خاطرات این سردار در کتابی توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاعمقدس به چاپ رسیدهاست که خواندنش شما را با نکات مهمی از جنگ تحمیلی آشنا میکند.
سوال همیشگی محسن رضایی؛ گارد کجاست؟
در برنامهام بود هر نقطهای از مناطق عملیاتی را از قبل کاوش کنم، چون آقای محسن رضایی اولین سؤالش این بود که گارد کجاست؟ بازسازی شدهاست یا نه؟ بعد از هر عملیاتی این سؤال را میپرسید. همیشه یک استعدادی از این یگان در حال آموزش در پادگانهای گارد در عقبه حضور داشت و مشغول مانور بود؛ یعنی یک تیپ در حال آموزش بود، یک تیپ هم مانور انجام میداد. در مناطقی که احتمال میدادند در آینده ما میخواهیم عملیات کنیم، این تیپ مانوریشان با تمام استعدادها و امکانات حضور داشت؛ مانوری که انجام میداد، مانور حقیقی بود بعد وقتی گارد برای بازسازی برمیگشت، همه چیزش را نو میکردند و نیروهایش را در اختیار فرماندهان قدیمی میگذاشتند.
هشدار واحد جنگال درباره ورود گارد
گارد میخواست قسمتی از جاده استراتژیک و جادههایی را که نیروها مستقر بودند، بزند و رخنه ایجاد کند. بعد از اینکه رخنه ایجاد کرد آنجا باز بشود و وقتی باز شد با بقیه یگانهای ما درگیر شود که خبر حرکت لشکر گارد را با دو تیپ به قرارگاه دادیم. این خبر را ما سحر روز ۲۲بهمن دادیم. این دو تیپ حدود ساعت ۹ صبح به منطقه رسیدند و قسمت عمدهای از آنها روی جاده استراتژیک خوردند. معمولا ارتش عراق لشکر گارد را به این سرعت به صحنه نبرد نمیفرستاد. پیشبینی ما برای آمدن گارد ۴۸ ساعت بعد از آغاز عملیات بود. اگر لشکر گارد را نمیفرستادند، ما در نظر داشتیم عمق بیشتری از خط پدافند را جلو ببریم. ما حدفاصل جاده البحار، جاده استراتژیک و جاده امالقصر را میخواستیم به سمت شمال بالا بیاییم و مواضع پدافندیمان را بعد از کارخانه نمک ایجاد کنیم. خط دفاعیمان را آنجا ایجاد کنیم و اگر قرار بود جای دیگر برویم مستقر شویم، از آنجا برویم. ما ۲۱بهمن کامل درگیر بودیم. روز بیست و دوم تا جایی آمدیم که با اولین پاتک دشمن با کمک لشکر گارد مواجه شدیم که الحمدلله لشکر گارد با شکست خورد. بلافاصله هواپیماهای دشمن و توپخانه خودکششی که گلوله شیمیایی هم داشت، برای کمک به لشکر گارد آمدند.
وقتی گارد منهدم شد
یکی از گردانهای تیپ ۴ ریاستجمهوری روی جاده استراتژیک به اشتباه به سمت جاده البحار رفته و گم شدهبود. این گردان آنجا با یگانهای ما درگیر شد و شکست خورد. گردانش هم روی جاده استراتژیک با توپخانه و ادوات لتوپار شدند. آتش تهیه رویشان ریخته شد. یک گردانشان هم در نوک منطقه عملیات شیمیایی شد. تعدادی از نیروهای این گردان خودشان را به خاکریز ما رساندند و با واحدهای ما درگیر شدند و تلفات دادند. این گردان که شیمیایی شد، عملا متوقف گردید و نتوانست توفیق پیدا کند و حدود ۸۰ درصد آن از بین رفت. از بچههای ما هم یک تعداد شیمیایی شدند. آنهایی که پیشقراول بودند، جلو آمدند و با کمینها و نیروهای در خط ما درگیر شدند و تلفات دادند و اسیر شدند. آنهایی هم که در عقبه به صورت پشتیبانی میآمدند، جلو بودند و تانکها پشت سرشان حرکت میکردند که بیشترشان یا به وسیله آتش توپخانه کشته یا شیمیایی شدند. یعنی سه گردان از تیپ ۴ گارد ریاستجمهوری که عراق فرستادهبود، به اضافه یک تیپ پیاده ۷۰ درصدشان در مجموع کشته، زخمی با اسیر شدند و تانکهایشان هم منهدم شد. تعدادی از تانکهایشان هم به غنیمت نیروهای ما درآمد. در مجموع، تلفات خیلی زیادی از گارد گرفته شد. تعدادی از نیروهای گارد هم اسیر شدند و بقیهشان هم فرار کردند. این ماجرا دو روز طول کشید.
یگان رهاییبخش
آمریکاییها مصاحبههایی را با سپهبد حمدانی، آخرین فرمانده سپاه دوم گارد ریاستجمهوری انجام دادند. سؤالکننده از حمدانی میپرسد: «من متوجه این مطلب شدم واحد شما (هنگ حمزه) در سال ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ که عملیاتهای بدر و والفجر۸ انجام شدهاست، در خطوط اصلی حرکت میکرد و دوباره به بغداد میرفت تا استراحت کند؛ آیا این یک رویه و روش عادی در گارد ریاستجمهوری بود یا اینکه تلاش میشد تمامی واحدها به نوعی بتوانند استراحت کنند و برای نبرد بعدی آماده شوند؟... حمدانی میگوید این موضوع فقط مخصوص گارد ریاستجمهوری بود؛ زیرا نیروهای راهبردی محسوب میشدند. واحدها نیاز داشتند به عقب بروند. آنها وقتی مأموریت خود را انجام میدادند، تمام نیروهای احتیاط را برای بازسازی، آموزش و دریافت تدارکات به عقب میفرستادند.
هر چه بود منهدم میکرد
استراتژی یگان گارد ریاستجمهوری این بود که هیچ وقت در پدافند قرار نمیگرفت. وقتی میآمد هر چه بود منهدم میکرد. حتی بعضی جاها برای اینکه بتواند دفاع خوبی داشتهباشد و یک پاتک خوبی انجام بدهد، واحدهای خودش را هم میزد. واحدهای جیشالشعبی را هم میزد و جلو میرفت. اسمش را یگان رهایی گذاشتهبودند. مأموریت خطوط دفاعی اول را خیلی به آن نمیدادند که آسیبپذیر شود. خطوط دوم به بعد را میدادند. لشکر گارد میآمد پانک میکرد، درگیر میشد، میزد و منهدم میکرد. تاکتیکهایش هم جناحی بود؛ یعنی از جناح میآمد در جایی که ما احتمال نمیدادیم یگانهای عراقی بیایند، رخنه ایجاد میکرد بعد رخنه را توسعه میداد و به این صورت منطقه را آزاد میکرد. همهگونه پشتیبانی موشکی هوایی توپخانهای و اینها همراهش بود. توپخانه خودکششی پشت سرش میآمد و متکی به توپخانه عمل کلی سپاههای ارتش عراق نبود. این خیلی بحث مهمی است.
گارد ریاستجمهوری؛ فقط برای مواقع اضطراری
یگان گارد ریاستجمهوری کاملا خودکفا بود. واحد ضدزره داشت که فرانسوی بود و روی خودروهای فرانسوی چرخدار تخت گاز پشت سر اینها میآمد. اگر یگان مقابلش زرهی بود، جلو نمیرفت. اول به واحد ضدزره میگفت برو زرهیها را بزن وقتی زرهی جلو میرفت و میزد توان را میسنجید، بعد عملیات انجام میداد و خط را برمیگرداند. یگانی که میآمد و پس از عملیات یگان گارد مستقر میشد، میبایست پشت سر یگان گارد حرکت میکرد؛ یعنی میبایست میآمد و در یک نقطهای مستقر میشد به محض اینکه گارد در روز میزد و به شب میرسید، شب آن یگانی که استقراری و پدافندی بود، میبایست خط را تحویل میگرفت. صبح روز بعد گارد ریاستجمهوری دیگر در منطقه نبود. ما زمانهایی که گارد غافلگیر میشد، آن را میزدیم. معمولا هم در مواقع اضطراری که به آن احتیاج داشتند، آن را میآوردند.
تانکهای کولردار
همیشه هم آن را سواره میآوردند؛ یعنی توپخانه خودکششیاش روی تانکبر و روی تریلر بود. تانکهای تی ۷۲ لشکر گارد هم روی تریلر بود. اگر کسی در گرمای خوزستان چهار شبانهروز هم داخل تانک بود اصلا دلش نمیخواست از آن بیرون بیاید؛ این قدر خنک و سرد بود. کولر داشت. خرجگذاریاش اتوماتیک بود، همه چیز داخلش وجود داشت. همه کارهای مهندسی مورد نیاز لشکر را هم میبایست یگانهای استقراری در منطقه اول آماده میکردند و بعد گارد برای عملیات میرفت. هیچ کاری را خودش نمیکرد.
روزنامه جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه