این مملکت باور دارم. با خودم میگویم اگر اینها عملیاتی شود میتوانیم ۳۰۰فوتبالیست تربیت کنیم. میدانید اگر سالی ۳۰۰فوتبالیست خوب تربیت کنیم چه اتفاقی در فوتبال ما میافتد؟ یعنی به وفور جوانان با استعداد زیر دستتان میآید و تیمهای ملی غنی میشوند. این بازیکنان اگر ترانسفر هم شوند باشگاههای خود را از لحاظ بنیه مالی قدرتمند میکنند. معدل سنی تیمهای ملی هم پایین میآید و موفقیت ما را در مجامع بینالمللی رقم میخورد. به خاطر میآورم در مالزی به سمیناری در رابطه با فوتبال رفته بودیم. دبیر فدراسیون فوتبال مالزی میگفت ما بهترین سازماندهی را در جهان داریم اما فوتبال ما چیزی نمیشود چون نیروی انسانی نداریم. بازیکنان مالزی از لحاظ جثه و ژنتیک ضعیف هستند. ما اینجا در ایران همه چیز داریم. از تمام پارامترهایی که فیفا اعلام کرده برخوردار هستیم. فیفا هفت پارامتر را اعلام کرد و مدعی شد هر کشوری این هفت پارامتر را داشته باشد در فوتبال موفق خواهد شد. ما هر هفت پارامتر را داریم اما فقط در حوزههای مدیریت، برنامهریزی و آموزش مشکل داریم. اگر مشکلات مربوط به این حوزهها حل شود به پیشرفتهای خیلی بزرگی در کوتاه مدت دست پیدا میکنیم چون از لحاظ نیروی انسانی بسیار قوی هستیم.
اسفند ۹۹ با نساجی خداحافظی کردید و از لیگبرتر رفتید. نقشه حرکتی بعدی مجید جلالی چیست؟ آیا دوست دارید مجددا به هیاهوی لیگبرتر برگردید؟
من در حوزه مربیگری میتوانستم کمکهای بیشتری به فوتبال کنم. البته در یک مرحله به برخی از اهدافم رسیدم اما به بقیه نرسیدم. در این دو سالی هم که کنار بودم پیشنهادهایی داشتم اما از تیمهایی بود که وقتی شرایط آنها را بررسی میکردم متوجه میشدم نمیتوانم کمکی به آنها کنم. با خودم میگفتم اگر آنجا بروم اذیت میشوم و کار هم برآیند خوبی نخواهد داشت. برای همین پیشنهادهای این دو سال را قبول نکردم. اما اگر بدانم پیشنهادی هست که میتوانم با بررسی شرایط آن کارهای مدتداری انجام دهم قبول میکنم. مثل کاری که در فولاد، سایپا و پیکان انجام دادم. اگر اینطور باشد قطعا میروم چرا که کار در چنین باشگاههایی مکمل کار من در آکادمی فوتبال خواهد بود. اما اگر باشگاهی در پایین جدول باشد و پول هم در آن موجود نباشد و در کنار اینها انتظارات بالایی هم داشته باشند، قطعا نمیروم.
کمی بیشتر وارد فضای کنونی فوتبال ایران شویم. سرانجام بعد از دو سه ماه هیاهو و صحبت، یک ایرانی هدایت تیمملی را بر عهده گرفت. از سویی شما یکی از منتقدان سرسخت کیروش بودید. حتی به دلیل یک سری مسائل خودتان را ممنوعالمصاحبه کردید و تا مدتها درباره برخی افراد و برخی موضوعات خاص صحبت نمیکردید. الان فکر میکنید با انتخاب امیر قلعهنویی، اتفاق خوبی برای فوتبال ما افتاده است؟
اینکه یک رویکرد به سمت نیروهای خودمان شده بسیار مثبت است. اما هر چیزی باید زمینه داشته باشد. واقعیت این که ما در ۳۰، ۴۰ سال گذشته در حوزه تربیت مربی کاری نکردهایم و این یک واقعیت محض است. با برگزاری کلاسهای سه هفتهای و اعطای مدرک مربیگری پروسه تربیت مربی شکل نمیگیرد. ما باید استعدادهای مربیگری ایران را پیدا کنیم و آنها را به خارج از کشور اعزام کنیم در این زمینه باید سرمایهگذاری قابل توجهی انجام شود. ما در تمام این سالها این کارها را انجام ندادیم. هر کسی در این مملکت به مربی خوبی تبدیل شد در واقع اینطور بوده که خودش را جدا کرده و هر کاری کرده و اگر پیشرفتی برای او حاصل شده فقط زحمت خودش بوده. شاید مطالعه و دانش کافی داشته و به موفقیت رسیده و شاید هم دیده است همتایانش با شلوغ بازی و مهندسی سکوها به موفقیت میرسند و او هم همین کار را تکرار کرده است. ما در ۳۰-۴۰ سال گذشته میلیونها دلار برای آوردن مربیان بسیار متوسط هزینه کردهایم، با این حال ۵۰ سال است به المپیک نرفتهایم و سالهاست قهرمان آسیا نشدهایم. در باشگاهی هم به موفقیتی در آسیا نرسیدیم. پس ما هیچ مربی خوبی نداشتهایم. این همه هم هزینه کردهایم. خوب بود یک صدم این هزینهها را صرف تربیت مربی داخلی میکردیم. یکی از بزرگترین مشکلات مدیریتی در فوتبال همین است. برخی از مربیان خارجی که آوردند زیر متوسط بودند اما از فرصتی که به داخلیها میدادند به آنها بیشتر دادند. حالا رسیدیم به جایی که تحریمها هست، پول نداریم، پروندههای شکایت در فیفا زیاد است. در واقع الان هم راهی نداشتیم که رفتیم سراغ مربی داخلی. این یک کار بدون زیرساخت بود.
۲ بازی دوستانه تیمملی در فروردین را چطور ارزیابی کردید؟
الان به طور طبیعی مرحله شناخت است. گروه جدیدی که وارد میشود در اردوی اول یا بازیهای تدارکاتی در مرحله شناخت هستند. تمام نیروهای قبلی باید آورده شوند و ظرفیتها را مشاهده کنند. سپس بر اساس برنامهریزی که برای آینده دارند همه چیز را با هم مطابقت بدهند و ببینند چه چیزی کم دارند و شروع به ترمیم نواقص کنند. مدلسازی را هم برای بازیهای آینده باید انجام بدهند.
لیگ را چطور میبینید؟
من سعی کردم تقریبا هر هفته همه بازیها را ببینم. بعضی از بازیها را زنده میبینم و بعضیها را ضبطی. قبل از جامجهانی که کیفیت لیگ اصلا خوب نبود. این ۵۰ روزی که برای جامجهانی فاصله افتاد به مربیان فرصت داد کار کنند و بعد از آن کیفیت بهتری را از تیمها مشاهده کردیم. مهمترین و بهترین پارامتری که در این لیگ دیدم ثبات نیمکتها بود. فقط ۴ تیم بودند که مربیان خود را عوض کردند. از این ۴ تیم هم دو تیم در حال سقوط هستند و تغییرات مربیگری به آنها کمک نکرد. من فکر میکنم اگر زیر پای مربیان سست نباشد این لیگ در سالهای آتی به جاهای بهتری میرسد.
کمی خاطره بازی کنیم. در واقع با همین ورزشگاه و زمانی که پیراهن وحدت را میپوشیدید. فکر میکنم هر زمانی که وارد این ورزشگاه میشوید نمای پشتی ورزشگاه یک سری خاطرات را برای شما زنده میکند. از آن روزها برایمان بگویید.
یادم میآید در تیمملی جوانان بازی میکردم. در همین استادیوم تختی هم بازی کردیم. فکر میکنم اینجا سال ۵۵ یا ۵۶ با بازی ایران و برزیل افتتاح شد. آن زمان من ۱۷ سال داشتم. آمدیم اینجا و بازی افتتاحیه را دیدیم. حسن روشن همین جا گل زد و بازی خیلی خوبی کرد.
تقریبا تمام فوتبال خود را در وحدت گذراندید. چیزی بیش از ۱۰سال...
من دقیقا اردیبهشت ۵۲ در ردههای پایه وحدت شروع به کار کردم. آن زمان پایه فقط جوانان بود. تا مهر سال ۱۳۶۵ هم به حضورم در این تیم ادامه دادم. بعد هم سرمربی تیم وحدت شدم و دیگر فوتبال را به عنوان بازیکن کنار گذاشتم. البته سال ۶۲ یک مدت راهی شاهین شدم اما سال بعد به وحدت برگشتم.
داستان شاهین رفتن شما چه بود؟
مربی من آقای مرتضوی بود. همزمان که در شاهین بازی میکردم مربی جوانان و نوجوانان وحدت هم بودم. خودم تا سال قبل جوانان بازی میکردم و یک سال بعد مربی همان تیم شدم. مربیگری را دوست داشتم. همزمان مربی جوانان بودم و در رده بزرگسالان هم بازی میکردم. من بازی که میکردم تیمهای مختلف من را میخواستند. مثلا پرسپولیس من را میخواست، استقلال، دارایی و تیمهای دیگر هم همینطور. پاس هم مشتری من بود. آقای مرتضوی به من گفت چون تو به مربیگری علاقه داری و در این سطح موفق هم میشوی یک سال به باشگاههای دیگر برو و فضای خارج از اینجا را هم ببین و با فضای مربیگری آشنا شو. آن زمان ناصر ابراهیمی سرمربی تیمملی بود. من ترجیح دادم به شاهین بروم تا هم بازی کنم و هم شیوه مربیگری آقای ابراهیمی که سرمربی شاهین بود را هم ببینم.
ناصر خان سرمربی شاهین بود؟
بله، البته آن موقع یعنی دهه ۶۰ لیگ نبود. ایشان هم سرمربی تیمملی بود و هم سرمربی شاهین. من بیشتر به این دلیل به شاهین رفتم که متد مربیگری ناصر ابراهیمی را ببینم. خوشحال هم هستم که رفتم. شاهین باشگاهی صاحب مکتب بود و افراد زیادی در کنار تیم بودند. غیر از فوتبال هم چیزهای زیادی یاد گرفتم.
در وحدت با کدام مربیان کار کردید؟
من کارم را با ناصر عبدی شروع کرد. هر جا هست خدا حفظش کند. البته هر ماه یکدیگر را میبینیم. بعد هم آقای علیمحمد مرتضوی بودند. در طول سالهایی که وحدت بودم اینها مربیگری من را بر عهده داشتند. البته در وحدت که بودم خدابیامرز مسعود قیایی یا غلام مرتضیزاده حضور داشتند و بزرگترهای ما بودند. من از هر نظر به این افراد مدیون هستم. تمام آن بچههایی که در زمین خاکی با آنها بازی میکردم مدیون این چهار نفر هستند. اغلب آن بچهها الان بچههای موفقی در جامعه هستند چون ما در آنجا خوب تربیت شدیم. در آنجا علاوه بر فوتبال روش خوب زندگی کردن را هم به ما یاد دادند.
در وحدت جایگزین کدام مربی شدید؟
آقای مرتضوی. من عضو هیات مدیره بودم. یک بار در جلسه هیات مدیره گفت من دیگر نمیتوانم ادامه دهم و یک مربی دیگر بیاورید. تیم هم آن زمان پایین جدول بود. به من هم گفتند تو از جلسه برو تا خودمان تصمیمگیری کنیم. از جلسه بیرون آمدم و همان شب تصمیم گرفته بودند من سرمربی وحدت شوم. من آن زمان فقط ۲۸ سال داشتم. خیلی از باشگاهها من را میخواستند اما دیگر تصمیم خودم را گرفتم که کلا فوتبال را کنار بگذارم و مربی شوم.
وحدت برای خیلیها یادآور آن پیراهن زرد است و البته یک نام فراموش نشدنی. فوق ستارهای به نام سیدمهدی ابطحی. فکر کنم با او کار کردید. درست است؟
بله از رده جوانان نزد من کار میکرد.
در مسیر سازندگی در فوتبال که اکنون خود شما برای آن زحمت میکشید واقعا جای این تیمها خالی است.
بله. اتفاقا به همین دلیل، باشگاهی که اکنون ثبت کردهایم اسمش هست «وحدت یاران عارف». این آکادمی در دل همان باشگاه است.
خودتان هم که بچه محله عارف بودید.
بله همینطور است. عارف محله ما بود و وحدت هم باشگاه فوتبال ما به شمار میرفت.
درباره سیدمهدی ابطحی سوال من را جواب ندادید. با چند هافبک در حد و اندازههای او کار کردید؟
به اعتقاد من اگر بخواهید ۱۰ هافبک برتر فوتبال ایران را نام ببرید قطعا یکی از آنها مهدی ابطحی است. او هافبک بینظیری بود. در دهه ۶۰ فوتبال تحت تاثیر جنگ بود. اگر فوتبال مثل الان بود شاید ابطحی بالای ۱۲۰ بازی ملی داشت و یکی از میلیاردرهای این مملکت بود. خیلی از بازیکنان آن زمان به دلیل نابسامانیها سوختند.
در مورد بازی با پرسپولیس بگویید. یادم میآید که خود علی پروین میگفت تیمهایی مثل وحدت گربه سیاه ماست.
پرسپولیس علی پروین وقتی به زمین میآمد همه تیمها قبل از شروع بازی دو هیچ از آنها عقب بودند. همه تیمها یک ترس ذهنی از این تیم داشتند، اما ما آن ترس را نداشتیم. ما در عارف بودیم و تقریبا هر هفته در همان زمینهای خاکی با علی پروین بازی میکردیم. روبهروی تیمهای آنها بازی میکردیم. یا آنها ما را میبردند یا ما آنها را میبردیم. به همین دلیل وقتی جلوی پرسپولیس در آزادی با حضور ۱۰۰ هزار تماشاگر بازی میکردیم زمینه ذهنی خوبی داشتیم و اصلا نمیترسیدیم.
اینطور نبود که دو هیچ قبل از شروع بازی عقب باشیم. اصلا راحتتر از هر دیداری به میدان میرفتیم. بچهها علی پروین را دوست داشتند. او را در محل میدیدند و با او در زمینهای خاکی بازی میکردند. ما نسبت به پرسپولیس شناخت داشتیم در حالی که آن زمان اصلا آنالیزی وجود نداشت. خصوصیات شناخت ما چگونه بود؟ اینگونه که چکار کنیم حریف دریبل نکند، بازی نکند، پاس ندهد. ما جلوی آنها راحت بازی میکردیم. این به بچهها اعتماد به نفس میداد که جلوی تیمهای بزرگ دیگر مثل پاس، شاهین و استقلال هم راحت بازی کنیم.
گفتید با ۲۱ تیم کار کردید. دلتان برای کدام یک از تیمهای مجید جلالی تنگ شده است؟
شاید بتوانم بگویم فولاد.
چند سال فولاد بودید؟
بیش از چهار سال. سال ۸۸ بود که به این تیم رفتم. من گروه بزرگی از بازیکنان جوان را جمع کرده بودم. راه افتادم و رفتم به روستاهای بزرگ و کوچک خوزستان تا بازیکن پیدا کنم. از طریق تماس با مربیان آنجا هم دنبال بازیکن بودم. جوانان خوبی هم پیدا کردم. همه آنها بعدا به تیمملی رفتند. خیلی از آنها به خارج از کشور رفتند و بازی کردند. این جوانان را به فولاد میآوردم. یادم است وقتی تیم به میدان میرفت تماشاگران فریاد میزدند «فولاد مهد کودک، نمیخوایم، نمیخوایم». وقتی تغییر نسل اتفاق میافتد در شروع آن باید غرامت بدهید. معمولا مربیان راضی نمیشوند چنین کاری انجام دهند و به نوعی غرامت بدهند. معمولا به باشگاه میگویند به من پول بده تا بهترین بازیکنان را بخرم و اینجا مربیگری کنم. من این جوانان را به فولاد آوردم.این کاری که در سایپا، فولاد و پیکان کردم بعید میدانم مربی دیگری انجام دهد. به نظرم این خدمات ماندگار بود. در سایپا چند بازیکن از پایه آورد که به تیمملی رفتند.
فولاد همان تیمی بود که اتفاق بزرگی را در هفته آخر لیگ رقم زد. در واقع همان بحث بازی پاک و بردی که مقابل ذوبآهن داشت. در نهایت در همان لیگ استقلال قهرمان شد. اخیرا فیلمی وایرال شد که در آن صریحا گفتید پیشنهاد تبانی دریافت کرده بودید؟
آن مصاحبه مربوط یک سال پیش است اما نمیدانم چرا الان و در روزهای حساس لیگ یکدفعه رو شده است.
البته الان فضای رسانهای چنین چیزهایی را میطلبد. جبههگیری در برابر این قضیه وجود ندارد و اتفاقا خیلیها از این افشاگریها استقبال میکنند.
وقتی که شما نزدیک به ۴۵ سال مربیگری کردید و بیش از ۲۰ سال هم در لیگ برتر به عنوان مربی حضور داشتهاید دیگر با تمام جزئیات و مسائلی که وجود دارد، چه رو و چه پنهان، آشنا هستید. ما مثل صندوق اسرار هستیم. شاید من یکی را بگویم اما صد تا را نمیگویم و نخواهم گفت. زمانی که در فولاد بودم به من گفتند بیا تلویزیون. میخواهیم درباره دلالی صحبت کنیم. چند بار با من صحبت کردند تا در نهایت راضی شدم به تلویزیون بروم و حرف بزنم. من از اهواز به صورت تصویری رفتم روی خط برنامه ۹۰ و درباره مسائلی که در حوزه دلالی پیش آمده بود صحبت کردم. آن زمان فکر میکردم این کار به بهینهسازی فضای فوتبال کمک میکند. فکر میکردم اگر همه اینها را بگویم در کنار مربیگری کمک دیگری به فوتبال میکنم. واقعا اینطور فکر میکردم که قبول کردم به تلویزیون بیایم. همه حرفهایم هم واقعیت بود. اما بعد از مدتی دیدم نه تنها فضای فوتبال درست نشده که بدتر هم شد. آن کسانی که من درباره آنها صحبت کردم به شدت با من دشمن شدند و خیلی به کار من لطمه زدند. تنها کسی که غرامت آن برنامه را داد من بودم. یعنی هیچ اتفاق دیگری نیفتاد. آن بخشهای دلالی قویتر هم شدهاند. الان همه اینها را میبینیم. خیلی راحت بازیکن جابهجا میکنند. پیش خودم گفتم چرا من خودم را وارد این معرکه کردم؟ فکر میکردم به فوتبال کمک میشود. اما نه تنها به فوتبال کمکی نکرد بلکه اوضاع بدتر هم شد. آن مصاحبهای هم که در مورد آخرین بازی در لیگ انجام دادم که به فولاد مربوط میشد سعی کردم بسیار سربسته صحبت کنم. در هر صورت همین الان خوشحال نیستم که آن حرفها را هم گفتم. در نهایت فوتبال ضرر کرد. من میخواستم از فساد بگویم که اوضاع بهتر شود اما بدتر شد. فوتبال این وسط ضرر کرد. اذهان عمومی درباره فوتبال مخدوش شد و ابهام به وجود آمد. با خودم گفتم کاش اینها را نمیگفتم. هیچ چیز درست نشد.
شما در این سالها یکی از متهمان درجه یک ارتباط با جادوگر بودید...
آنقدر اتهام به من زدهاند که حد ندارد. یکی از بازیکنان علیه من صحبت کرد و من بارها با او تماس گرفتم اما جواب نمیداد. بعد از مدتی او را جایی دیدم و با او صحبت کردم. به او گفتم اطمینان داری چیزهایی که گفتی درست است؟ اگر اطمینان داری که نوش جانت اما اگر مطمئن نیستی... تا این را گفتم شروع کرد به معذرتخواهی. اگر بدانید این بازیکن چه چیزهایی به من گفت. آن شب همان کسی که از او مصاحبه گرفته بود چکار کرده که این بازیکن را وادار به حرف زدن کرده است... شاید باورتان نشود. ولی از هر راهی که توانستهاند سعی کردند در مورد من ابهام ایجاد کنند. به من که بیگناه بودم لطمه زدند. من هم میدانستم که به همین دلیل است من وارد فضای آنها شدم و سعی کردم با آنها مقابله کنم. من در تمام طول زندگیام و در تمام ۲۱ باشگاهی که کار کردم همیشه سعی کردهام منافع باشگاهم را حفظ کنم و کوچکترین همکاری با شبکههای مختلف نکنم. خیلی مواقع سراغم میآمدند، پیشنهاد میدادند. گاهی اوقات مهربانانه برخورد میکردند و گاهی اوقات از در تهدید وارد میشدند. من هم همیشه سعی کردهام روی اصول خودم جلو بروم. همین پارسال به من گفتند اگر با ما اینجوری باشی ما هم برایت کارهای زیادی میکنیم. به آنها گفتم اگر میخواستم با شما همکاری کنم ۲۰ سال پیش این کار را میکردم.
راستی حال مادرتان چطور است آقا مجید؟ شنیدیم خیلی حرص و جوش میخورد زمانی که شما در چرخه لیگبرتر مربیگری میکردید.
بله. الان هم به من میگوید مبادا دوباره سراغ فوتبال بروی. میدانست که من خیلی اذیت میشوم و فکرم مشغول است، اما الان خیالش راحت است. خودم هم راحت هستم. شاید الان ناراحتم که به خیلی از اهدافم نرسیدم یا اینکه الان کنار هستم. من میتوانستم خیلی کمکها به فوتبال کنم اما نشد و نگذاشتند. اما الان که در خانه خودم نشستهام و در تنهایی خودم هستم به گذشته فکر میکنم. وقتی بر میگردم و به پشت سرم نگاه میکنم خیلی احساس آرامش میکنم. وقتی هر هفته فوتبال لیگ را نگاه میکنم و بچههایی را که از جوانان به بزرگسالان آوردم میبینم، لذت میبرم از اینکه چه کسانی ستاره شدهاند. پیام نیازمند که اولین بازی ملیاش را انجام داد در شبکه اجتماعی عکس خود را گذاشت که اولین رویایش برآورده شده است. من پایین عکس برای او نوشتم این فقط رویای تو نبوده است. وقتی میبینم این بچهها در بالاترین سطح بازی میکنند تمام رویاهای خودم هم تحقق پیدا میکند. وقتی به گذشته نگاه میکنم احساس آرامش میکنم. حقی را ناحق نکردم و چیزی بالا و پایین نشد. سعی کردم همیشه در مسیر خودم باشم. خیلیها حرفهای نامربوط درباره من زدند. سعی میکنم از آنها هم بگذرم.
دورنمای شما در راهاندازی آکادمی حرفهای مجید جلالی چیست؟
من روی فوتبال پایه در کشور کارهای زیادی انجام دادم. ما در کشور ۳۶ هزار مدرسه فوتبال داریم و بالای ۳ و نیم میلیون نفر در این مدارس حضور دارند. اما واقعیت این که وقتی سال را تمام میکنید میبینید این مدارس به اندازه ۱۰ نفر هم خروجی نداشته است. من در هفت، هشت سال گذشته با هزینه خودم به ۱۰ کشور دنیا سفر کردم و آکادمیهای زیادی را از نزدیک دیدم. در برزیل شش آکادمی معتبر رفتم یا اینکه در فرانسه از آکادمی پاریسن ژرمن دیدن کردم. در اسپانیا هم لاماسیا را دیدم. یا خود آکادمی لیورپول. در همه این سالها سعی کردم جمعبندی کاملی از این تحقیقات انجام دهم. میدانم ظرفیت انسانی در این مملکت فوقالعاده است. ولی این ظرفیت انسانی نمود پیدا نمیکند. روی این آکادمیها خیلی کار تحقیقی کردم تا به این نتیجه برسم که مشکل ما چیست.
وقتی میخواهیم برای سطوح مختلف تیمملی مربی انتخاب کنیم باید ۳۰ گزینه قابل اعتماد داشته باشیم نه فقط سه گزینه. این زمینهسازی نیست. الان هم وضعیت طوری است که خیلیها که منافعشان آوردن مربیان از کشورهای دیگر است مترصد یک لغزش از سوی مربیان داخلی هستند تا ۲۰ سال همه چیز را سمت مربیان خارجی پاس بدهند. با این رویه پولهای زیادی هزینه میشود و به هیچ جا هم نمی رسیم. در بوق تبلیغات هم این چنین میشود که فقط این مربیان میتوانند از پس تیم ملی و فوتبال بربیایند و بقیه هیچ کاره هستند. در این شرایط من فکر میکنم انتخاب امیر قلعهنویی یک حرکت مثبت بود. حالا همه باید در کنار کادر فنی تیمملی باشیم تا زمینهای ایجاد شود که نیروهای داخلی خودمان را بیشتر باور کنیم. من به این اتفاق باور دارم. من فکر میکنم تیمملی در همین جام ملتها، شایستگی خودش را نشان میدهد.
در تمام این سالهایی که مربیگری کردید چند هافبک در حد و اندازه ابطحی داشتید؟
من حدود ۲۱ باشگاه در استانها و شهرهای مختلف کار کردم. ولی دورانی را که در وحدت بودم در یک کلمه میتوانم توصیف کنم؛ کلمهای به نام عشق. انگیزه من فقط همین بود. در باشگاههای دیگر انگیزههای فنی و مالی داشتیم. آنجا انگیزه فقط عشق بود. زمینی که در آن زندگی کرده بودیم و بزرگ شده بودیم. کار باشگاه وحدت سازندگی بود. باشگاههایی مثل بانکملی، شاهین، تهرانجوان، دارایی و راهآهن هم همینطور بودند. این باشگاهها کار سازندگی میکردند. من خودم هفت سال سرمربی جوانان وحدت بودم. وقتی سرمربی بزرگسالان شدم هفت سال هم در این موقعیت بودم. تمام بچههایی که در آن سن بودند به تیمهای بزرگتر منتقل و فوتبالیستهای خوبی شدند. وحدت آن زمان امکاناتی نداشت. فقط یک زمین خاکی بود. پول لباس و کفش و سایر ملزومات را هم خود بازیکنان میدادند. با همین شرایط بعد از تیمهای استقلال و پرسپولیس و پاس و شاهین پنجم شدیم. بچههایی که بالا میآمدند زیاد بودند، مثل سیدمهدی ابطحی، وحید امیری، حمید لواسانی ، قاسم کشاورز و خیلیهای دیگر. اینها واقعا در وحدت رشد کردند و به تیمملی رسیدند. فضای آموزشی و تربیتی و فوتبالی بینظیری در وحدت وجود داشت. حیف که امثال این تیمها دیگر نیستند. واقعا اکنون خلا بزرگی است.
۴هفته به پایان لیگ باقی مانده. استقلال، سپاهان یا پرسپولیس؟ کدام تیم قهرمان میشود؟
من فکر میکنم شانس سپاهان بیشتر باشد. با توجه به تمام پارامترهایی که میشناسم و مواردی که برای قهرمانی لازم است، این حرف را میزنم. سپاهان یک آرامش درون گروهی دارد و سیر پیشرفت خوبی هم در این تیم مشاهده میشود. خیلی از رفتارها را هم باید در نظر بگیریم. ما در فوتبال گاهی اوقات به جایی میرسیم که رقیب بیرونی نداریم. اینجا رقیب درون سراغت میآید. من الان میبینم که خیلی از تیمهای بزرگ ما رقیب درون سراغشان آمده است. همه اینها را کنار هم بگذارید متوجه میشوید سپاهان وضعیت بهتری نسبت به بقیه تیمها دارد. بعد از جامجهانی هم تیم بهتری شدند. فکر میکنم آنها شانس بیشتری دارند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد