به پاس این حرکت هوشمندانه، روز ۱۹بهمن به نام «روز نیروی هوایی» در تقویم جمهوری اسلامی ایران ثبت شد. به این بهانه، به خاطرات چند خلبان شیردل در طول دوران دفاع مقدس، نقبی زدیم.
خلبان فضلا... جاویدنیا؛ تازهداماد
پیش از شروع جنگ، با ناآرامیهای غرب کشور، بنا شد از خلبانان پایگاه اصفهان یک نفر بهعنوان افسر کنترل زمینی به سنندج اعزام شود تا همراه نیروهای زمینی بهطرف سقز حرکت کرده و در پادگان این شهر مستقر شود. قرعه اینکار به نام جاویدنیا که تازهداماد بود، افتاد. او با وجود مخالفت دوستانش عازم ماموریت شد و در سقز با گروه چریکی شهید مصطفی چمران روبهرو شد. شایستگی جاویدنیا در رهبری عملیاتی که توسط خلبانان هوانیروز انجام شد، باعث شد شهید چمران از او برای کار در وزارت دفاع دعوت کند اما جاویدنیا با یادآوری اینکه خلبان F۱۴ است، این دعوت را رد کرد. چمران چندمرتبه به جاویدنیا اصرار و او نیز رد کرد. در نتیجه جاویدنیا توسط مصطفی چمران بهعنوان مسئول عملیات هوایی پادگان سقز معرفی شد و تمام پروازهای منطقه را زیرنظر گرفت. این خلبان اولین پرواز جنگی خود را در عملیات کمان ۹۹ که روز اول مهر انجام شد، ثبت کرد. در این ماموریت، گشت هوایی، جلوگیری از نفوذ جنگندههای دشمن و حمایت از بمبافکنهای خودی به عهده F۱۴هایی گذاشته شد که جاویدنیا یکی از خلبانان آنها بود.
خلبان منوچهر شیرآقایی؛ بدون پاسپورت
در هفتههای اول جنگ از صداوسیمای تهران برای مصاحبه با خلبانهای پایگاه بوشهر گزارشهایی تهیه شد که خلعتبری و شیرآقایی ازجمله خلبانانی بودند که در این مصاحبهها شرکت کردند و شیرآقایی در مصاحبه خود به صدام قول داد هر روز بدون پاسپورت به کشورش سفر کند و برگردد. حقوق خلبانان شکاری در آن روزگار، ماهی ۱۳ هزار و ۵۰۰تومان بود که حقوق بالایی محسوب میشد. شیرآقایی با اشاره به غذای بد و کمبود امکانات رفاهی، از کمکهای مردمی به پایگاه و خدمات رایگان مردم به خلبانهای پایگاه بوشهر هم گفته است. او در ادامه، مسئولیت آتشنشانی پایگاه بوشهر را هم بهعهده گرفت و خود تعمیر تجهیزات خراب و از کار افتاده آتشنشانی پایگاه را انجام داد. در نتیجه در این برهه، صبحها به پروازهای برونمرزی میرفت و سپس به مسئولیتش در آتشنشانی پایگاه میپرداخت و گاهی اوقات عصرها نیز اقدام به پرواز جنگی میکرد.
خلبان جانباز امیرمحمد عتیقهچی؛ فقط تعداد هواپیماها
در همان روزهای اول در لب مرز، حدود ۱۰ردیف به شکل زیگزاگی و با فاصله چندکیلومتر از هم، تعدادی آدم چیدند که وظیفهشان این بود فقط شماره خودشان و تعداد هواپیماهای ایرانی را که از مرز رد میشدند در بیسیم دستیشان بگویند. به این ترتیب عراقیها اهداف ما را پیدا میکردند و به پدافند آن منطقه آمادهباش میدادند و آنها هم قبل از رسیدن ما، آتشبازی را شروع میکردند. عراقیها آن طرف نمیتوانستند ما را بزنند ولی اینطرف، ایرانیها میزدند. کسانی مثل یونس خوشبین و شهاب سلطانی، روی رودخانه کرخه توسط پدافند خودی زده شدند. این دو نفر از F۵ بیرون پریدند ولی در آب و زیر چتر خودشان خفه شدند.
خلبان صمدعلی بالازاده؛ خوشاقبال
بالازاده ۱۱ اردیبهشت ۶۳ دوره معلم خلبانی را شروع کرد و شهریورماه آن سال به پایگاه وحدتی دزفول منتقل و یکی از نیروهای گردان ۴۲ تاکتیکی این پایگاه شد. سال۱۳۶۵ در روزهای عملیات والفجر ۸ و فتح فاو در یکی از پروازهای بمباران، هواپیمای بالازاده مورد اصابت گلوله پدافند ضدهوایی قرار گرفت اما خوشاقبالی او در این بود که پیش از انفجار گلوله دو زمانه توپ ضدهوایی، از کابین خارج شده بود. او پس از عملیات والفجر ۸ برای آموزش دوره هواپیماشناسی به نیروهای لشکر۳۱ عاشورای سپاه به اردوی آنها در اطراف سد دز رفت و با نیروهای سپاه و اصطلاحا بچهبسیجیها از نزدیک آشنا و دوست شد. «آن روزها تبلیغات شدیدی علیه سپاه میشد. فکر میکردیم همهچیز را به بچههای سپاه میدهند ولی با چشم خودم دیدم نه غذایشان درست و حسابی بود و نه دسرشان.»
خلبان محمد غلامحسینی؛ چشمانتظاری
یکی از خاطرات غلامحسینی از ورود به پایگاه همدان، مربوط به انتقال ناصر باقری از این پایگاه به پایگاه بوشهر است. در روز اسبابکشی باقری از خانههای سازمانی همدان، همسر خلبان مصطفی صغیری به خانه باقری آمد و با اصرار خواست باقری سرنوشت واقعی همسرش را بگوید. باقری گفت: «خانم من دیدم همسر شما از هواپیما پرید بیرون. حالش خوب خوب است. اسیر شده» اما با رفتن همسر این خلبان، باقری نزد غلامحسینی و دیگران اعتراف کرد: «روزهای اول جنگ، هواپیمایش را زدند. توی هوا منفجر و خودش پودر شد.» باقری به دوستانش میگوید این زن دو سال در خانهاش در همدان، چشم به راه همسرش مانده و او هم روی گفتن حقیقت را به این زن ندارد. همسر شهید صغیری با گذشت چند ماه دیگر و زمانیکه چشم انتظاریاش به دو سال رسید، خانه سازمانی را تخلیه کرده و به زادگاه خود برگشت. تخلیه خانه سازمانی در آن زمان بهمعنای شهادت شوهر این زنان بود.
خلبان اکبر صیاد بورانی؛ امتناع خلبانها
یکی از خاطرات جالب بورانی از اسارت، مربوط به استفاده از لفظ «برادر» بین اسراست. «وقتی میخواستم بچهها را صدا کنم، با لفظ برادر خطابشان میکردم. در مقابل دسته ما، گروهی بودند که از نظر فکری آمادگی همکاری با عراقیها را داشتند و از کلمه برادر بدشان میآمد.» درخواست منافقین از افسران و خلبانان بند زندان ابوغریب برای همکاری و تبلیغات، یکی از خاطرات بورانی از این زندان است. در این طرح بنا بود منافقین، خلبانها را برای کودتا از ترکیه وارد ایران کرده و جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کنند اما با امتناع خلبانها روبهرو شدند. پس از شش ماه از شروع اسارت بورانی، خلبانهای دربند تصمیم گرفتند هرطور شده، یک دستگاه رادیو تهیه کنند که موفق شدند با سرقت رادیوی یکی از نگهبانها، با دنیای بیرون ارتباط برقرار کرده و خبر آزادی خرمشهر را بشنوند.
خلبان عبدالحمید نجفی؛ ۵ مایلی مرز ایران
کمتر از شش ساعت به سقوط شهر پاوه مانده بود که فرمان تاریخی امام خمینی(ره) برای آزادسازی این شهر صادر شد و با تارومار کردن نیروهای ضدانقلاب توسط ارتش و هلیکوپترهای هوانیروز، نیروهای شهید مصطفی چمران از مرگ حتمی نجات پیدا کردند. در ادامه آزادسازی پاوه در روز ۲۸ مرداد ۵۸، پادگان سیدکا در عراق شناسایی شد که محل آموزش نیروهای ضدانقلاب بود و با انجام پروازهای شناسایی نیروی هوایی، بنا شد وقتی نیروهای آموزش دیده از این پادگان خارج شده و به نزدیکی مرز ایران رسیدند، بمباران شوند. به این ترتیب در ۱۸اردیبهشت ۵۹ ماموریتی به پایگاه دوم شکاری ابلاغ شد که دستورش بمباران این نیروها بود. در این ماموریت مصطفی اردستانی بهعنوان نفر شماره یک و عبدالحمید نجفی بهعنوان نفر شماره ۲ شرکت و نیروهای ضدانقلاب را در پنج مایلی مرز ایران بمباران کردند.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد