وی پس ازمشاهده رفتارهای آیینی قبایل بدوی دیدگاه فلسفی خود را اینگونه بیان میکند: «آغاز یادگیری از طریق تاثیرات روحی است که بهترین ابزار این تاثیراز طریق الحان، آواها، موسیقی و حرکات بدنی ریتمیک جمعی به انجام میرسد». به اعتقاد وی از طریق حرکات بدنی، ملودی و ریتم مناسب، هدف واحدی به دست میآید که در آیینهای جمعی، رضایت خدایان و آرامش روحی انسانها نامیده میشود.
در ادامه، این رضای دل از اعمال و حرکات جمعی با تغییر احساسات در انسان نمود بیرونیتری به خود میگیرد و هماهنگی بین قوای روحی و جسمی را موجب میشود و این هماهنگی دنیای درون و بیرون به تسکین دردها و آلام انسان میانجامد.
آنچه لامبلیکوس را به سمت فلسفه درمان هنری کشاند، مشاهده تاثیرات آرامبخش و درمانی حرکات جمعی و آیینهای نمایشی قبایل بدوی بود، تاثیراتی که نمود بیرونی آن بر گروه نمایشگران و مشاهدهگران بهدرستی محسوس است.
این روند از درمان هنری و آیینی از ابتدای تاریخ اجتماعی بشر وجود داشته و تا امروز فقط با تغییر ماهیت فرهنگی و اجتماعی در جوامع انسانی همچنان ادامهدار بودهاست که نمود بارز آن را میتوان در آیینهای متعدد سوگواری (غم آیینها) و آیینهای سور(شاد آیینها) جوامع مختلف بشری مشاهده کرد.
درمان هنری در ایران
در این بین روند درمان از طریق هنر از اعصار کهن تا به امروز همواره مورد نظر جوامع مختلف بوده و از عصری به عصر دیگر متناسب با آداب، رسوم، فرهنگ و اجتماعات بشری تغییراتی کردهاست.
طبق مکتوبات و گزارشات تاریخی رسیده، هنر در حوزه درمان در بسیاری از بحرانهای اجتماعی به کمک بشر آمده که نمونههای بارز آن را میتوان در کتابهای تاریخی به وضوح مشاهده کرد از آن جمله در تاریخ آمدهاست که در زمان بهرام گور پانزدهمین پادشاه ساسانی پس از نبردها و جنگهای متعدد خونین، افسردگی و غم عمومی در جامعه همهگیر شده و اضطراب و ترس در سطح جامعه، سوگ و انزوای عمومی بازماندگان از جنگ تا جایی گسترش یافت که وی دستور داد هزاران موسیقیدان و رامشگر از هندوستان به ایران بیاورند. نام این نوازندگان هم بهصورتهای مختلفی در نقاط مختلف ایران هنوز برجاست از جمله کولیها، کاولیها، کابلیها و لولیها و بعدها لوتیها و مطربان دورهگرد که ریشه تاریخی حضورشان در ایران به اعصار کهنتر نیز برمیگردد.
هنر درمانی در جهان
پس از سقوط تزار روس، هزاران گروه نمایشی و هنری در سراسر اتحاد جماهیر شوری ساماندهی شدند تا در کوچه و بازار با مردم دغدغهمند همراه و همگام شوند و مسائل روانی آنها را از طریق هنر کاهش دهند. درهمین زمینه آمدهاست که پس از جنگ جهانی دوم در کشور آلمان به دستور حکام هزاران گروه نوازنده و نمایشگر خیابانی به اقصی نقاط کشور گسیل شدند تا روحیه افسرده و غمگین مردم را تغییر دهند. درهمین زمینه در کشور سوئیس پس از جنگ، سالنهای ورزشی و بیسبال به سالن نمایش برای موسیقی و تئاتر تبدیل شد که حاصل این اقدامات در بلندمدت موجب ارتقای فرهنگی و اجتماعی مردم آن سامان شد.
ایران در میان کشورهای عصبانی
اما آمارهای ارائه شده توسط مبادی رسمی و غیررسمی ملی و بینالمللی امروزه نشانگر تعداد بالایی اختلالات روانی در کشور ماست، براین اساس طبق اعلام مبادی رسمی اختلالاتی چون پرخاشگری، اضطراب، ترس، افسردگی و وسواس در صدر این موضوع قرار دارد، طوری که درحال حاضر از میان 122کشور ارزیابی شده در جدول ارزیابی موسسه گالوپ، ایران جزو 10کشور خشمگین و افسرده جهان به شمار میآید.
طبق اعلام مبادی رسمی ملی و بینالمللی اختلالات روانی، پس از بیماریهای قلبی ـــ عروقی، بیشترین حجم بیماریها را در کشور به خود اختصاص داده و این زنگ هشداری برای سلامت روانی جامعه است، زنگی که به نظر میرسد برای همه ما به صدا درآمدهاست، موضوعی که در نهان جامعه ما درحال گسترش است و آن را میتوان در انواع و اقسام قتلها، خودکشیها، جنایات، تصادفات جادهای، افزایش آمار طلاق و بزهکاری، گرایش به مواد مخدر و الکل و بزه در فضای مجازی و برهنگی مشاهده کرد و متاسفانه تاکنون اقدامات جدی برای مقابله با این مسائل صورت نگرفتهاست.
آمارها چه میگویند
طبق اعلام آمار رسمی در خوشبینانهترین وضعیت ممکن 25درصد مردم از اختلالات روانی رنج میبرند، البته این عدد تا 45 درصد و گاهی تا 60درصد هم توسط مبادی نیمهرسمی و غیررسمی تخمین زده شدهاست، همچنین 60 تا 80 درصد مردم از بیماری روانی خود اطلاعی ندارند و40 تا 60 درصد مردم با وجود آگاهی از ابتلا به اختلالات روانی، اعتقادی به درمان ندارند یا در توان اقتصادیشان نیست یا مکان مشخصی برای علاج خود سراغ ندارند تا راه درمان را در پیش گیرند.
طبق اعلام رسمی مبادی قانونی در گروه سنی 14 تا 65 سال یعنی حدود 50میلیون نفر از جمعیت کشور، بین 23 تا 25 درصد از آنها حداقل یک اختلال روانی را تجربه کردهاند. این آمار در مبادی غیررسمی تا 45 درصد هم تخمین زده میشود و در خوشبینانهترین وضع ممکن بالغ بر 15میلیون نفر تجربه یک اختلال روانی را دارند که اگر افراد مرتبط با آنها (خانواده و وابستگانشان) را تنها تا سطح سه نفر در نظر بگیریم، حدود 45 میلیون نفر درگیر مسائل اختلالی خود یا اطرافیانشان هستند.
اگر به این آمار تعداد پروندههای قضایی که در سال 1398 تعداد ۱۳میلیون و ۵۶۳ هزار فقره اعلام شدهاست را اضافه کنیم با یک حساب سرانگشتی متوازن با بحرانهای سیاسی و اجتماعی پس از آن سال ازجمله عوارض روانی ویروس عالمگیر کرونا و مسائل اجتماعی دیگر این آمار حدود 15میلیون پرونده قضایی است و اگر مسائل روانی چون استرس، افسردگی، اضطراب و پرخاشگری مرتبط با پروندههای قضایی را در ردیف اختلالات روانی وابسته بدانیم با آمار عجیب و وحشتناکی روبهرو خواهیم بود که زنگها را برای همه ما بهصدا درآوردهاست تا راه علاجی بیابیم و این فاجعه بزرگ روانی را به سمت سلامتی هدایت کنیم و با برنامهای مدون در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای رسیدن به امنیت روانی جامعه همه با هم حرکت کنیم تا با اتکا به تفکر توانبخشی مبتنی بر خانواده و جامعه یاریگر هم باشیم.
اگر به این آمار مسائل روانی وابسته به بحرانهای متعدد اجتماعی دیگر ازجمله فشارهای روانی اقتصادی، بحران شغل و ازدواج، نارضایتیهای اجتماعی، بحران مهاجرت، تحصیل و معیشت جوانان را هم اضافه کنیم به نظر میرسد که مسأله بسیار جدیتر از آنی است که مطرح میشود.
اگر دیر نشده باشد به نظر میرسد باید با تشکیل اتاق بحران روانی در سازمانهای مربوط با بهرهگیری از ظرفیت نهادها و تشکلهای مردمی بهدنبال راهکارهای مواجهه و مقابله با مسائل روانی در جامعه بود.
در این بین به نظر میرسد با بهرهگیری از درمانهای کمکی، مکمل و غیردارویی در کنار درمانهای روانپزشکی و مشاورهای باید راهکارهای موثر و مهمی طراحی شود و متولیان امر از وزارتخانهها تا سازمانها، از شهرداریها تا اماکن سیاحتی و زیارتی، از مراکز آموزشیوپرورشی، دانشگاهها و مدارس تا سربازخانهها و کارخانه و شرکتها و زندانها همه و همه دست به دست هم دهند و با تشکیل تیمهای تخصصی چندساحتی، جامعه را از گرداب مشکلات روانی رهایی بخشند.
در این مسیر به نظر میرسد بهرهگیری از روشهایی که در دنیا نتایج مثبت آن آزموده شدهاست میتواند راهکار مناسبی برای مقابله با بحرانهای روانیای باشد که در این بین هنردرمانی با زیرشاخههای متعددی چون دراماتراپی، موزیکتراپی، فیلمتراپی، آرتیکالتراپی، فیزیکالتراپی و ... میتوان در کنار دیگر درمانهای روانی مرسوم (روانپزشکی، روانشناسی و مشاوره، کاردرمانی و ...) سطح آسیب بحرانهای موجود را کاهش داد.
هنردرمانی، راهکار کاهش آسیبهای روانی
اما هنردرمانی چیست و چه کمکی به جامعه امروزی ما میکند؟ بهطورکلی هنردرمانی بیانگر شیوههای مناسب بهرهگیری از نمادها و فعالیتهای هنری برای ایجاد احساسات مثبت و ارتقای مهارت ذهنی در انسان و سازگاری و مقابله با مشکلات و مسائل بغرنج زندگی است. در این میان تخلیه روانی هدف اصلی هنردرمانی است که بخش عمده این پالایش در قدم نخست بر روحیات خود خالق اثر هنری بروز مییابد و سپس تاثیرات روانی خود را بر مخاطبان و مشاهدهگران اثر هنری نشان میدهد.
بیان احساسات و تخلیهروانی وجه اصلی هنردرمانی است و مهمترین هدف آن کمک به کنترل بیشتر رفتار و بهکارگیری انگیزههای مثبت و خلاق در مواجهه با مسائل اجتماعی پیرامون است. هنردرمانی به معنی تسلط بر احساس، ادراک و رفتار است. در این بین هنر تنها ابزار این هماهنگی است که در هر رشته هنری فعالان ابزارهای متفاوت خود را بهکار میگیرند.
هنردرمانی به مفهوم واقعی قادر است جنبههای مختلف وجودی انسان ازجمله (احساسها، تفکرات، شهود و ارتباطات) را برانگیزاند و پارههای جداشده احساس و ذهن را یکپارچه سازد و ظرفیتهای نهفته را در روان انسان پژمرده فعال کند.
هنردرمانی، راه ارتقای مهارتهای رفتاری، ارتباطی و کلامی
هنردرمانی صرفا روشی احساسی و عاطفی نیست، بلکه روشی از درمان است که فرصتها و فعالیتهای خلاقانه فراهم میسازد تا در اثر آن ذهن فعال شده و برای حل مشکلات عملکردهای جدیدی از خود بروز دهد.
هنردرمانی به ارتقای سطح مهارتهای رفتاری، ارتباطی، کلامی و ادراکی انسان کمک میکند و راهی برای بروز عملکردهای مناسب در مواجهه با اتفاقات و رویدادهای محیطی پیرامون است.
این شیوه درمان غیردارویی با ایجاد مکانیسم دفاعی، فرد را در مواجهه با مسائل پیرامونش یاری میکند تا با ذهنی فعال به سمت خودشکوفایی و بروز خلاقیت و یافتن ظرفیتهای منحصربهفردش حرکت کند.
هنردرمانی راه رسیدن به فردیات، کشف درونیات، تطهیر مداوم و اتصال به بهترین (من) درونی خود است، در این زمینه استفاده از هنر درمانی برای مراجعان مختلف نیاز به رویکردهای روشمحور و شناختی خاص دارد، زیرا مراجعانی که به بیماری خود واقف هستند حضور فعالتری در جلسات هنر درمانی دارند و از رویکردهای مختلف هنردرمانی خصوصا روش شناختی، رفتاری و رفتاری شناختی تاثیر بیشتری میپذیرند.
غیرمستقیمگویی در هنر درمانی
اما در مقابل ارتباط با مراجعانی که بر بیماری خود چندان وقوفی ندارند و اصطلاحا روان پریش یا حتی بیماران آموخته شده و بیمار خاموش هستند چندان ساده نیست و نیازمند روشهای غیرمستقیم گویی و عملکردهای واسطه محور گروهی و انفرادی است. این گروه از مراجعان درواقعیت زندگی نمیکنند و ازعلائم شدیدی رنج میبرند که برای درمانشان باید دقت بیشتری داشت و در مواردی به تغییرات جزئی و تدریجی اکتفا کرد. گاه درتمرین هنردرمانی با این گروه از مددجویان شیوههای نامحسوس و واسطهای هنردرمانی مورد استفاده قرار میگیرد. دراین شیوه هنردرمانگر فقط خلق موقعیت میکند تا در ادامه مددجو در شرایط عملکردی خلاقانه و خود ساخته قرارگیرد و دست به عمل بزند و به تخلیه روانی دست یابد و حتی در بسیاری از موارد درمانجو خود نمیداند در چرخه درمانی قرار گرفتهاست.
هنردرمانی در ایران فرهنگی
پرداختن به موضوع هنردرمانی بطور علمی و تخصصی در دنیای معاصر و ارتباط آن با روان درمانی شیوهای جدید ازدرمان غیردارویی است که عمر چندانی در حوزه علوم توانبخشی و بازپروری جدید ندارد. البته هر چند ریشههای روان درمانی هنری خصوصا روان درمانی حرکتی و نمایشی را میتوان در شیوههای مواجهه بوعلی سینای همدانی با بیمارانش دید و اسناد مکتوب به جای مانده خصوصا در حکایات و داستانهایی که در کتاب چهار مقاله نظامی عروضی و کتاب هفت اورنگ عبد الرحمان جامی به جای مانده میتوان مشاهده کرد و عمر آن را حداقل به ده قرن پیش مرتبط دانست اما بهطور علمیتر از حدود یکصد سال پیش آرام آرام به عنوان یک روش مواجهه برای کاهش اختلالات روانی در مراکز درمانی و بیمارستانی مورد استفاده قرار گرفتهاست.
نمونه بارز به کارگیری هنر در درمان را در تاریخ کهن میتوان در درمان بیماری شاهزاده مالیخولیای ری توسط بوعلی سینا و کنیزک عاشق در دیوان شمس و درمان عقده حقارت سام به دلیل تولد فرزند سپید مویش زال در شاهنامه فردوسی طوسی دید با این وجود هنردرمانی با روشها و رویکردهای نوین درمانی عمر چندانی در حوزه درمانهای غیر دارویی ندارد.
هنر درمانی در دنیای معاصر
اما هنردرمانی به عنوان رشتهای دانشگاهی از اوایل قرن بیستم در آمریکا و انگلستان به عنوان رشتهای تخصصی مورد توجه قرار گرفت و در حال حاضر بیش از 40 کشور دنیا از رشتههای دانشگاهی هنردرمانی بهره میبرند، اما متاسفانه در کشور ما با پیشینه تاریخی و علمی بسیار در حوزه پزشکی، روانپزشکی، هنر و درمانهای کمکی غیر دارویی، هنوز رشته دانشگاهی هنردرمانی ایجاد نشدهاست و این جای سؤال دارد.
در میان کشورهای جهان انگلستان پیشروترین کشوردر زمینه هنردرمانی محسوب میشود و تلاشهای خانم مارگارت نامبرگ بین سالهای (1890-1983) در معرفی تاثیرات هنر درمانی بر بیماران روانی ستودنی و ماندنی است.
هنر درمانی پس از انگلستان آرام آرام در دیگر کشورها به عنوان رشتهای مستقل و دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت و در حال حاضر کشورهای آمریکا، فرانسه، آلمان و ایتالیا از جمله کشورهایی هستند که در این حوزه فعالیتهای مستمر و گسترده علمی و پژوهشی دارند.
هنردرمانی در حال حاضر با زیرشاخههای مختلف تخصصی در حوزه (موسیقی درمانی، نمایش درمانی و هنردرمانی ،فیزیکال درمانی و...) دستهبندی شدهاست و به عنوان شیوهای از درمان کمکی در حوزه روان درمانی در مراکز معتبر توانبخشی و بازپروری درمانی و بیمارستانی جهان مورد استفاده قرار میگیرد.
در سالهای اخیرعلاقه رو به رشدی در بسیاری از کشورها خصوصا در کشور ایران در توجه به شیوههای هنر درمانی دیده شده و این امر موجب شدهاست بسیاری از پژوهشگران و محققان در این حوزه فعالیت کنند. تاثیرات رضایتبخش این درمان غیردارویی بر مراجعان به جایی رسیدهاست که بسیاری از مددجویان به دلیل مواجهه مستقیم و تنوع و تاثیرگذاری سریع به این شیوه درمانی علاقه نشان میدهند، خصوصا در بیماران مبتلا به سکته مغزی، افراد مبتلا به جنون، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری و عادتهای مرضی و ... در موسسات و مراکز توانبخشی و بازپروری، مراکز آموزشی و درمانی و... سطح این علاقهمندی روز به روز در حال افزایش است.
در حوزه درمانهای غیردارویی و بهرهگیری ازهنرها «موسیقی درمانی» و«حرکت درمانی» اولین رشتههای هنری هستند که تاثیرات درمانی آنها توسط محققان به اثبات رسیده و به کرات مورد استفاده قرار گرفتهاند.
برخی تحقیقات انجامشده
نخستین تحقیقات ثبت شده در این حوزه استفاده از هنردرمانی برای کاهش عوارض ناشی از «بیماریهای عصبی» است، که حاصل این تحقیقات نشان میدهد موسیقی و حرکت بدنی به دلیل تخلیه هیجانی موجب کاهش اختلالات رفتاری و فکری در افراد میشوند.
تولید انگیختگی شناختی غیرقابل انکار در فرد، رضایت و لذت قابل لمس، افزایش سطح ارتباطی و بالا بردن کیفیت روابط بین فردی و اجتماعی از جمله تاثیرات عمومی هنردرمانی بر این طیف از مراجعان است.
ارتباط بین هنردرمانی و سیستم مغزی انسان ارتباطی غیرقابل انکار است که با روشی غیرمستقیم و خلاقه موجب ارتقای سطح ارتباط زیستی و فیزیولوژیک و روحی انسان میشود، که با تحریک هستههای حرکتی اعصاب مغزی آغاز شده و در نهایت با تاثیرپذیری از محیط پیرامون به خلق هنری منجر میشود. این خلق هنری خود موجبات رضایتمندی و آرامش روحی و روانی فرد را مهیا میکند.
به عنوان نمونه در تحقیقی علمی تحت عنوان (تاثیر هنردرمانی بر هستههای حرکتی اعصاب مغزی) که توسط تیوفیل آلاجونین سال 1948 انجام شد، تاثیر هنر (نویسندگی، نقاشی و نوازندگی) برگروه مراجعان مورد بررسی قرار گرفت که حاصل این تحقیق نشان داد هنر درمانی بر روابط خاص ادراکی، حافظه و عاطفی انسانها تاثیری مثبت دارد.
همچنین در تحقیقی مشابه روی مراجعان با زمینه بیماریهای عصبی، موسیقی به عنوان یک رسانه در تنظیم خلق و خوی آنها مورد استفاده قرار گرفت که به عنوان یک «ضربان ساز شناختی» به فرد اجازه آشکارسازی قابلیتهای یادگیری ضمنی خود را میدهد، موسیقی درمانی همچنین باعث ارتقای کیفیت روابط و تعاملات اجتماعی مراجعان میشود.
بر این مبنا به نظر میرسد در شرایط بحرانی موجود باید در اقدامی ضربتی در کوتاهمدت و اقدامی ساختاری در میانمدت و اقدامی مدون و مستمر در بلندمدت با تشکیل تیمیهای تخصصی از صاحبنظران دانشگاهی و تجربی در صدر و تشکیل کارگروههای تخصصی آموزشی و پژوهشی و اجرایی در هر استان و شهرستان با محوریت دانشگاه و حضور میدانی وزارت بهداشت و درمان و وزارت علوم و انجمنهای تخصصی حوزه روانپزشکی، روانشناسی، رواندرمانی و آرتتراپی و دراماتراپی و دیگر درمانهای مرتبط با اهدافی مشخص به نجات جامعهای رفت که میرود بحران روانی تمامی سطوح اجتماعیاش را به خطر اندازد. کار هنری میان مردم گم نیست / میرد هنری که در دل مردم نیست
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد