تو را کدامین چشم می‌بیند

اولین مصاحبه من در روزنامه کیهان سال۹۰ و در حسن‌آباد فشافویه، با خانواده جانباز شهید سیداسدا... طباطبائی‌نیا، درست یک روز پس از تشییع پیکر این شهید گرانقدر بود. آن روز را به‌خوبی به یاد دارم؛ در منزل شهید حال گفت‌وگو با خانواده ایشان بودم که کم‌کم بر تعداد حاضران افزوده شد، تا جایی که حدود ۴۰نفر شاهد این گفت‌وگو بودند.
اولین مصاحبه من در روزنامه کیهان سال۹۰ و در حسن‌آباد فشافویه، با خانواده جانباز شهید سیداسدا... طباطبائی‌نیا، درست یک روز پس از تشییع پیکر این شهید گرانقدر بود. آن روز را به‌خوبی به یاد دارم؛ در منزل شهید حال گفت‌وگو با خانواده ایشان بودم که کم‌کم بر تعداد حاضران افزوده شد، تا جایی که حدود ۴۰نفر شاهد این گفت‌وگو بودند.
کد خبر: ۱۳۹۴۷۸۷
نویسنده سیدمحمد مشکوه‌الممالک - نویسنده و روزنامه‌نگار

ابتدا قصد داشتم نوشتن کتاب و جمع‌آوری مصاحبه‌ها را به خانواده و دوستان بسپارم تا در آینده این کار صورت بگیرد. در این باره با چند نفر از نویسندگان بنام کشوری از جمله خانم مریم عرفانیان صحبت کردم، ایشان هم مصاحبه‌ها را در کیهان دیده بودند و نظرشان این بود که مجموعه‌ای از آنها را در قالب کتاب جمع‌آوری کنم. چرا که معتقد بودند روزنامه در اثر گذر زمان از بین می‌رود و ممکن است دسترسی به این مجموعه ارزشمند از سیره شهدا امکان‌پذیر نباشد. از طرفی هم گفتند یکی از اقوام‌شان که از قضا نقاش بنامی بوده و وصیت می‌کند مجموعه نقاشی‌ها را در یک کتاب جمع‌آوری کنند اما متاسفانه به وصیت ایشان عمل نمی‌شود. این صحبت‌ها برایم تلنگری بود که تا زمانی که زنده هستم، مسئولیت کار را به‌عهده گرفته و کار نوشتن کتاب را شروع کنم.
و اما جرقه نوشتن این کتاب، با یک قرار مصاحبه در مدرسه راضیه شاهد با مدیر مدرسه، خانم مریم رودباری زده شد. موضوع گفت‌وگوی ما شهیده صدیقه رودباری، خواهر ایشان بود. خانم رودباری در پایان مصاحبه با اشاره به این‌که تعدادی از فرزندان شاهد و ایثارگر در این مدرسه تحصیل می‌کنند، پیشنهاد داد با خانواده‌های این عزیزان نیز گفت‌وگویی داشته باشم.
بنده نیز این پیشنهاد را با جان و دل پذیرفتم و با همکاری ایشان توانستم با تعدادی از این عزیزان ملاقات کنم و پای صحبت‌های‌شان بنشینم. زمانی که مصاحبه‌ها را تنظیم کردم، تصمیم گرفتم ابتدا حاصل هر‌کدام از گفت‌وگوها را در روزنامه کیهان به چاپ برسانم تا سیره زندگی این ستاره‌های پرنور بیش از پیش در معرض دید مخاطبان قرار بگیرد.
هنوز تعدادی از گفت‌وگوها در روزنامه چاپ نشده بود که به این نتیجه رسیدم که می‌توان همه این مطالب را در مجموعه به صورت کتابی گردآوری کنم تا بیش از پیش مورد استفاده قرار بگیرد. درواقع کتاب حاضر نه زندگی‌نامه است و نه داستان، بلکه حاصل گپ و گفتی صمیمی با خانواده ایثارگر و شهدای مدرسه «راضیه شاهد» است که طی سال‌های ۱۴۰۰ ــ ۱۳۹۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسیده است. این کتاب از دوازده فصل تشکیل شده است که در ابتدای هر فصل از آیات قرآن استفاده کرده و سعی کردیم این آیات مرتبط با اتفاقات همان فصل باشد. همچنین تصویری از قهرمان قصه در ابتدای فصل چاپ شده است. در پایان فصل هم تصاویر ایثارگر و نیز تصویری از وصیت‌نامه یا نامه‌های شهید آمده است تا مخاطب بتواند ارتباط بهتری با مطالب برقرار کند. شما با مراجعه به فروشگاه‌های معتبر نشر شاهد در تمامی شهرستان‌ها این کتاب را تهیه کنید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها