بهتر که تنها صدا بماند
نگاهی به خواننده‌هایی که نتوانستند به وسوسه بازیگری «نه» بگویند

بهتر که تنها صدا بماند

به بهانه جشنواره فیلم مقاومت

مبارزه‌‌ای که مقاومت است

پیروزی انقلاب اسلامی تمامی نقشه‌ها و دستاوردهای کانون‌های مرموز جهان‌وطن برای سرزمین ایران که از طریق شبکه‌های سری و دسیسه‌گر صهیونی در طول بیش از ۲۰۰سال دنبال می‌شد را بر باد داد و با امواج خود، آگاهی و نفرت مسلمانان و آزادیخواهان را علیه امپریالیسم و صهیونیسم جهانی گسترش بخشید.
کد خبر: ۱۴۰۰۱۸۷
نویسنده سعید مستغاثی - گروه فرهنگ و هنر

عوامل صهیونیسم جهانی در همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی از آن به‌عنوان زلزله‌ای در جهان یاد کردند، چنانچه اسحاق رابین (وزیر دفاع وقت رژیم اسرائیل) با وحشت به هشدار درباره این خطر عظیم پرداخت و گفت: «... ایران بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین دشمن اسرائیل محسوب می‌شود. دشمنی ایران پس از انقلاب اسلامی به رهبری (امام) خمینی، به‌صورت یک دشمنی ایدئولوژیک و دشمنی واقعی درآمده و خطر افکار تندروی مذهبی از هر خطری برای اسرائیل بیشتر است ... .»

از همین روی و از همان آغاز پیروزی انقلاب، سعی کردند با انواع و اقسام توطئه‌های تجزیه‌طلبانه در کردستان، ترکمن‌صحرا، خوزستان و ... ترور، خشونت، تجاوز نظامی، کودتا، جنگ‌تحمیلی، محاصره‌اقتصادی، فتنه‌های متعدد داخلی و ... انقلاب و نظام برآمده از آن را به زانو درآورند. اما مرحله بعدی تهاجم علیه انقلاب اسلامی، به‌خصوص پس از پایان جنگ تحمیلی آغاز شد و شکل گرفت. مرحله‌ای که نه‌چندان عیان و آشکار و رسمی، بلکه از زوایایی بسیار پنهان و با ظواهری فریبنده کار خود را دنبال می‌کرد. در یک عبارت می‌توان عنوان این مرحله از تهاجم علیه انقلاب و نظام اسلامی را «جنگ فرهنگی» نام گذارد. جنگی که اگرچه دو سده قبل علیه ایران و ایرانیان آغاز شده بود اما پس از پایان جنگ‌تحمیلی و از سال‌های ۱۳۶۷ به بعد، شکل و شمایل نوینی به خود گرفت.

جنگی که سربازانش روشنفکران و هنرمندان هستند

این جنگ نوین به قول فرانسیس ساندرس (نویسنده و پژوهشگر آمریکایی)، در جهان ادب‌وهنر اتفاق می‌افتاد و جنگجویانش عده‌ای از روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان و به‌اصطلاح فرهیختگان بوده و هستند که به خدمت شبکه‌های جهانی درآمده و فرانسیس ساندرس، اصطلاحا به آنها «شوالیه‌های ناتوی فرهنگی» لقب داد. لقبی که در طول نیم قرن اخیر به بسیاری از روشنفکران ظاهرالصلاح اعطا شده است.

صدرالدین الهی، از عوامل سرشناس رژیم در نشریه‌ای به نام «فوق‌العاده» چاپ آمریکا به تاریخ ۱۵ مردادماه ۱۳۶۸ درباره این جنگ نوین نوشت: «... از این به بعد ... مبارزه مسلحانه و به‌کاربردن واژه‌های براندازی، سرنگونی، واژگونی یا زد و بندهای سیاسی به‌صورت اعلامیه و بیانیه و مصاحبه و خطابه کاربردی ندارد ... اما یک راه وجود دارد، راهی که ما را به بقای واقعی می‌رساند ... این دور مسابقه را به‌صورت یک مبارزه فرهنگی آغاز کنیم. مبارزه فرهنگی در تمام زمینه‌ها، تئاتر، سینما، ورزش، شعر، موسیقی، نقاشی و ... حکومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ می‌توان خلع‌سلاح کرد و دست‌بسته تحویل مردان سیاست داد ... .»

در آغاز دهه ۷۰ هجری شمسی، براساس همین استراتژی جدید که از محافل و کانون‌های استعماری برآمده بود، عناصر شناخته‌شده‌ونشده‌ای که تا دیروز درصدد براندازی مستقیم نظام جمهوی اسلامی بودند، با سوءاستفاده از طرح خام‌دستانه برخی عناصر دولتی تحت عنوان جذب نخبگان و بازگشت آنان، به کشور برگشته و فضاهای بسیاری را در عرصه‌های هنری‌وفرهنگی مانند حیطه کتاب و نشر، عرصه‌های هنرهای تجسمی، تئاتر، موسیقی و سینما در دست گرفتند و به ترویج و اشاعه همان تئوری‌های استعماری خود پرداختند.

جنگ و مقاومت برای نمایش سبک‌زندگی

در سمت دیگر جنگ فرهنگی، سال‌هاست که سینمای هالیوود قرار گرفته. سینمایی که اساسا در سال‌های ابتدایی قرن بیستم توسط یهودیان مهاجر اغلب وابسته به کانون‌های اشرافی صهیونی، شکل گرفت.سینمایی که به طور علنی و رسمی در اسناد خود، به فرمولی برای ساخت و تولید فیلم اشاره دارد که در اصل، سبک‌زندگی و هویت ایدئولوژیک غیرآمریکایی را هدف قرار داده و سعی در جایگزین کردن ایدئولوژی و سبک‌زندگی آمریکایی به‌جای آنها داشته و دارد. این‌چنین است که جبهه‌ای دیگر در مقابل انقلاب اسلامی گشوده شده و با میلیاردها دلار سرمایه همان امپراتوری جهانی و شبکه‌ای وسیع از تکثیر و تولید، سیل ترجمه و دوبله جدیدترین فیلم‌های برنامه‌ریزی‌شده و مخرب غربی را در سریع‌ترین زمان ممکن، روانه خانه‌ها و مدارس و دانشگاه‌ها کرد و در اختیار جوانان و نوجوانان قرار داد. فیلم‌هایی که به‌جز وجوه سبک زندگی وارداتی، اندیشه‌های جعلی صهیونی را به خورد نسل جوان داده و او را در برابر هجمه‌های سخت، خلع‌سلاح می‌گرداند. امروزه انبوه فیلم و کارتون و انواع و اقسام بازی‌های رایانه‌ای که اغلب از قصه‌ها و داستان‌های تحریف‌شده درباره تاریخ و جامعه و انسان مملو هستند، مغزها و اذهان نسل جوان ما را نشانه رفته‌اند. فیلم‌ها و بازی‌هایی که تبلیغ بی‌واسطه فرهنگ خشونت و تجاوز برای جهان‌سومی‌ها محسوب می‌شوند؛ آثاری اکثرا با موضوعات جنگی و جنایی (آن هم از نوع آمریکایی) که کاراکترهایش برای تسخیر مکان‌ها و سرزمین‌های مختلف به پیش می‌تازند، می‌کشند و غارت می‌کنند. متأسفانه کاربران این نوع بازی‌ها در کشورهایی مانند کشور ما، بی‌محابا سرنخ این بازی‌ها را توسط دسته‌ها یا اهرم‌های کامپیوتری در اختیار می‌گیرند (یا درواقع، سرنخ و اختیار ذهن خویش را به دست آنها می‌سپارند!) و خود را در امواج آن گرفتار می‌کنند تا هرجا که طراحانش خواسته‌اند، کشانده شوند.

تهاجم فرهنگی توسط سینما

به نظر می‌آید اینک با شناخت این روش‌های جدید تهاجم علیه فرهنگ و سبک زندگی ایرانی ـــ اسلامی، جدی‌تر و مؤثرتر می‌توان راه‌های مقاومت دربرابر این تهاجمات را طراحی کرد. باید در مقابل تهاجم فرهنگی و جنگ به اصطلاح سرد فرهنگی آنان، مقاومت فرهنگی را برگزید. همان گونه که آنان از بدو ورودشان به این سرزمین، با جعل و تحریف، تاریخ و فرهنگ و سنت‌های ما را نشانه رفتند، باید واقعیات این تاریخ و فرهنگ را به نسل جدید شناساند. می‌توان حقایق تئوری‌های جنگ‌افروزانه و خشونت‌طلبانه‌شان را در برابر دیدگان نسل جوان گشود تا مبهوت تبلیغات و پروپاگاندای رسانه‌ای‌شان نشوند. می‌توان به‌جای آثار خنثی و باری به هرجهت، فیلم‌هایی تولید کرد تا واقعیات تاریخ سیاسی ـــ اجتماعی ایران و آن روی سکه ادعاهای پرسروصدای غربیان برپرده سینماها نقش ببندد. این هم نوعی از سینمای مقاومت به شمار می‌آید که از قضا پیچیده‌تر، عمیق‌تر و دشوارتر است. همچون جنگ فرهنگی و نرم آنها که به قول جوزف نای (تئوریسین جنگ نرم): «اساسا مشخص نیست که جنگی در جریان است»، این مقاومت هم به‌گونه‌ای است که روشن و واضح نیست اما در برابر تحمیل سبک زندگی و ایدئولوژی آنها قرار می‌گیرد. فراموش نکنیم که نظام سلطه بیش از ۱۰۰سال است از طریق سینما و هنر هفتم به همین شیوه عمل کرده و تفکرات جعلی و اندیشه‌های باطل خویش را به ذهن جهانیان حقنه کرده است. ریک آلتمن، استاد برجسته دانشگاه پرینستن آمریکا در کتاب «موزیکال آمریکایی» درباره نفوذ فرهنگی این سینما نوشته: «بیش از نیم قرن آثار هالیوود، نقش بزرگی در معرفی فرهنگ آمریکایی به دنیا به‌عهده گرفتند. پرخرج‌ترین تولیدات هالیوود که پیوند بیشتری با دیگر آداب و سنت‌های فرهنگی آمریکایی داشت، به طور مرتب برای تبلیغ اهداف فرهنگی و هنری و همچنین اقتصادی و اجتماعی سردمداران آمریکا که به‌عنوان استعمار نو، قصد نفوذ در جهان پس از جنگ در سر داشتند، به کار گرفته شد. فیلم‌های هالیوودی آنچنان نفوذی در زندگی روزمره جماعت عاشق سینما کرد که به مدت ۳۰ سال آشناترین صدای محافل جوانان و مجالس خانوادگی و لحظات دیدار و آشنایی بود و ناخودآگاه رسوم آمریکایی را در دیگرجوامع گسترش می‌داد. فیلم آمریکایی همیشه نگاه‌ها را از معضلات عمیق اجتماعی به سوی مشکلات پیش پا افتاده سوق می‌داد که در نهایت به‌خوبی و خوشی حل و فصل می‌شدند و از همین رو آرمان شهر ساده‌انگارانه و خیالی این فیلم‌ها، تماشاگران ساده لوح را قانع کرد که برای رسیدن به آن آرمان شهر، همچون قهرمانان همان فیلم‌ها زندگی کنند، لباس بپوشند و حتی موی سر خود را آرایش کنند که همه در واقع تقلیدی از زندگی اسطوره آمریکایی بود و بس.»

مقاومت فرهنگی و سینمایی

اینک مقاومت فرهنگی یا بهتر گفته شود مقاومت سینمایی در برابر هجوم سینمایی آنها به این شکل معنی و مفهوم می‌یابد که در فیلم‌ها، سبک زندگی ایرانی ـــ اسلامی را در همه ابعادش اعم از آیین‌ها و ارزش‌های این نوع زندگی، نوع پوشش و رفتار و منش، گونه معماری و شیوه روابط خانوادگی و اجتماعی و زبان و گویش و ... به نمایش بگذارد، تصویر درستی از تاریخ ایران و واقعیت‌های انقلاب اسلامی بر پرده ببرد و فراز‌و‌نشیب‌ها و بزنگاه‌های تاریخ ایران را منعکس کرده تا نسل امروز به حقایق تاریخی کشورمان آگاه شود؛ فی‌المثل درباره مشروطیت (که سرآمد آزادی‌خواهی تاریخ یکصدساله ملت ایران به شمار آمده)، نهضت ملی شدن صنعت نفت (که امروزه در جریان حق انرژی هسته‌ای برای ایران بسیار می‌تواند به استدلالات نسل سوم کمک کند)، کودتای ۲۸مرداد (به‌عنوان یکی از مصادیق تاریخی مردم ایران علیه ادعاهای دموکراسی و حقوق بشر آمریکایی که نسل امروز و شاید هم دیروز از همه واقعیات آن چیزی ندانند)، قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ و وقایع قبل و بعدش (که به تعبیر دوست و دشمن مهم‌ترین نقطه عطف تاریخ معاصر ایران به شمار آمده)،۱۷ شهریور و امثال که اسناد جنایات رژیم گذشته است و ... می‌توان گفت همه آثاری که در این زمینه‌ها جلوی دوربین سینما برود، در واقع در مقابل همه تحریفات و جعلیات هجوم فرهنگی غرب و سینمایش به نبرد برخاسته و بخشی مهم از سینمای مقاومت به‌شمار می‌آید. سینمایی که باید آینه تمام نمای انقلاب اسلامی باشد و بتواند پا به پای گسترش فرهنگی آن در سرزمین‌های دیگر پیش برود. سینمایی که باید حقیقتا به‌عنوان سفیرفرهنگی این انقلاب و سرزمین، پیشاپیش حرکت کرده و راه اندیشه و تفکر انقلاب را باز کند فقط نه این‌که مانند آثار جشنواره زده و خود باخته شبه‌روشنفکران فقط نام و عنوان ایران و ایرانی را یدک بکشد و از هویت، ارزش‌ها و باورهای آن تهی باشد یا در نهایت همچنان منفعل و تماشاگر بایستد و فقط به محکوم کردن و حرکات تدافعی بسنده کند. یا برخی دوستان آنچنان برآشفته شوند که بخواهند سریعا فیلم‌هایی در پاسخ آثار ضد ایرانی بسازند! (که البته هیچ‌گاه هم به‌رغم همه سر و صدا و تبلیغات، چنین جوابیه‌های سینمایی صادر نشد، مثل آنچه در مورد فیلم‌های ۳۰۰، آرگو، پرسپولیس و عنکبوت مقدس و... اتفاق افتاد).

این را بدانیم که سینما تریبون سخنرانی برای پاسخ و جوابیه نیست، سینما محل فیلم ساختن و ارائه نظرات، پیام‌ها، فرهنگ‌ها و ارزش‌ها از طریق تصویر و بیان سینمایی است، چنانچه در طول تاریخ سینما چنین بوده است. بیایید برای یک بارهم شده به جای رگ گردن گرفتن و به‌دنبال سخنرانی و جوابیه بودن و محکوم کردن، فیلم بسازیم درباره آنچه معتقدیم و این بار آنها را وادار به دفاع و عکس‌العمل کنیم. این یکی از برجسته‌ترین و مؤثرترین انواع سینمای مقاومت است.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها