اهمیت توجه به نقد پیش و پس از انتشار آثار
خلأ و گمشده ادبیات پایداری در دو دهه اخیر توجه و نقد جدی به آثار این حوزه است؛ نقدهایی پیش از انتشار و پس از انتشار. کتاب من زینب تو هستم، خیلی بیش از یک کار اول است و سخت میتوان باور کرد کار اول یک نویسنده باشد. این کتاب یک پژوهش خانواده محور است. این قالب ظرفیت بالایی دارد که دوست داریم فعال شود. در بین خانوادههای ایثارگر و شاهد چنین ظرفیتی است که کتاب تولید شود و اصطلاحا به آن کارهای «درون خانوادگی» میگویند.
کارهای خانواده محور درباره شهدا کم است
تاجایی که میدانم از بین کارهای درون خانوادگی تعداد آثار دو رقمی نشده است. چند نمونه نشر روایت و سوره مهر در شهرستانها کار شده اما با این حجم و حوصله که در کتاب من زینب تو هستم، کار شده باشد،نیست و همانطور که نویسنده اثر اشاره کرد با سه نسل مصاحبه کرده باشد به جرات میتوانم بگویم تنها پنج اثر داریم. در بخش پژوهشهای خانواده محور، ظرفیت مغفول ماندهای داریم که یک حوزه شهید پژوهی است. این قالب مزایایی دارد و به همین دلیل مورد توصیه است اما مواظبت هم میخواهد. البته مضراتی که دارد قابل پیشگیری است. جدیترین مضرات این است که افراد به اندازه سنشان در مورد خانواده میدانند. همچنین کدها و ارجاعاتی در بین اعضای خانواده هست که سایر اعضای جامعه آنها را نمیدانند. دیگران آن شناختی را که نویسنده از خانواده دارد، ندارند. بنابراین در مرحله تحقیق باید نویسنده با کنجکاوی مواجهه اول تلاش کند.
پرسشگر نقش اصلی را در شناساندن شخصیتها دارد
تک تک اعضای خانواده اهمیت دارند و باید از حد اشاره به اسم آنها بالاتر برود. پرسشگر (مصاحبه کننده) نقش اصلی را در معرفی و شناخت افراد دارد و توشه و متریالی را برای نگارش بعدی ایجاد میکند. او میتواند کاری کند تا دیگرانی که خانواده را نمیشناسند بتوانند حال خانواده را درک کنند. در مورد شخصیت «ننه زینب» (راوی کتاب) این شناخت اتفاق افتاده، مادری ایرانی که در دهه 30 تا 40 صاحب فرزند میشود. ولی بعدتر بهدلیل تعدد اعضایی که به خانواده میپیوندند جزو اسم نمیبینیم. در مورد عروس خانواده که «جمیله» نام دارد لازم است بدانیم از چه خانوادهای و طبقه اجتماعی با این خانواده وصلت کرده است. درحالی که راوی فقط اشاره میکند او پناهی برای خانواده است اما جمیله فقط یک اسم - در کتاب - است. در مورد شخصیت «سمانه» هم فقط میبینیم که بچهاش مدام بغل پدر است و حتی درباره شیوه مادری او چیزی نمیخوانیم. برخلاف بسیاری از آثار ادبیات پایداری که نویسندگان فقط منطقه جنگی را مورد توجه قرار میدهند، در این کتاب جنگ در اولویت دوم و سوم قرار دارد و اولویت اول با زندگی است. در چنین کاری نویسنده فرصت داشته تا تمام بزنگاههای زندگی را مورد توجه قرار دهد.
اهمیت توجه به حالوهوای روزها و مکانها
در دورهای که فرزند خانواده اسیر و مفقودالاثر است نمیبینیم خانواده چه حالوهوایی داشته است. بهعنوانمثال این خانواده در «سیزدهبدر»ها کجاست؟! من مطمئن هستم اگر سراغ راوی (مادر) برویم و درباره چنین مقاطعی بپرسیم کلی صحبت داشته است. در مورد نقلمکان از محله قدیمی خانواده در جوادیه به تهرانسر هم از حالوهوای راوی زیاد صحبت نشده است. راوی کتاب در محله قدیمی تعلقات و خاطراتی داشته است. از همه مهمتر پنجرهای بود که در خانه قدیمی پشت آن مینشست تا خبری از فرزندش برسد و با رفتن به خانه جدید جایگزینی برای این پنجره ارائه نشده است که اذیتکننده است.
زندگی را با همه ابعاد آن باید دانست. نوقلم بودن، جوانی و مادر نبودن جرم نیست. درحالیکه در اثر برادر آزاده توصیه به صله رحم کرده، باید در اثر میدیدیم که خانواده غمگین از مفقودالاثر بودن یک فرد آن چطور به این توصیه عمل میکردند. در چنین آثاری باید جو، اتمسفر و محیطی که افراد در آن زیست کردهاند را ببینیم. محله جوادیه در کتاب باید فراتر از اسمی باشد که در اثر گفته میشود. باید جزئیات آن بیان میشد. در کل کتاب اسمی از کوچه، خیابانهای 10متری و 20متری جوادیه (خیابانهای اصلی جوادیه) به گوش نمیخورد. بازارچه، مسجد، لوازمخانگیفروش و آرایشگاه محله توصیف نشده است. بازارچه، خیابان، مسجد و بیمارستان در کتاب در حد یک اسم هستند.
باید لحن راوی در اثر مشخص باشد!
در این کتاب متوجه میشویم نویسنده به زبان افراد خانواده مسلط است. ما خیلی زود میفهمیم افراد خانواده ترک هستند. مادر خانواده ترک است و فارسی صحبت نمیکند. حتی میتوانیم حدس بزنیم مصاحبه به زبان ترکی بوده یا وقتی راوی به ترکی حرف میزده آن را درک میکرده است اما در مقدمه درباره این موضوع سکوت شده است و با خواندن متن این را متوجه میشویم. درحالیکه زبان ترکی ظرفیتهایی دارد و کنایههایی در آن هست که در زبان فارسی معنایی از آن افاده نمیشود. در اینجا که زبان ترکی است میشد لحن، اشارات و کنایهها را به زبان ترکی آورد.
روایت چربیهایی دارد که از جنس خاطره نیست
روایت یک محصول متراکم و غیرقابلپیشبینی است. در روایت همه چیز پیدا میشود. وظیفه نویسنده این است که برای تنظیم و نگارش کتاب، روایت را «خلص و مخلص» کند. در کتاب «من زینب تو هستم»، روایت هنوز یک چربیهایی دارد که از جنس خاطره نیست. کتاب هنوز یک گزارشهایی دارد که قابل حذف هستند.
جایگاه والای ویراستار نزد بهترین نویسندگان جهان
بهترین نویسندگان و رماننویسان جهان، به شخصیت ویراستار احترام میگذارند. کار ویراستار بالاتر از توجه به علامتهای نگارشی ویرگول و تعجب در متن است. آنها فربهی و چاقی اثر را میگیرند. قلم نویسنده روان است. خانم محمدی به دستورزبان مسلط است. فقط چند مورد شکستن زمان افعال داشتیم که قابل ویرایش بودند. این ویژگی کتاب هم به این دلیل است که نویسنده عناصر مشترک میان داستان و خاطره را شناخته است. در کتاب چند مورد تعبیر اشکریختن افراد و شخصیتهای کتاب مطرح میشوند که در آنها تعبیرهای یکسانی به کار برده شده است. این تعابیر نیازمند تنوع هستند و با کتابخواندن و مطالعه رمان تقویت میشود.
حتی در مصاحبه با مادرتان هم گاهی تردید کنید!
گاهی حتی در مصاحبه با مادرمان نیز لازم است در یکسری موارد تردید کنیم. یکی از مواردی که در این کتاب قابل تردید است نامهنگاری آزادگان است. در آن مقطع سازمان پست جهانی نامه آزادگان را تحویل میگرفت و به هلالاحمر میسپرد. در این سازمان هم به تفکیک استانها نامهها به مراکز هلالاحمر میرسید و با خانوادهها تماس میگرفتند تا نامهشان را تحویل بگیرند اما روایت مادر چون در گذر زمان اتفاق افتاده مستند نیست. بهعنوان جمعبندی صحبتهایم میتوانم بگویم این کتاب نشان داد یک نویسنده خوب متولد شده و خانم محمدی در مسیر درستی هستند.
من با راوی کتاب (ننهزینب) نسبت فامیلی دارم و خواهرزاده شهید هستم. دوست داشتم برای شهدا کاریکنم، احساس کردم خودم باید کار کنم. ما در خانواده، دایی شهید و اسیری داشتیم و مادرم سختیهایی تحمل کرده بود. احساس کردم جای خالی این کتاب در حوزه ادبیات پایداری احساس میشود. مادر شهید در موقع نگارش کتاب زنده بود، البته مبتلا به بیماری آلزایمر بود. بااینحال مواردی را در خاطر داشت که خواهران و برادران شهید آن چیزها یادشان نبود! در این کتاب با سه نسل متفاوت مصاحبه داشتم: مادر شهید، مادر خودم و نوادگان خانواده. البته چند ماه طول کشید تا مادرم نسبت به چاپ کتاب رضایت داد. در این کتاب چالشهای زیادی داشتم. اول از همه همین رضایتنداشتن راوی کتاب برای مصاحبه بود.شهیدفرد متفاوتی نسبت به شهدای دیگر بود اما تاکید داشتم که واقعیتها درباره او گفته شود. میخواستم نشان دهم شهدا چه تحولهایی داشتند.
منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد