شنیدن سرود تازهای از ابوذر روحی، انگیزه نوشتن این یادداشت است. پرسش آن است:
۱- چه آسیبهایی سلام فرمانده را تهدید میکند؟
۲- چه کنشهایی باعث زایش سلام فرمانده میشود؟
اولین تمهید این یادداشت گوشزدکردن سرشت جامعه امروزی است، غلبه نظام سرمایهداری و موازین جامعه مدرن حتی در ایران هم هر امر معنوی را به کالا تبدیل کرده یا میتواند بکند. جامعه نمایش ویژگی جامعه امروزی است. خطر کالا شدن کار معنوی، جدا شدنش از گوهر وجودی آن و فراموشی ارزش باطنی، خلوص و گرمای روحی آن است که مطلقا با منطق بساز و بفروش و بساز و شهرت بخر و جاهطلبی و غرور و فریب دنیا سفارشهای بی توجه به جان آفرینش نمیخواند. شاید کسانی که با فضای کار هنری در رشتههای گوناگون آشنا نیستند، ندانند شکفتن و محبوبیت یک اثر در مقیاس ملی و جهانی، بار سنگینی بر دوش هنرمند مینهد. بسیاری پس از یک کار درخشان، دیگر موفق نمیشوند اثری با آن برجستگی و محبوبیت و درخشندگی بیافرینند. حاصل جدا از افسردگی هنرمند، افتادن در دامچال تکرار خود و تقلید از کار نخست برای نام و نان است که بدتر به بیاعتنایی عمومی و گسترش سرخوردگی هنرمند میانجامد. تقصیر این وضعیت در خطای هنرمند نهفته است، آنچه میتواند به اقبال مخاطب منجر شود، جدا از شور و گرما و عناصر غیرارادی باطنی مؤثر در ناموری اثر، خلاقیت و ابتکار و باور و معرفت و اصالت و نوآوری و شناخت علل موفقیت اثر نخست و پاسخگوییاش به نیاز اجتماعی یک ملت یا ملل و گروهبندی جهانی و فراملی و نه تقلید و تکرار و پاسخ به سفارش و سرهمبندی است. اذهان هنرمندان پیشرو و هوشمند و اهلدانش، این نکتهها را خوب میفهمند.
بهرهمندی از الهامات الهی
هر از گاهی اثری مخلص به یمن توجه عالم غیب برای نرم کردن قلوب و تجدید عهد، گل میکند. همانگونه که شهرت آثار شیطانی از خصوصیاتی برخوردار و بهرهمند از الهامات شیاطین است، آثار رحمانی حقیقی هم از الهامات الهی برخوردار است. صدق و باور و نه منطق بساز و بفروش راز موفقیت آثار نورانی است. تواناییهای ساختاری و گوهر معرفت، نسبت به ویژگی هر اثر در پی این خلوص میآید. تقلید و منطق کالایی خطری برای آثار اصیل است. امروز آنچه گفتهام تهدید و خطری است که سلام فرمانده را تهدید میکند. تکرار و تقلید و ساختن آثار مشابه متعدد که تازگی و جذابیت این سرود جهانی را مخدوش میکند. زلالی و تازگیاش را از بین میبرد، عادی و نخ نمایش کرده و به زندگی خاطرهانگیزش پایان میدهد.
«روحی» کار تازهای اجرا کرده که حاوی این رهزنهای اصالت است. شبیه سلام فرمانده است بدون آن که دارای آن نیروی عظیم غیبی و دلنشینی باطنیاش باشد که فراتر از آگاهی ابوذر روحی و سازندگان سرود، سلام فرمانده را به اوج رسانده؛ در عوض از صوریترین عناصر کلیشه و سطحی تداعیگر آن سرود با دست و دلبازی فراوان بهره عجولانه و مقلدانه برده شدهاست و برعکس هیچ یک از مؤلفههای روانشناختی و هویت بخشی فعال در اثر دوم وجود ندارد. تقلید از این مؤلفهها قربانی یک بومیگرایی خامدستانه شدهاست. امام زمان یک شخصیت زنده و در اوج اعتبار است، حتی مهزیار دیلمی، شخصیتی فراملی است. ما میتوانیم در مقیاس بومی یا ملی درباره میرزاکوچکخان سرود بسازیم، اما این چه ربطی به یمنی، عراقی، سوری، هندی، ترک و شیعیان اکناف شرق و غرب جهان و اروپا و روسیه و آمریکا و... دارد؟
یک وظیفه مهم
به هر حال کمبودها میتوانست مثل سرود سلام فرمانده با عامل نیرومند صدق و گرمای دل جبران شود، اما نشد و نتیجهاش آسیب به سلام فرمانده و سرود شهید سلیمانی شده است. نباید گذاشت سرودهای سطحی تقلیدی، سلام فرمانده را محو کند و صداوسیما در این امر نقش مهمی دارد. فرصت طلبی یا آسانطلبی و مصرف نابجای موفقیت، موفقیت به بار نمیآورد. خلوص و خرد و تشخیص درست و از همه مهمتر جلب رضایت خدایی که فرمانروای اصلی و یگانه است و از نیات با خبر است و قلوب را در دست دارد و امداد آن امدادرسان در پرده غیب است که کار میکند، نه توهم توان ما. به یاد داشته باشیم امروز هم «خرمشهر» را خدا آزاد میکند. ما دلایل گوناگونی برای پیروزی سلام فرمانده از نظر تمهای سرود، روانشناسی سرود، علت جذب دهه نودیها، خانوادهها و آوردن بهترین اشارات و رابطه بینامتنی با نوحههای حضرت زهرا سلاما... علیها و سیدالشهدا و مفاهیم اصیل فرهنگ انتظار موعود، چون عهد بستن و... که نقش ظاهری و باطنی بزرگی در جلب نظر و جذابیت سلامفرمانده داشتهاند، میتوانیم عنوان و بیان کنیم و نیز زبان مناسب و متناسب با مخاطب هدف و دهه نودیها از جمله عوامل قدرت آن سرود است که در ساخته جدید غایب است. اما حقیقت آن است که اصل موفقیت از سوی خدا و هدایت غیب به سبب خلوص کار اول بوده است. روحی میتواند با درسآموزی همیشه اصل کار را دلدادگی خالص قرار دهد و تن به کار سفارشی شتابزده و بیروح و کلیشهای ندهد و البته با خرد و جمعبندی حرفهای دقیق به نحو ابتکاری، سرودهایی درباره رسولا...، امیر المؤمنین، حضرت زهرا و اباعبدا... بسازد با همان فرم نوحه/سرود، اما کاملا متمایز از سلام فرمانده. سرودهای نو و خلاق و دلربا، اما نه با تکرار خود و همه با عنصر زنده صاحب الزمانی، ولی در فرمهای جدید. کسانی، چون بنیفاطمه و سلحشور و پویانفر نمونههای موفق ابتکارهای نو هستند، اما حتی از اساتید موسیقی میتوان آموخت که چگونه مداوم میتوان و باید کار سترگ تحویل داد و نیز از سرودهای استخواندار دفاعمقدس و کلام ارجمند و از نوحههای همان زمان کسانی، چون آهنگران و کویتی پور میشود درس آموخت و نه تقلید.
فعلا سلام فرمانده باید در سفرش به اکناف عالم و حتی ایران نگهداری شود. فضای روستاهای گوناگون کوهستانی، کویری، ساحلی، جنگلی، دشتی و جلگهای و چهرههای کودکان روستایی و سرودخوانیشان جای کار دارد. چهره و لباس بومی و کودکان عرب و ترک و لر و فارس و گیل و... فضای ماسوله یک روستای کوهستانی در مریوان، یک روستای ساحلی در بوشهر یا آشوراده یا لاهیجان، یک روستای شالیکار یا کویری یا چایکار یا روستای عشایری در لرستان و کهگیلویه و خوزستان میتواند برای اجرا با اهالی آن جذاب باشد.
اینها یعنی سرودهایی درباره یاران امام زمان مثل سردارسلیمانی به شرط فرم و ساختار نو و غیرتقلیدی از سلام فرمانده، سبب زایش خلاق میشود. تقلید مرگ کار هنری جذاب است مگر آن که کار کپی بس زیباتر از کار اصل باشد که کم اتفاقمیافتد. پس در خود تخریبی این سرود بزرگ و دارای عنایت خاص، شرکت نکنیم و مانع نخنما شدن آن شویم و کارهای نو ارائه دهیم.
مختصات سرودی برای سردار دلها
سرود درباره شهید سلیمانی، باید سرودی برخاسته از اعماق وجود و معرفت، نه پر حرف باشد. سرودی باشد سرشار از ایدههای تکان دهنده و تعبیرات درخشان، اما ساده و بهیاد ماندنی و عمیقا در آمیخته با فرهنگ مقاومت و اشارات ریشهدار و گویای جایگاه جهانی او و مجاهداتش و ندای قلوب مردم و گواه جهاد بزرگ او و از همه مهمتر کاملا شعر و موسیقی ساده، سلیس و دارای کاراکتر مستقل و نه تکراری و مبتکر به حساب آید. بگذریم از اشتباهات معرفتی اساسی در سرود دوم، مثل حضرت سلمان را در سایه میرزا کوچک و شهید سلیمانی قرار دادن! و شهید سلیمانی را تابع میرزای عزیز کردن. اینها خطای تماتیک و محتواییبزرگی است، کلمات فراوان و اطناب و بدون شعلههای سوزان احساس قوی و ایجاز و... باز کار را خرابتر و معمولیتر کرده، شکل تقلیدی اجرا به غیرقابل اعتنا بودن سرود تازه درباره حاج قاسم افزوده از نظر ساختار بصری و غیاب مؤلفههای مهم در زیر ساخت، شکست این سرود را حتمیکرده است. بی تردید حضرت سلمان و شهید سلیمانی ظرفیت ساختن سرودهای سرشار از سادگی و صمیمیت و بندار و نیزدارای خلوص و تاثیر و معرفت افزایی در سطح اجرای جهانی را دارند، اما شتابزدگی، سطح نازل ارزشهای موسیقایی و کلامیو نوعی تعصب بیجای بومی و دادن فضای چشمگیری به میرزا در حالی که ضرورتی نداشته، مانع در وحدت اثر شده است. البته ابوذر روحی با استعانت از همین فرم نوحه/سرود و شکل نو درباره میرزا کوچک و قهرمانان و جهادگران بومیایران گذشته و حال میتواند کار ارائه دهد، اما اینها آثاری جداگانه و دیگرند و نمیتوان در یک سرود کانونهای مختلف ایجاد و پرگویی کرد.
منبع: روزنامه جام جم