نقطه کانونی فعالیت آنها هم ناظر به اصلیترین کشوری است که در مواجهه با آمریکا دچار استحاله یا سازش و پذیرش منطق آمریکایی نشده و ازاین رو دغدغه اصلی این اندیشکدهها، ایران و راههای مهار جمهوری اسلامی است. در واقع اندیشکدههای آمریکایی در تعیین سیاست خارجی این کشور برای کمرنگ کردن نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران نقش پررنگی دارند و در واقع براندازی در پوشش تعامل بهترین توصیف از وضعیتی است که درباره آنها وجود دارد.
بررسی سازوکار و رفتارشناسی اندیشکدههای آمریکایی نشان میدهد سه فاکتور اصلی تعامل، مهار و تغییر راهبردهای اصلی آنها در مواجهه با ایران هستند که البته هر سه، یک هدف دارند و آن هم براندازی جمهوری اسلامی است. یعنی چه انتهای خط تعامل و چه پایان خط مهار به یک چیز میرسد؛ براندازی.البته این هدف در لایههای پنهانتر اندیشکدههای آمریکایی با اهداف کوتاهمدت مهار ایران، تغییر رفتار و تعامل با کشورمان دنبال میشود.
براندازی دال مرکزی اندیشکدهها
حتی اندیشکدههای مستقل هم در راستای منافع ملی آمریکا کار میکنند و با وجود اختلاف نظر بین استراتژیستها و اندیشمندان آمریکایی در موارد مختلف آنها در مورد ایران اکثرا اعتقاد به براندازی با شیوههای مختلف و گوناگون دارند اما در مورد اینکه ایران یک چالش بزرگ برای آمریکاست آنها با یکدیگر دارای اشتراک نظر هستند. جالب است اگر بدانید آنچه در اندیشکدههای آمریکایی میگذرد، مستقیما نتیجه خود را در سیاست خارجی آمریکا در وهله اول و سپس در رسانههایی مثل سیانان، واشنگتنپست و نیویورک تایمز نشان میدهد. البته موضوع براندازی همواره در صدر سیاست خارجی آمریکا در مواجهه با تهران قرار داشته و این یعنی یک جنگ همیشگی در سایه بین دو کشور در جریان است و هیچ فکتی هم نیست که ثابت کند آمریکا این رویه بلند مدت و کلان خود را تغییر خواهد دهد بهویژه اینکه حالا سابقه نزدیکی هم از چنین رویکردی وجود دارد و یکی از نمونههای اخیر آن نوع رفتار دولت آمریکا در تحولات شهریور تا آذر ۱۴۰۱ است که نهفقط اندیشکدههای این کشور بلکه نشریات آمریکایی هم به صورت ویژه روی موضوع براندازی جمهوری اسلامی کار کردند.البته رسانههای آمریکایی و اندیشکدههای واشنگتن به یک تقاطع مهم در سه ماه آشوب در ایران رسیدهاند و در این بافتار عملا پیوستگی مستقیمی بین این دو برقرار است.
ماهیت اندیشکدههای آمریکایی
اما چرا شناخت کارکرد اندیشکدهها مهم است؟ اطلاعات درباره بازیگران موثر در سیاستگذاری سیاست خارجی هر کشوری در تبیین و تحلیل اهداف سیاسی خارجی آن کشور اهمیت بالایی دارد، چون با تحلیل ابزارهای تصمیمساز هر کشور میتوان در مقابله با برنامههای آن برنامهریزی دقیق کرد.این اندیشکدهها برای اولین بار در سال ۱۹۶۰ وارد سپهر سیاسی آمریکا شدند و هدف آنها هم پژوهشی برای ارائه سیاست حل یک مسأله بود. این اندیشکدهها نقش واسطه را هم ایفا میکنند و به نوعی خروجی محیطهای آکادمیک را به زبان قابل فهم برای مردم و تصمیمگیران سیاسی تبیین میکنند. البته در حال حاضر هیچ رئیس جمهوری در آمریکا نمیتواند کرسی اجرایی این کشور را بدون کمکهای فکری اندیشکدهها به دست بگیرد و از این رو اثرگذاری اندیشکدههایشان در تعیین سیاست خارجی این کشور قطعی و غیرقابل انکار است.اندیشکدههای آمریکایی بعد از جنگ جهانی دوم در حوزه سیاستگذاری خارجی فعالانه وارد عرصه شدند و رخدادهایی مثل مارشال، جهان دوقطبی، کاربرد تصمیمات اتمی، جنگ سرد، فروپاشی شوروی، حمله به عراق و افغانستان و انتخابات مختلف ریاست جمهوری و همچنین جنگ تمدنهای هانتینگتون را راهبری کردند، اندیشکدههایی که حتما اسم آنها را زیاد شنیدهاید از جمله بنیاد هریتیج، مؤسسه رند، هوور، شورای روابط خارجی آمریکا و دهها اندیشکده فعال دیگر که در این حوزه سیاست خارجی آمریکا را طراحی و راهبری میکنند.
اتاقهای فکر جنگ
برای دانستن اثرگذاری این اندیشکدهها در آمریکا کافی است بدانید آنها در باره تصمیم حمله به عراق نقش اصلی را بهعهده داشتند و مشخصا اندیشکده ابتکار آمریکا که توسط افرادی مثل رئیس مجلس نمایندگان آمریکا و رئیس شورای مشاوران پنتاگون ــ که در دهه ۹۰ میلادی مسئولیت داشتند ــ اداره میشود از طراحان اصلی جنگ عراق بودند. هرچند بحث درآمد ناشی از فروش تسلیحات غیر قابل انکار است و به همین دلیل اندیشکدههایی همانند رند و امریکن اینترپرایز هم از جمله اتاقهای فکری هستند که حامی شرکتهای تسلیحاتی بودهاند و رد پای تصمیمگیری آنها در جنگ عراق نیز دیده میشود. به هر حال با توجه به نفوذ و گستره قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا اکنون تمرکز اصلی این اندیشکدهها با چنین جایگاه مهمی در سیاست بر جایگاه کشورمان متمرکز شده و عملا بر ارائه راهکارهایی برای جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه فعال است. به طوری که فقط اندیشکده امریکن اینترپرایز که نقش اثرگذاری در تعیین سیاست خارجی آمریکا دارد بیش از ۷۵ درصد مطالعات خود را به رابطه ایران و غرب آسیا اختصاص داده است.
مهندسی معکوس اندیشکدههای آمریکا
تحلیل اندیشکدههای فعال در حوزه ایران نشان میدهد آنها چگونه در قبال نفوذ و گستره قدرت جمهوری اسلامی ایران عمل میکنند. به عنوان مثال، تعامل اندیشکدههای آمریکایی برای تعامل با جمهوری اسلامی با استفاده از ظرفیت ایرانیان مقیم آمریکا دنبال شده یا در ساحت دیگری اندیشکدههای آمریکایی بهدنبال استفاده از ظرفیت بعضی سیاسیون داخلی ایران هستند که بهنوعی رادیکال محسوب میشوند، یعنی همان سیاستمدارانی که عموما حل شدن مشکل تحریمها را به مذاکره با آمریکا گره زدهاند.از سوی دیگر سیاست مهار موسساتی مثل واشنگتن، هادسون و دیگر اندیشکدههای نومحافظه کار بر سیاست مهار دوجانبه و تحریم متمرکز است و البته چنین سیاستی بیشتر در دوره روسای جمهور جمهوریخواه مثل ترامپ دنبال میشود.
خط و خطوط دیپلماسی آمریکایی
تغییر نظام سیاسی در ایران و تاکید اندیشکدهها بر شورش و تغییر در حالی است که طی سالهای اخیر به طرز عیانی این خط در دیپلماسی آمریکایی هم دنبال شده است و نمونه بسیار نزدیک آن بعد از شورش اجتماعی پاییز ۱۴۰۱ اتفاق افتاد.
بنابراین یکی از مؤلفههای دیپلماسی آمریکا تضعیف جمهوری اسلامی با ایجاد انشقاق داخلی و آمدن نظامی است که حامی سیاستهای آمریکا باشد و اندیشکدههای متعدد آمریکایی در حوزههای شبکه اجتماعی و عملیات روانی بهدنبال سیاهنمایی و منفی جلوه دادن کارکرد جمهوری اسلامی در بین اقشار خاکستری هستند تا بتوانند با تغییر ذائقه به هدف خود یعنی تغییر نظام یا حداقل کوتاه آمدن نظام جمهوری اسلامی از مواضع ضد آمریکایی خود برسند.بسیاری از این اندیشکدهها حتی جلساتی را در سطح رئیس جمهور و مقامات ارشد دولتی خود با ایرانیان خارج از کشور، معارضان ایرانی و گروههای مخالف و اپوزیسیون هم برگزار میکنند.
موفقیت ایران در غرب آسیا از نگاه پژوهشگر بروکینگز
سوزان مالونی، پژوهشگر ارشد موسسه بروکینگز پنج عامل محوری را که باعث شده ایران بتواند قدرت و نفوذ خود را در سطح غرب آسیا گسترش دهد برای اندیشکده خود واکاوی کرده که مرور آنها جالب است. او ابتدا مدعی میراث امپریالیستی توسط ایران است و مدعی شده ایران بهدنبال ایفای نقش فوقالعاده بزرگ در سراسر غرب آسیاست، او در عین حال به نقش اسلام شیعی اشاره دارد که با انقلاب ۱۳۵۷ یک عامل تعیین کننده به نام نیروی بسیج کننده در منطقه را هم سرمایهگذاری کرده و مؤلفه سوم از نگاه این اندیشمند آمریکایی مخالفت با امپریالیسم است بهویژه اینکه ایران نهفقط هرگز مستعمره نشده بلکه بعد از انقلاب اسلامی سیاست رسمی خود را هم عدم تعهد به شرق و غرب اعلام و دنبال کرده است. البته این پژوهشگر موسسه بروکینگز، پویایی داخل ایران راهم عاملی میداند که تاثیر مستقیمی بر موفقیت رویکردهای منطقهای جمهوری اسلامی داشته است. از سوی دیگر در حوزه برنامهریزی برای تضعیف منطقهای جمهوری اسلامی محورهایی مانند فشار همه جانبه در حوزه بینالملل، سیاست ابهام برای گیج شدن تصمیمگیری ایران در منطقه مانند ابهام در زمینه اجرا شدن یا اجرا نشدن برجام و عدم برنامهریزی طبق مذاکرات، ایجاد ائتلافهای امنیتی مانند ائتلاف عربی ــ عبری برای مقابله با نفوذ ایران و تلاش برای ایجاد اشتباه محاسباتی در تصمیم سازیهای جمهوری اسلامی دنبال شده است. بنابراین سه ضلع مثلث «اندیشکدهها، نهادهای تصمیمگیر و رسانههای آمریکایی» در چارچوب یک هدف مشترک در برابر ایران عمل میکنند که هدف نهایی همه آنها براندازی با شیوههای مدرن است؛ امری که هیچگاه با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی که مبتنی بر جمهوریت و اسلامیت است، محقق نخواهد شد.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد