رولان بارت با تایید نظر کریستوا، بحث چندمعنایی در خوانش متن (اثر هنری) را مطرح کرد. بارت ضمن طرح نظریه «مرگ مؤلف»، اقتدار و اصالت را از مؤلف گرفت و تاکید کرد خوانش و تفسیر مخاطب از اثر هنری نیز در تعامل متنهای پیشین و معاصری است که با آن مواجه بوده است و البته هر دو به فرامتن یعنی بستر و زمینه خلق اثر، اجتماع، فرهنگ و تاریخ جامعهای که اثر توسط مؤلف در آن خلق و بعد توسط مخاطب خوانش میشود، تاکید داشتند.
بهعبارتی، تجربه زیسته هنرمند و مخاطب در خلق و خوانش اثر هنری نقش مهمی ایفا میکند. حال با توجه به این نظریهها، خوانش و تفسیر مخاطب از پوستر بیستوچهارمین جشنواره تئاتر استانهای کشور چه معنا و مفهومی را به ذهن مخاطب میآورد؟ با هم نگاهی به این پوستر بیندازیم:یک تصویر عمودی که پیکره ناقص یک انسان به رنگ سیاه با رگههای رنگی که گویی زغالی سوخته را به ذهن میآورد تقریبا در وسط کادر، تصویر شده است؛ فیگوری که پاهای آن به خرده ریزههای خاکستر مانندی تبدیل و باعث شده در هوا معلق باشد و همین خرده ریزهها از بالای شانه او به سمت بالا در حال جدا شدن است. بر شانه فیگور انسانی، شال قرمز رنگی که باز به سمت بالا امتداد دارد، دیده میشود. همان فیگور انسانی در دست راست خود، صورتک خندان معروف نمایشی (همان صورتکهای معروفی که خندان و گریان در کنار هم قرار دارند تا ما را به یاد نمایش بیندازد) دارد. این نیز به رنگ قرمز و هماهنگ با شال فیگور انسانی است.
فیگور، چهره ندارد و حالت دست او این را به ذهن متبادر میکند که میخواهد صورتک خندان را روی جای خالی صورتی که سوخته، بگذارد. این فیگور بر یک تاش رنگی عمودی کرم رنگ تصویر شده و فیگور، تاش کرم رنگ و نوشتههای سیوچهارمین جشنواره استانهای کشور به فارسی و انگلیسی به رنگ سیاه و مشخصات دیگر جشنواره به رنگ سیاه به ترتیب از بالا به پایین و در سمت چپ بر زمینه سبز رنگی تصویر شدهاند. دقت کنیم که نه این سبز، سبز پرچم است و نه آن تاش کرم رنگ میتواند سفیدی پرچم باشد، اما ترکیب رنگ کلی پوستر ترکیبی از سبز و قرمز و کمی سفید و حجم زیادی سیاه است. با توجه به تعامل متنهای پیشین و معاصر در خلق اثر و فرامتن خلق آن در ایامی که حال و هوای کشور ملهتب و نگرانکننده است به نظر میرسد هنرمند تحت تاثیر فضای موجود، اثر خود را خلق کرده است. کریستوا به این نکته اشاره میکند که پیدا کردن و بررسی منابعی که در شکلگیری اثر هنرمند بهراحتی امکانپذیر نیست، اما فراموش نکنیم که بر اساس نظر بارت، مخاطب این پوستر نیز با تجربه زیستهاش و حضور در فضای اجتماعی و سیاسی این روزها این پوستر را خوانش و تفسیر میکند. حال با توجه به این بینامتنیتی که مخاطب در آن قرار گرفته، چطور باید این پوستر را تفسیر و معنای آن را دریافت؟ مسلم است که آثار هنری، چندمعنایی هستند و نقد جدید و آکادمیک تکمعنایی را نمیپذیرد، اما با توجه به تصاویر زیادی که این روزها میبینیم، شال قرمز رنگی که از روی شانه راست به سمت شانه چپ رفته و دنباله آن به سمت بالا امتداد پیدا میکند، این روزها بر عکسها و طرحهای گرافیکی معاندان درباره تصویر کشتهسازیها نقش نبسته است و تداوم تصاویر کشته شدههای این روزها را به ذهن مخاطب متبادر نمیکند؟ یا ممکن است این فیگور سیاهرنگ معلق، جسم بیجان تئاتر کشور باشد که اگر هست چه نیازی به برگزاری جشنواره برای آن وجود دارد؟ فیگور بدون چهره یا بهتر بگوییم چهره سوخته و زغال شده که میخواهد صورتک خندان را بهصورت بگذارد، تظاهرآمیز نیست؟ درست است که صورتک نمایشی همیشه یادآور نمایش و بازی بوده و خواهد بود، اما این صورتک در جفت خندان و گریان یادآوری دقیق نمایش و بازی است. در حالی که اینجا فقط صورتک خندان در دست انسان بدون چهره قرار دارد. تصویریکه حتی نمیتواند همان جفتگریان این نقابها باشد که میخواهد نقاب خندان را به چهره بزند. فارغ از نظر کریستوا، تصور خلق اثر هنری بدون توجه به بستر اجتماعی و فرهنگی امکانپذیر نیست که اگر باشد هنرمند جدا از جامعهاش و در خلأیی خود خواسته زیست میکند. اینکه هنرمند چه خط و ربطی برای خلق اثر خود انتخاب میکند در اختیار اوست، اما نهاد برگزارکننده یک اتفاق و رویداد هنری ملی با گستره کشوری بیش از اینها باید به خلق چنین آثاری که به سرعت در جامعه منتشر و توسط مخاطبان با نگاهها و باورها و تجربههای زیسته متفاوت تفسیر میشود، دقت کند. مخاطب با دیدن این اثر ممکن است احساس کند نهاد برگزارکننده همسو با برخی جریانات حرکت میکند.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد