به گزارش
جام جم آنلاین، دکتر محمدحسین رجبیدوانی، استاد دانشگاه، نویسنده و مورخ در گفتوگوی پیشرو از رمز و راز اهمیت عیدا... الاکبر میگوید. رجبی دوانی از مورخان و پژوهشگران تاریخ اسلام است که آثار تحلیلی درباره صدر اسلام، امامت حضرت امیر (ع) و قرون نخستین اسلامی دارد و یکی از بهترینها برای پاسخگویی به سوالات ماست.
از غدیرخم بهعنوان سرآغاز بزرگترین واقعه تاریخ بشر یاد میشود. راز اهمیت این رویداد چیست؟
پیامبر (ص) بهعنوان خاتمالنبیین و آخرین فرستاده الهی که دین مبین اسلام، کاملترین و جامعترین ادیان الهی را، برای هدایت جامعه بشری عرضه کرد، رسالت خود را بهخوبی به انجام رسانید و با رحلت آن وجود مقدس، نعمت وحی بر بشر تا پایان جهان قطع میشد. ولی باید دین آن حضرت و تعالیم آن وجود مقدس در جهان انتشار پیدا میکرد؛ لذا رسالت پایان یافت، اما تضمینکننده بقای رسالت آن حضرت و سعادت بشریت در پسارسالت با امر امامت توسط خداوند متعال تدبیر شد. خداوند برای اینکه جامعه مسلمین و بشریت بعد از پایان رسالت دچار حیرت و گمراهی نشود ولایت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرین آن حضرت را برای این مهم برگزید. خداوند لطف بزرگی به مسلمانان و بشریت کرد و بهجای رها کردن ما در هدایت، بهترین بندگان خود پس از پیامبر را راهنمای سعادت و زندگی بدون انحراف ما معرفی کرد.
از این روست که بحث ولایت اهلبیت و بهخصوص امیرالمؤمنین (ع) که در غدیرخم رسما اعلام و ابلاغ شد به قدری اهمیت دارد که خداوند آن روز را عید بزرگ خود میداند و به تعبیر بهتر عیدا... الاکبر مینامد. روزهای بزرگی مانند عیدفطر و عیدقربان را خداوند برای مسلمین عید قرار داده؛ الذی جعلته للمسلمین عیدا، اما عید غدیر را عید خودش مینامد تا از اهمیت این روز به ما بگوید. زیرا باور ولایت علی و فرزندانش نشانه باور رسالت نبوی و عدم اعتقاد به ولایت نشاندهنده عدم اعتقاد به رسالت ختم رسل است. وقتی ولایت امیرالمؤمنین در روز غدیر اعلام و ابلاغ شد پیامبر رو به آسمان کرد و به خدا عرضه داشت آیا ابلاغ کردم؟ آیا این وظیفه مهم را انجام دادم که آیه نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم وأَتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا (مائده/۳) این آیه قرآن نشان میدهد خدا تنها در صورت باور و اعتقاد به ولایت امیرمؤمنان است که اسلام را بهعنوان دین مسلمانان از آنها میپذیرد. ولایت امیرالمؤمنین (ع) و باور به آن به قدری اهمیت داشت که خدا در آیه تبلیغ به پیغمبر میفرماید: اگر ابلاغ ولایت علی (ع) را انجام ندهی رسالت خود را انجام ندادهای، درحالیکه میدانیم واقعه غدیر حدود ۷۰ روز مانده به پایان عمر مبارک و رسالت مقدس پیغمبر بود. حضرت محمد (ص) ۲۳ سال زحمت طاقتفرسا برای هدایت جامعه بشری را متحمل شد به گونهای که خود فرمود ۷۰روز مانده به پایان عمر حضرت ختمیمرتبت (ص) خداوند ابلاغ ولایت را شرط اکمال رسالت پیامبر اعلام میکند. در تعالیم دینی ما آمده است اولین چیزی که از انسان در روز قیامت سؤال میشود باور و اعتقاد به ولایت است. همچنین پیغمبر خطاب به امیرالمومنین (ع) فرمود:ای علی اگر کسی ۷۰ حج بجا بیاورد، ۷۰ عمره انجام دهد، ۷۰ سال بین رکن و مقام که مقدسترین مکانهاست نماز بخواند، جهاد کند، زکات بدهد، اما به ولایت تو اعتقاد نداشته باشد در پیشگاه خدا گویی هیچ کاری انجام نداده و هیچ ارزشی ندارد؛ بنابراین اعتقاد به ولایت علی تضمینکننده درستی دین و سعادت دنیا و آخرت است.
چرا بحث جانشینی رسمی امام علی (ع) به ۷۰ روز باقیمانده عمر پیامبر (ص) موکول شد؟
غدیرخم که حدود ۷۰ روز پیش از ارتحال جانسوز پیغمبر اکرم (ص) رخ داد آغاز اقدامات ایشان برای معرفی ولایت علی (ع) نبود بلکه پایان آن بود. حضرت محمد (ص) به مناسبتهای مختلف و در مقاطع گوناگون زمانی بر این مهم تاکید فرمود. حضرت در پایان عمر شریف خود میخواست رسما جانشین خویش را معرفی کند و در حضور خود از مردم برای او بیعت بگیرد تا بعدا دیگران مدعی نشوند که ما جانشین پیغمبر را نمیشناختیم و آگاه نبودیم. پیامبردر روز غدیر حجت را بر همگان تمام کرد. تاکید به ولایت علی (ع) در منابع شیعی و سنی به صورت مکرر آمده است. اعلام ولایت و وصایت علی (ع) توسط پیامبر نزد خویشان خویش در تاریخ طبری که از منابع مهم اهل سنت است، آمده: این علی برادر و وصی و خلیفه بعد از من است، فرمان او را بشنوید و اطاعت کنید. این رویداد در همان سالهای نخست رسالت پیامبراست. در حدیث منزلت نیز رسولا... در چند نوبت به جانشینی امام تصریح میکند:ای علی! جایگاه تو نسبت به من همانند جایگاه هارون به موسی است با این تفاوت که بعد از من پیامبری نمیآید. چون هارون پیامبر بود، اما بعد از پیغمبر (ص) دیگر پیامبری نمیآید.
جایگاه هارون به موسی را قرآن بیان میفرماید. آنجا که حضرت موسی به خدا عرضه میدارد؛ خدایا برای من وزیری تعیین کن که پشت من به او محکم باشد، برادرم هارون را، او را شریک در رسالتم قرار بده.
وقتی پیغمبر میفرماید: جایگاه علی به من مثل هارون است به موسی، یعنی مولای متقیان (ع) برای پیغمبر، وزیر، پشتیبان و پشتوانه و برادر آن حضرت و شریک در رسالت اوست. در آیه دیگر، موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قوم من باش؛ بنابراین وقتی پیغمبر میفرماید: جایگاه علی به من همچون جایگاه هارون به موسی است، از جانشینی علی (ع) بعد از پیامبر حکایت دارد. در آیه ولایت میفرماید: «انما ولیکما... و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون» انما در ادبیات عرب دلالت بر حصر میکند. فقط صاحب ولایت بر شما خدا، پیغمبر است و کسانی که ایمان آوردهاند، نماز را بهپا داشتهاند و در حال رکوع نماز خود زکات خود را میپردازند که اشاره به تنها مصداق این مهم مولاعلی (ع) دارد که در حال رکوع نماز خود انگشتر خود را بیرون آورد و به مستمند بخشید.
آیا پذیرش ولایت علی (ع) یک امر اعتقادی صرف است یا پیامبر با بهکار بردن کلمه «خلیفه» بر اسلام سیاسی تاکید دارد؟
کسی که بعد از پیغمبر (ص) در جایگاه رهبری مسلمانان مینشیند صرفا یک امر سیاسی و مدیریت جامعه را برعهده ندارد بلکه جانشین پیامبر میشود تا تولیت دین مردم را نیز در دست بگیرد در غیر این صورت در جامعه انحراف بهوجود میآید. خلیفه خدا یعنی جانشین نبی خدا. کسی که خدا او را تعیین نکرده است و در اثر زدوبندهای سیاسی قدرت را قبضه کند، باعث انحراف جامعه میشود حتی اگر خود او نخواهد. به قدری این امر مهم است که خداوند برای جانشین رسولا... (ص) عصمت قائل شده است. یعنی مثل خود پیغمبر باید از هر خطا، اشتباه و فراموشی مصون و محفوظ باشد تا جامعه را بهدرستی در همان مسیر پیامبر هدایت کند؛ بنابراین اگر جامعهای امام معصومی را که خدا تعیین کرده و پیغمبر فقط نقش معرفیکننده او را داشته کنار بزند و از دیگران پیروی کند در حقیقت خود را به تباهی و سقوط و انحطاط انداخته است.
«ولی» چه جایگاهی در ایدئولوژی اسلام دارد که حتی در زمان ما نیز وجود حضرت قائم (عج) شرط حیات عنوان شده است؟
وقتی خداوند، انسان را خلق کرد او را شایسته خلیفهاللهی خود دید و از روح خود در او دمید تا جانشین خدا در زمین باشد. از اینرو اولین مخلوق خدا پیامبر میشود و بهعنوان نماینده خدا مسؤولیت هدایت بشر را دارد. یعنی اگر حجت خدا روی زمین نباشد، زمین فلسفه وجودی خود را از دست میدهد و نابود میشود. از اینروست که ما در روایت داریم خدا زمین را هرگز بدون حجت باقی نمیگذارد و بقای زمین و زمان منوط به وجود حجت خداست. از اینروست که وقتی حتی گل حضرت آدم سرشته نشده بود، خداوند نور وجود پیامبراکرم (ص) و امیرمومنان (ع) و اولاد طاهرین آنها را آفرید. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: اولین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود. خداوند در حدیث قدسی خطاب به پیامبر (ص) میفرماید: لولاک لما خلقت الافلاک؛ اگر تو نبودی من این جهان آفرینش را خلق نمیکردم و پدید نمیآوردم.
وقتی که خدا اراده کرده است که رسالت پیامبر پایان بپذیرد و او نزد خدا بازگردد، باید کسی همچون پیغمبر روی زمین باقی باشد تا زمین خالی از حجت نماند و بندگان صالح را پرورش دهد تا در طول حجت خدا، خلفای خدا روی زمین باشند؛ بنابراین حتی در عصر غیبت، امامزمان (عج) ظاهر نیست، ولی حاضر است. امامزمان (عج) بعد از غیبت مانند حضرت عیسی به آسمان عروج نکرد بلکه در روی زمین است، اما از چشم مردم بهصورت شناخته شده، غایب است. روایت داریم وقتی آن حضرت ظهور میکند خیلی از مردم چهره مقدس ایشان را میشناسند. یعنی قبلا آن حضرت را دیدهاند، ولی نشناختهاند و زمانی دنیا به پایان میرسد که حجت خدا از دنیا میرود و دیگر فلسفه وجودی زمین و زمان از بین خواهد رفت.
درس اسلام از تداوم ولایت علی (ع) برای امروز
شاید امروزه فرقههای انحرافی زیادتری نسبت به دوره پیامبر (ص) داریم. در حدیث معروفی از پیغمبر اکرم (ص) آمده که خداوند بر بشر منت نهاده است و لطف و نعمت خود را با دو گوهر بزرگ و دو حجت عظیم تمام کرده است. اول با حجت درونی که عقل است. یعنی قدرت تشخیص خوبی از بدی که مختص انسان است. دوم حجت بیرونی که انبیا و اولیای الهی هستند؛ بنابراین عقل به تنهایی برای تشخیص درست از نادرست کافی نیست و انبیا و اولیا به کمک عقل آمدهاند تا بشر مسیر سعادت و رشد را بهدرستی بیابد؛ بنابراین اگر کسی واقعا در پی سعادت دنیا و آخرت باشد باید با میل و رغبت و با همه وجود و اشتیاق کامل به سوی صاحبان ولایت و امامت برود و از آنها بخواهند که منت بر سر بشریت بگذارند و رهبری آنها را بهدست بگیرند. چرا؟ چون همانطور که در آغاز صحبت گفتم، ولایت اهل بیت (ع) تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت است و عقل سلیم حکم میکند وقتی خدا آنها را برای چنین امری معین کرده، به سوی آنها بشتابند. ما کسانی را داریم که به این معرفت بالا رسیده و در یاری و خدمت به ائمه اطهار (ع) سر از پا نمیشناختند. افرادی همچون سلمان، مقداد، عمار، ابوذر... که از بزرگان اصحاب پیغمبر بودند و در اعصار بعدی افرادی همچون مالک اشتر، هاشم مرقال، عبدا... بن بُدَیل. اینها در عصر امام علی (ع) اینگونه بودهاند؛ و در ارتباط ائمه دیگر هم ما، افرادی را به اینگونه داریم که توانسته بودند، به این مهم نایل آیند و بهجایی میرسند که ائمه هم به داشتن یک چنین اصحابی افتخار میکردند و آنها را مایه زینت دین میدانستند. البته چنین معرفتی برای همه سهلالوصول بوده است. در صورتی که ما نیز با راهنمایی عقل و تکیه بر حجت بیرونی همچون صدر اسلام در رکاب امام عصر باشیم.