کتاب «منم یه مادرم» در مرکز مطالعات راهبردی ژرفا نقد و بررسی شد

رمزگشایی از سبک زندگی شهدا

سوژه این کتاب،آنی نبود که انتخاب خود من باشد. این سوژه به من معرفی شد، ولی خواستم ایشان را بیشتر بشناسم. هرچه پیش رفتم، این جسارت را می‌کنم و می‌گویم یک‌سری اشتراکات با شهید داشتیم. این‌گونه که ایشان خیلی اهل مطالعه، شاعر بودند، منتقد ادبی  و کتابخوان بودند، حتی آن زمان من در نشریه‌ای کار می‌کردم که بعدها متوجه شدم ایشان جزو پایه‌گذاران آن نشریه محسوب می‌شدند و این برای من خیلی جالب بود.
کد خبر: ۱۴۰۱۱۸۸
نویسنده ملیحه نیکبخت - نویسنده دفاع مقدس

ما همواره از شهدایی گفته‌بودیم که فقط در میدان جنگ دیده‌بودیم، ولی ایشان شهید فرهنگی بودند و در پشت جبهه فعالیت‌های تأثیرگذاری داشتند و این برای من خیلی جالب بود. دغدغه‌ من، فرهنگی بود ولی تاریخ شفاهی را راه رفتن روی لبه تیغ می‌دانم. من خیلی به این پای‌بند بودم که طبق تاریخ شفاهی و طبق آنچه راوی گفته، بنویسم و چیزی بیشتر از آن اضافه نکنم. شاید چون این دغدغه را داشتم، نتوانستم از نظر سرگرمی پیش بروم. زیرا نخواستم تخیل داشته‌باشم و از فضاسازی خارج از چیزی که راوی به من گفته استفاده کنم. این اولین کتاب من بود و خیلی به تاریخ شفاهی و این‌که دخل و تصرفی نداشته‌باشم معتقد بودم. نمی‌دانم اگر حالا بخواهم دوباره این کتاب را بنویسم، برخوردم با تاریخ شفاهی چه خواهدبود، مثلا شاید بگویم 10 تا 15درصد به خودم اجازه دخل و تصرف بدهم، اما در آن زمان به این کار به شدت حواسم بود. از یک طرف هم نمی‌خواستم مخاطب را دلزده کنم. 
یک وقت کتابی را می‌نویسیم که راوی حضور دارد، مثلا از یک جانباز می‌خواهیم بنویسیم. ما با یک نفر مواجه هستیم، با ایشان هماهنگ می‌کنیم، هرقدر هم ایشان شخصیت دشواری داشته‌باشد و نخواهد صحبت کند. اما به هرحال قلق این آدم دستت می‌آید و می‌دانی چگونه با او صحبت کنی. ولی در لفظ شهید، ما با طیفی گسترده‌ روبه‌رو هستیم از خانواده، مادر، پدر و برادر. چالشی که من داشتم این بود که اغلب همرزمان شهید جانباز هستند یا در بیمارستان بستری شده‌اند یا حتی خانواده‌شان اجازه نمی‌دهند با آنها مصاحبه کنند و بخواهند درباره این مسائل حرف بزنند. مورد دیگر این‌که، همرزمانش در حال حاضر سِمَت بالایی دارند، کشوری و لشکری وقت مصاحبه ندارند.
من برای این کتاب، ساعت‌ها پشت در اتاق‌ها می‌نشستم که اگر برای خودم بود، به هیچ عنوان حاضر نبودم ساعت‌ها آنجا حضور داشته‌باشم. نوشتن بلند بالا دو سه سالی طول کشید. این سخت است با آدم‌هایی مصاحبه کنی که تو را به عنوان یک خانم، نمی‌پذیرفتند و به من می‌گفتند تو از جنگ چه می‌دانی که می‌خواهی با من صحبت کنی؟ 
این برای من خیلی دشوار بود.شهید به بحث فرهنگ بسیار اهمیت می‌داد، برای من جذاب و جالب بود و این جمله‌ای که در کتاب هم هست و ایشان قید می‌کنند، می‌گویند حالا که مردم روستا سینما ندارند، ما سینما را برای‌شان می‌بریم. این برای من خیلی جذاب و هیجان‌انگیز بود.

منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها