اما تام نه از مسخره شدن ناراحت میشد و نه از رویاپردازی دست برمیداشت، برای همین روزی تصمیم گرفت با دوچرخه دور دنیا را رکاب بزند. شخصیت تام، برای ما، الهامبخش این است که نه تنها نباید از تلاش دست کشید بلکه باید برای موفقیت تلاش کرد.
تمام آن بچههایی که تام را مسخره میکردند بعد از دو سال سفر تام، بالاخره فهمیدند که هیچ کاری، نشدنی نیست. به قول معروف، کار نیکوکردن از پرکردن است. تام در این دو سال، فقط لب به موز زده، برای همین وقتی که به خانه برگشت و موز دید گفت: «من از موز متنفرم.»
البته تام در این سفر با غذاهایی همچون پیتزا، سوشی، رشته و پنکیک هم آشنا شده و آنها را هم خورده بود، اما بیشترین غذایی که خورده بود، ساندویچ موز بود.
به نظر من بهترین غذایی که تام در تمام طول سفرش خورد، پنکیک بود چون در آن سرما، در قطب جنوب، این غذا شاید از غذای بهشتی هم بهتر باشد. تام در این سفر، دوستان زیادی پیدا کرد اما وقتی که با دوست قدیمیاش روبهرو شد، از خوشحالی سر از پا نمیشناخت.
بهترین زمان برای تام اما وقتی بود که پیش خانوادهاش برگشت. او از دیدن آنها شادی وصفناپذیری داشت. او تا پایان خیابان، با تمام سرعت رکاب زد تا چند دقیقه زودتر پیش خانوادهاش برسد.
این کتاب برگرفته از زندگی و ماجراجویی آلستر هامفریز، نویسنده، مستندساز و ماجراجوی اهل انگلستان است.
البته آقای هامفریز، نویسنده این کتاب است که در این صورت میشود گفت او زندگینامه خودش را نوشته است. این کتاب در سه جلد مختلف، از نشر اطراف و با ترجمه لیدا هادی به چاپ رسیده است. این سه جلد شامل این سفرهاست: سفر به اروپا و آفریقا، سفر به آمریکا و سفر به آسیا.
این را هم باید بگویم چرا این بار خواستم درباره کتابی بنویسم که نویسندهاش، ایرانی نیست. دلیلش این است که میخواستم بگویم ما باید کتابهایی از ملتهای دیگر را هم بخوانیم؛ آنها هم مثل ما در زندگی با اتفاقاتی روبهرو میشوند که میتواند مهم و الهامبخش باشد.
البته مهم است که مترجم کتاب هم چه کسی باشد، چون باید بتواند کتاب را برای بچهها خوب ترجمه کند و ما بتوانیم مطالب کتاب را بفهمیم و از آنها استفاده کنیم.
منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جامجم