رییس پلیس پیشگیری تهران بزرگ:

سردار و سرهنگ قلابی بازداشت شدند

گفت‌و‌گو با جاعل حرفه‌ای که در آمریکا درس خوانده بود

می‌گوید تحصیلکرده آمریکاست و در یکی از مراکز معتبر دولتی کار کرده اما حالا به اتهام جعل و کلاهبرداری بازداشت شده است. مردی با موهای سفید و چروک‌های روی صورت که نشان می‌دهد بیش از 50سال عمر دارد. وقتی روبه‌رویش می‌نشینم تا با هم در رابطه با جرمی که مرتکب شده گفت‌و‌گو کنیم، اشک‌هایش را پاک می‌کند. میزی پر از مهر و اسناد و مدارک جعلی در کنارش قرار دارد که تمام آنها در بازرسی از خانه‌اش توسط کارآگاهان پلیس کشف شد. اسنادی که جاعل حرفه‌ای آنها را می‌فروخت و مهرهایی که به سفارش او ساخته می‌شد تا پای مدارک و اسناد دولتی جعلی قرار بگیرد. متهم میانسال در این گفت‌و‌گو از انگیزه و نحوه جعل‌هایش می‌گوید.
کد خبر: ۱۳۷۸۴۰۲
نویسنده هلیا نصرتی - تپش

چطور جعل مدارک و ساخت مهر را یاد گرفتید؟
من تحصیل کرده آمریکا هستم و 40 سال قبل به ایران آمدم. در آمریکا لیسانس حقوق گرفتم و وضع زندگی‌ام در آمریکا خیلی خوب بود، اما به خاطر عشق به وطن به ایران آمدم. بعد از مدتی هم در یکی از ادارات معتبر به عنوان کارشناس جعل مشغول کار شدم. کارهای متفرقه دولتی دیگری هم داشتم و همین مساله باعث شده بود در کار جعل حرفه‌ای شوم و با یک نگاه کار ساختگی را از اصل تشخیص دهم. 
چه شد که متخصص و کارشناس جعل، به یک جاعل تبدیل شد؟
من در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمدم. مادرم خیلی زحمت کشید و مرا به خارج فرستاد. خودم هم خیلی تلاش کردم تا آدمی درست و حسابی از کار دربیایم. در طول سال‌های خدمتم هیچ خلافی نکردم و حتی موفق شدم سه واحد آپارتمان خریداری کنم. اما چند سال قبل متوجه شدم همسرم که عزیزترین شخص در زندگیم بود سرطان گرفته است. دنیا روی سرم خراب شد و هر چه داشتم و نداشتم فروختم تا همسرم را دوا و درمان کنم. حدود 20 سالی هم او را زنده نگه داشتم اما دیگر توانم نرسید و او را به خاطر بیماری از دست دادم. در طول سال‌هایی که او بیمار بود از هر که فکرش را بکنید قرض گرفته بودم. همسرم را که از دست دادم من ماندم و کلی بدهی و باید راهی پیدا می‌کردم برای جبران این بدهی‌ها. (سکوت می‌کند و می‌خواهد بغضی را که در گلویش گره شده قورت بدهد.)
بعد از مکثی طولانی از او می‌پرسم، به همین دلیل تصمیم به جعل گرفتی؟
من ماهی 8 میلیون تومان حقوق بازنشستگی‌ام است و با آبرو زندگی کرده‌ام. 8 میلیون در این شرایط چطور پاسخگوی خرج و مخارج من است؛ آن هم با این همه بدهی. با خودم گفتم این کار را شروع می‌کنم و اولین مشتری درست و حسابی که گیرم آمد، پول‌ها را به جیب می‌زنم و خلاف را کنار می‌گذارم. 
دقیقا چکار می‌کردید؟
محل‌های چاپ مدارک جعلی را می‌شناختم. سندها را به مبلغ یک میلیون تومان از آنها می‌خریدم و به مشتری‌هایم که دنبال سند و مدرک بودند دو میلیون تومان می‌فروختم. تا اینجا من جعلی مرتکب نمی‌شدم و فقط واسط بین فروشنده و خریدار بودم.
خب چرا خود خریدار مستقیم از این چاپخانه‌ها خریداری نمی‌کرد و شما واسطه بودید؟
به هر کسی این اسناد را نمی‌فروشند. هر کسی هم نمی‌داند این چاپخانه‌ها کجاست. در تمام سال‌هایی که کار کردم این چاپخانه‌ها را شناسایی کردم و آنها هم طبق شناختی که داشتند اسناد را به من می‌فروختند.
 و قسمت جعل چه بود؟
با دست‌ به میزی اشاره می‌کند که پر از مهرهای مختلف است و می‌گوید: مهرها را می‌ساختم و 200 تا 300 هزار تومان می‌فروختم. خیلی کار ندارد. باید ریزه‌کاری‌های مهرها را بلد باشی که بازهم به خاطر سابقه کاری و تبحری که در طی این سال‌ها به دست آورده بودم به این کار هم اشراف داشتم و هر مهری که می‌خواستند را می‌توانستم بسازم.
گفتی تحصیلکرده‌ای و لیسانس حقوق داری، خودت می‌دانستی که با ارتکاب این جرایم چه سرنوشتی برایت رقم می‌خورد و چه مجازاتی در انتظارت است؟
من چیز زیادی نمی‌خواستم. من دانش آموخته حقوق بودم و به اصطلاح مرد قانون، اما وقتی مجبور باشی و ببینی خیلی راحت قانون را دیگران زیر پا می‌گذارند با خودت می‌گویی من چرا زیر پا نگذارم. وقتی طلبکارها دنبال پول‌شان هستند به آنها چه می‌توانی بگویی؟ بگویی پول ندارم و بعد بیا. بعدی که وجود ندارد. چاره‌ای نبود و باید کاری برای خودم دست و پا می‌کردم تا بتوانم بدهی‌هایم را پرداخت کنم. با این کار هم خیلی به دیگران ضرر نمی‌رساندم. به جای این‌که یک نفر برود 4 سال در دانشگاه درس بخواند، من به او یک شبه مدرک تحصیلی می‌دادم. از طرفی نمی‌خواستم به این ماجرا ادامه دهم. همانطور که گفتم می‌خواستم یک آدم مایه‌دار با یک کار درست حسابی به تورم خورد را تلکه کنم و بعد از این‌که کلی پول به جیب زدم این کار را کنار بگذارم. من آدم خلافکاری نبودم و اگرمی‌بودم تا الان که به این سن رسیده‌ام کلی خلاف می‌کردم. نه این‌که تا به حال گذرم به هیچ محکمه‌ای نیفتاده و در طی سال‌هایی که کار کردم باج و رشوه‌ای نگرفتم. اما وقتی چاره‌ای نداری، وقتی محکوم می‌شوی به این که بدهی‌هایت را پرداخت کنی در حالی که نداری، تصمیم به کار خلاف می‌گیری.
مرد قانون!
محسن برای ارتکاب جرایمش نقشه‌ای ریخته بود که هیچ وقت پایانش دستگیری نباشد‌. او به افرادی مدرک فروخته بود که خودشان هم مجرم بودند و خیالش راحت بود که لو نمی‌رود. اما فاش شدن مدرک قلابی یکی از مشتریانش همه چیز را خراب کرد. خریدار خیلی زود دهان باز کرد و محسن را لو داد. بعد هم ماموران او را دستگیر کردند و به مراکز چاپ مدارک جعلی رسیدند تا یک شبکه حرفه‌ای را منهدم کنند. او در حالی که حقوق خوانده و به نوعی مرد قانون است‌، ادعا می‌کند برای پرداخت طلب بدهکاران وارد این جرم شده، در حالی که خوب می‌داند حتی اگر انگیزه‌اش هم درست باشد‌،  جرمی که انجام داده را توجیه نمی‌کند.

منبع: ضمیمه تپش روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها