ناگهان، دستی، بالا رفت؛ و صدای دلهرهآمیز یک «شلیک»، سایه ترس و تلخ خویش، را چونان ابر سیاه بیحرکتی، بر، سر آزادترین شهر دنیا «نیویورک» پهن کرد؛ تا صدای یک «آوازهخوان» از خط خارجشده را، برای همیشه، به زیر خاک بفرستد؛ و به «آوازهخوانان» دیگر هم، پیام بدهد! که هر «ترانه» و «آوازی» را، در زادگاه بزرگ آزادی و اندیشه دموکراسی، یعنی «نیویورک» نمیتوان خواند؛ و چنین شد که: «جان لنون»، پایهگذار گروه موسیقی «بیتلها»؛ به دست یک «دیوانه» ترور شد؛ تا تولید «آوازهای ضدجنگ آمریکایی - انگلیسی» او، متوقف شود و از «صلح» و «جهان بدون جنگ»، هنرمندی دیگر، سخن نگوید.
این هنرمند فراری از انگلیس و فراری از «ملکه الیزابت عروسکش»، که طنین آوازهایش، سیاستهای جهانی جنگافروزانه را، با پرسشهای «اعتراضگرانه» همراه کرده بود؛ باید، خاموش میشد؛ که شد؛ اما، چرا و به چه دلیل «دوستان نزدیک» او، که آنان هم، همانند «جانلنون» هم «گیتار» مینواختند و هم آواز میخواندند، سکوت کردند و با سکوتشان، اجازه دادند، بزرگترین دروغها، درباره مرگ و ترور برنامهریزیشده «جان لنون» در جهان منتشر شود و باز هم «سازمان عقربها» یا «سازمان سیا»، در خیمه مصونیت از «ترور آدمکشی» مقیم شوند و به «کشت و کشتار» در جهان فرهنگ، هنر و اندیشه بپردازند؟!
یکی از این دوستان خوشنام، هنرمند معروف «راجر واترز» طرفدار صلح و ضدجنگ و ضدخشونت است. یکی از پایهگذاران گروه «پینک فلوید». آقای راجر واترز، نخستین بار، درباره «ندا آقاسلطان»، وارد دایره جهانی مخالفان و محکومکنندگان دولت و جامعه ایرانی، شد و «خشونتورزی» در ایرانزمین را محکوم دانست؛ و اینک، برای بار دوم بهعنوان، یک هنرمند موسیقایی در کنار کاخ سفید، قرار گرفت و با سیاست خارجی آمریکا، همراه و همآواز شد!
هنرمندی که پشت نقاب «صلحپرستی» و «فعالیت ضدخشونتورزی» قرار میگیرد؛ آیا نباید، درباره بزرگترین فاجعه انسانی قرن بیستم؛ که همانا، باید گفت بزرگترین فاجعه صنعتی شرکتهای انگلیسی در سراسر جهان بوده است؛ موضعگیری کند، و آواز ضدخشونت، سر دهد! این فاجعه وحشتناک و پرخشونت، انفجار سیستم کهنه و فرسوده کارخانه شیمیایی «یونیون کارباید» در جامعه هند بود و هزاران کشته شیمیایی به قرن بیستم، تقدیم کرد و هزاران مجروح و آلوده به مواد شیمیایی، که بعد از گذشت این همه سال، هنوز، در راه پررنج و درد «مداوا» و «درمان»، در رفت و آمد هستند.
این سکوتهای پرمعنا؟! و این «آوازهخوانیهای رسانهای»، که، انشاءها و بیانیههای «کاخسفید» را تایید میکند؛ در عالم سیاست و عالم تبلیغات جهانی سلطهورزان و «جنگپرستان»، چه، تفسیری دارد و چه، چیز را، نشان میدهد؟
«جنگپرستان» صاحب جامعه جهانی، سالهای زیادی است که آموختهاند: با یک هواپیمای بمبافکن، آتشبازی مرگآفرین، بهراه بیندازند؛ و با یک هواپیمای دیگر، اعلامیههای حقوق بشر، و آگهیهای رنگی بشردوستانه، بر سر مردم بریزند؛ و آقای «راجر واترز»، بعد از، کنسرت سیاسی «دیوار» در شهر «برلین»، مسافر همیشگی، این هواپیما، شده است، و در آسمان سیاه «جنگپرستان» آواز حقوقبشری، میخواند؛ تا «انجمن گرگها»، در جهان غارت شده و «گرگزده»، برتری حقوقی و آقایی خویش را، حفظ کنند و در برابر چشمهای بیشمار، متهم به خونریزی و غارت و نابودگری «حقها» نشوند!