از سال ۸۴ تاکنون گویندگی این برنامه پرطرفدار را خانم فاطمه آلعباس برعهده گرفته است. سراغ او رفتیم تا گفتوگویی درباره برنامه های خانوادگی صدا و سیما و حرفه جذاب گویندگی داشته باشیم.
سالهاست در زمینه گویندگی فعالیت دارید. این حرفه برایتان چه حس و حالی دارد؟
گویندگی و اجرا، رویا و بازی کودکانه من بود و امروز بخش اعظمی از زندگی من شده است.
پس به چشم یک حرفه به آن نگاه نمیکنید.
برای من هیچ زمانی گویندگی حرفه نبوده بلکه هم هنر و عشق است و هم از آن ارتزاق میکنم. شاید هنر و عشق از جنبه ارتزاق آن سنگینتر هم باشد. من گویندگی را پیدا نکردم بلکه شاید اجرا و گویندگی یک ژن باشد که درون من است.
به این استعداد ذاتی در خانواده چقدر بها داده میشد؟ اساسا خانوادهتان در شکوفایی آن نقشی داشتند؟
از این جهت این سوال اهمیت دارد که من خودم در برنامه خانه و خانواده فعالیت میکنم و موضوعات را از این زاویه نگاه میکنم. اگر در خانواده به استعداد من اهمیت داده نمیشد و جسارت را به من فاطمه کودک نمیدادند و اگر پای قصه گفتنهای من و حتی پرحرفیهایم نمینشستند مطمئنا این هنر در نطفه کور میشد. در واقع خانواده من همیشه حامی من بودند. هر فرزندی استعدادی دارد و چنانچه خانوادهها به این استعدادها بها دهند حتما این بچه شکوفا شده و میتواند در آن زمینه پیشرفت کند و پس از آن هم این خود انسان است که نباید از شکستها بترسد و ناامید شود.
شما شکست نخوردید؟
من در ۲۰ سالگی بعد از یک شکست عمده و بزرگ، به استعداد ذاتیام رسیدم. مثل پروانهای که قبلا پیلگی را تجربه کرده بود. حوالی ۲۱ سالگی زمین خوردم، پیله من شکست و بعد پرواز را دیدم و به این ترتیب به این هنر رسیدم. البته من هم مانند آدمها، زندگی پر از فراز و فرود داشتم، شکست را تجربه کردهام و هیچ وقت ابایی از گفتن آن نداشته و ندارم. مهم این است که وقتی امروز به پشت سرم نگاه می کنم شکست را نمی بینم بلکه زنی قوی می بینم. مادری که فرزندانش با افتخار از او نام میبرند نه سرشکستگی. حالا ما به داشتن هم مفتخریم.
درحالی که بسیاری ترجیح میدهند در رسانه دیده شوند، شما بازیگری و اجرای تلویزیون را هم تجربه کرده اید. اما چرا انتخابتان در این سالها رادیو بوده است؟
ذات هنر و علاقه من گویندگی بود. حتی ذات هنری فاطمه آلعباس بیشتر گویندگی در رادیو بود. من مجری تلویزیونی بودم ولی مدیر وقت رادیو آقای خجسته در آن زمان گفتند بین رادیو و تلویزیون یکی را انتخاب کنید و من رادیو را انتخاب کردم. بسیاری از همکاران من به دلیل وضعیت معیشتی بهتر، تلویزیون را انتخاب کردند اما من رادیو را انتخاب کردم. کما اینکه هنوز هم علیرغم آزادی انتخاب و اینکه سالهاست در رسانه کار میکنم، بازهم رادیو را انتخاب میکنم زیرا احساس میکنم رادیو، زمین امنِ خانه پدری است.
در صحبتهایتان از خانه پدری گفتید و به خانواده اشاره کردید. خود شما هم حضور مستمری در برنامههای خانوادگی دارید. این حضور از جنس همان علاقه و عشق است؟
قطعا. خانواده یک زیربنای اصلی است و من همیشه تلاش کردهام مراقب سلامت روان خانواده باشم. معتقدم وقتی سلامت روانی خانواده حفظ شود در خانواده بزرگتر یعنی جامعه هم کمتر دچار آسیب میشویم.
در این مورد موفق بودید؟
اگر کسی به من بگوید در چه چیزهایی میتوانی بگویی انسان موفقی هستی، اول میگویم تربیت فرزندانم. خدا به من فرزندانی صالح و سالم عنایت کرده است. بسیار شکرگزارم و برای تربیت شایسته هر سه تمام تلاشم را کردهام تا قبل از هر توفیقی ابتدا انسانی شریف باشند.
در باور شما گویندگی مسؤولیتی در قبال مردم می آورد؟
قطعا اینطور است؛ من سعی کردهام جزو گویندگانی باشم که مردم نگویند این انسان دورو و منافق است. یعنی در زندگی شخصی خود یک آدم است و در رسانه، زمانی که در تلویزیون قرار میگیرد یا پشت میکروفون رادیو است، یک آدم دیگر.
تا چه اندازه این موضوع اهمیت دارد؟
۱۵ سال است من فقط گوینده برنامه خانه و خانواده هستم؛ از دی ماه ۸۴. تصور کنید اگر من حرفهایی که در رادیو میزنم، از برنامه یک ساعته خانه و خانواده رادیو ایران، اگر در زندگی خودم پیاده نکنم فرزند من این دوگانگی را ببیند آیا دیگر از من بهعنوان مادر حساب میبرد یا من را دوست دارد؟ این فقط مختص خانواده نیست. بلکه در جامعه هم همین است. من این دورو نبودن را از خانواده خودم شروع کردم و سعی کردم شخصیت حرفهای من هر چه هست به گونهای نباشد که عالم بیعمل باشم.
پس تأثیر شما بر برنامه و اثرگذاری برنامه بر زندگی شما دوطرفه بوده است.
دقیقا، همین طور است و شاید برای همین گاهی وقتی خسته میشوم و میخواهم در ساعت یا برنامهای به غیر از «خانه و خانواده» کار کنم، اغلب همکارانم اتفاق نظر دارند که بمان. میگویند تو برای این برنامه ساخته شدهای، جای تو همین جاست. چرا که من آنچه میگویم را زندگی کردهام. از شعارهای قشنگ در حوزه خانواده به اندکی تجربه و شعور هم رسیدم. اگر چیزی را خودم قبول ندارم و عمل نکردهام، به مردم هم توصیه نمیکنم.
وقتی به تهران آمدم...
زمانی که به تهران آمدم اولین کسانی که دوست داشتم ببینم گویندگان دوران کودکی من بودند. وقتی خانم وکیلی را با آن چشمهای مادرانه و دوستداشتنی دیدم به ایشان گفتم من قصههای برنامههای شما را به یاد دارم و یکی از قصهها را برای ایشان گفتم. این یعنی چقدر رسانه در خانواده میتواند تاثیرگذار باشد. چرا امروز بچههای ما فقط در گوشی موبایل و بازیهای کامپیوتری هستند؟ چون ما تاثیر رسانه را دستکم گرفتهایم و خوب برنامهسازی نکردهایم. اگر برنامهای خوب باشد حتی یک برنامه، مردم استقبال میکنند. ما برنامهای برای کودکان به شکل قبل نداریم. در رادیو ایران، شب بخیر کوچولو است که به همت خانم نشیبا باقی مانده است ولی قبلا برنامهسازیهای زیادی برای کودک داشتیم اما چند سالی است که سهم خانواده در رسانهها کوچکتر شده است.
نسیم اسدپور - گروه رسانه روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد