جنگ همواره با درام تعریف نسبتا مشترکی دارد و این خود یک دلیل مبرهن است؛ زیراکه هنوز هم تمام صحنههای جهان، تئاترهایی با موضوع جنگ از گیرایی و جذابیت برخوردارند و تماشاگران با شور و شوق به دیدن این آثار میروند اما با تلخی و اندوه این کارها را ترک میکنند چون در برابر موضوع جنگ هر کسی با یک درد جانکاه غیرقابل پذیرش همراه میشود و پیامد آن همان است که گفتیم.
اگر به درازنای تاریخ برگردیم، از نخستین آثار از ۲۷۰۰سال پیش همواره جنگ سرمنشأ و سرچشمه دیگر آثار بوده و اگر به تاریخ درام هم نگاه کنیم نخستین آثار هم موضوع جنگ را با خود داشتهاند، چنانچه اشیل، آنتیگونه و آژاکس سوفوکل و همچنین آثار اوریپید و آریستوفان به موضوع جنگ پرداختند که کاملا با موضوع کشتار و جنگ همراه بودند. و پس از آن ویلیام شکسپیر تمامی آثارش متأثر از سنکای روم باستان است، ساختار پنج پردهای دارد و در آنها آدمها با خشم و خشونت با یکدیگر مواجه میشوند. جنگ و گریز محتوای نمایشهای او را شکل میدهد و فرقی نمیکند این نمایشنامه تراژدی باشد، کمدی باشد یا تاریخی و روستایی. در میان آنها این خشم و خشونت در نمایشنامههای مکبث، هملت، شاهلیر، اتللو و رومئو و ژولیت و... بسیار پررنگ است. بنابراین جنگ رفته رفته از آن دوردستها به این نزدیکیها آمده؛ همچنان که در تاریخ این جنگها به دلایل مختلف در سرزمینهای متفاوت تکرار شده و پیامد و بازآفرینی آنها در نمایشنامهها به دست نویسندهها تکرار شدهاست. در قرن بیستم نویسندگان بزرگ مانند یوجین اونیل و آرتور میلر، به مسأله جنگ به شکل پررنگی پرداختهاند؛ به خاطر اینکه جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم فجیعترین، دردناکترین و هولناکترین جنگها در درازنای تاریخ برای بشر بودهاست. در سرزمین ایران هم همانند سرزمینهای دیگر همواره جنگ و ستیز وجود داشته و بخشی از نمایشنامهنویسان بزرگ ما موضوع برخوردشان جنگ بودهاست که واقعیت جنگ را به شکل ملموس لمس کردهاند. بهتر از دیگران علیرضا نادری به محتوای جنگ پرداختهاست. اما آنهایی که از بیرون و دور خواستهاند به موضوع جنگ بپردازند، با آنکه تلاش بسیاری داشتهاند -مطالعه و تحقیق کردهاند- و پای صحبت مجروحان یا سرداران جنگ نشستهاند، واقعیت ملموس را نتوانستند در نمایشنامههایشان منعکس کنند. هر آدمی مثل علیرضا نادری که خود سرباز وظیفه بوده، در میدان جنگ حضور داشته، تیر خورده، جراحت برداشته و تحت درمان بوده و در عین حال هر آنچه دیده، شنیده، بوییده و چشیده و به قول معروف لمس کرده به قاعده از جنگ به متونش وارد شده و متون او قابل باور و قابل پذیرشتر و در واقع ماندگارتر هست. شاید شاهکار او، «پچپچههای پشت خط نبرد» باشد که سال ۷۴ نوشته شدهاست. در عین حال آثار او هم در میان آثار ایرانی از یک رده بالاتر و ممتازتر هستند؛ مانند: «چهار حکایت از چند حکایت رحمان» یا «۷۷/۶/۳۱» یا نمایشنامه «سه پاس از حیات طیبه نوجوانی نجیب و زیبا» و همچنین دیگر آثار او که دربرگیرنده موضوع جنگ هستند؛ مثل نمایشنامه «این ایرانیان نبشتهاند». اینها که در مجموعه آثار او تاثیرگذار بود و پس از خودش نویسندگان دیگری هم تلاشهایی کردهاند، مثل جمشید خانیان که جنگزده بوده و از آبادان به بندرعباس و به تهران کوچ کردهاست یا علیرضا حنیفی که فکر میکنم کردستان هم جنگهایی برای خودش داشته و برای او ملموس بوده و قابل باور که در آثار نویسنده منعکس شدهاست. اما آنچه علیرضا نادری را متمایز میکند ابعاد چندگانهای است که به آثارش میدهد. این دیگر از قابلیتهای ذهنی و روانی این نویسنده است که میتواند موقعیتها، آدمها و گفتوگوهایش را چنان بنویسد که ضمن باورمندی، بتواند به یک تأثیر مطلوب منجر شود. بنابراین جنگ همواره حضوری پررنگ در صحنههای تئاتر دارد و امروز نیز میتوان آثار درخوری در این زمینه تماشا کرد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد