در ایام اعیاد شعبانیه و میلاد امام حسین (ع) قرار داریم. چه خوب و مناسب است، اندکی در خصوص نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که این روزها به یاد این عزیزان نامگذاری شده، نوشت. در مورد ظرفیتها و توانمندیهای پاسداران انقلاب اسلامی از زوایای گوناگون میتوان گفت و نوشت. اما به نظرم آمد شاید اکنون وقت آن باشد به سپاه و پایوران این نهاد انقلابی از زاویه موضوع امیدزایی پرداخته شود. در این یادداشت نمیخواهم به کارنامه درخشان این نهاد یا رشادتهای پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کنم. میخواهم به نسبت سپاه با موضوع امید بپردازم.
اول؛ همیشه از سپاه به عنوان «آخرین سنگر» مقاومت میدانی یاد شده است، به نظرم تعبیر بهتر و گویاتر «پیشروترین» سنگر ایستادگی و استقامت است. سپاه امید مردم، امید کشور و امید نظام است. همیشه با وجود تمام هجمههای روانی و کلامی علیه این نهاد انقلابی و عناصر او یک باور رسوبکرده در ذهنیت عمومی وجود دارد که پای بچههای سپاه به هر گیر و گرفتاری میدانی که باز شود، مسأله تمام و کمال حل میشود. یک نسبت مستقیم بین بچههای سپاه با تمامکنندگی معضلات، رنجها و گرفتاریها وجود دارد. اولین نشانه نسبت مستقیم بین سپاه و امیدافزایی، وجود چنین تصویری در اذهان عمومی است. دوم؛ همواره مشی عمومی پایوران این نهاد انقلابی، اقدام بدون اعلام بوده است. در برابر این مشی عمومی، همواره یک ایده مسلط رخنمایی میکرده و میکند که میتوان آن را منش قهرمانانه نامگذاری کرد. در منش قهرمانانه اعلام، اظهار و ابراز موفقیت، اهمیت و اولویت بیشتری بر اقدام، کنش و عملیات دارد.
منش قهرمانانه میتواند به خودی خود، یک انتظار عمومی برای احساس اعزاز و افتخار را نمایندگی کند. مردم به قهرمان و قهرمانی افتخار میکنند. حتی چنین قهرمانی میتواند امیدبرانگیز نیز باشد وانگهی انگیزهای عمومی را نیز ایجاد کند. این گونه است که همواره یک ویترین افتخار در برابر مردم وجود دارد که انگیزه قهرمانشدن را در آنها زنده نگاه میدارد، هرچند ممکن است در زندگی روزمره هیچ گاه چنین امکانی را تجربه نکنند. در برابر این منش، بچههای سپاه انتخاب کردهاند قهرمان ویترینی نباشند. بهتر بگویم اگر قرار است قهرمان باشند، این قهرمانی وصف اقدام آنان باشد، نه تبلیغ آن اقدام. بچههای سپاه با چنین روشی، منطق قهرمانی را مردمی میکنند. همه میتوانند قهرمان باشند.حتی قهرمان زندگی روزمره که اصولا چیزی برای مباهات و افتخار در آن وجود ندارد. برای مردمی که در این چند سال حوادث طبیعی را تجربه کردهاند، چنین مضمونی آشناتر است. آنها از بچههای سپاه اقدام بیاعلام را دیدهاند. حتی ملاحظه کردهاند، چطور این فرزندان انقلاب اصرار دارند که دیده نشوند. در ماجرای سیل و زلزله و کرونا، امید مردم به قهرمانان زندگی روزمره بود. قهرمان دستیافتنی نسبت دیگری است که بین سپاه و امیدآفرینی وجود دارد. سوم؛ بعد از انقلاب اسلامی، لمس برخی نیازهای اساسی به دلیل تغییر فضای عمومی کشور و برکات انقلاب اسلامی، بیموضوع شد. به عنوان مثال، آزادی از یک نیاز در دوران ماقبل انقلاب اسلامی به یک امر بدیهی بعد از انقلاب تبدیل شد. موضوع استقلال از بیگانگان به عنوان یک نیاز اساسی و ضروری به یک امر آشنا و در دسترس همگان مبدل شد. دستاوردهای انقلاب اسلامی نیروهای معارض را وادار به واکنش کرد. بازی با امنیت عمومی در دستور کار این نیروها قرار گرفت؛ از جنگ تحمیلی و ترورهای ابتدای دهه ۶۰ بگیرید تا انواع و اقسام تهدیدات قدرتهای استکباری بعد از دوران جنگ.
امنیت اقتصادی، امنیت روانی و حتی امنیت جانی، در این سالها نقطه تمرکز ماجراسازی چنین نیروهایی بوده است. در همه این میادین و کارزارهای ناامنساز، قوت دل مردم، وجود نهادی انقلابی با بچههایی اهل اقدام بیریا بوده است. سپاه معنای امنیت عمومی را به جان و دل مردم نشانده است. نقش پررنگ سپاه در برقراری امنیت عمومی، کانونیترین نقطه امیدآفرینی بوده است. چهارم؛ همیشه بین افقگشایی و امید نسبت مستقیم وجود دارد. تصور عمومی بر این است که افقگشایی از کسانی برمیآید که کننده کار باشند. به بیان دیگر، افقگشایی متوقف بر توانایی است. اگر این باور در ذهنیت عمومی وجود داشته باشد که افراد یا نهادی توانایی عبور از بحرانها و ایجاد مسیرهای جدید را دارا هستند، خود به خود آن افراد یا نهادها مایه امید مردم میشوند. توانایی در این دوران نیز از کسانی برمیآید که از دانایی کافی نیز برخوردار باشند. بدون داشتن دانایی کافی، امکان عبور از بحرانها، ایجاد افق جدید، ترسیم آینده مطلوب و در نهایت خلق امید اجتماعی وجود ندارد. به گمان نگارنده این سطور، دانایی عبور از بحران وقتی در بچههای سپاه و این نهاد مقدس ایجاد شد که آگاهانه تصمیم گرفتند از انقلاب اسلامی پاسداری کنند. پاسداری از یک پدیده زنده، در حال رشد و نو به نوشونده، با یک دانش ساکن و ثابت و ایستا ممکن نیست. پاسداری باید حافظ حالت پیشبرندگی انقلاب اسلامی باشد. برای مراقب از سرعت پیشروندگی انقلاب اسلامی نیاز به دانایی نو و انباشتی وجود دارد. مثال سپاه نشان میدهد امروز امید همه مردم به افقگشایی در انقلابیبودن نهادهای عمومی است. سپاه پیشآهنگ و الگویی بیمانند برای انقلابیماندن یا انقلابیشدن نهادهای عمومی است. این را همه میدانند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد