مجیدی به عنوان کارگردانی صاحب امضا همواره از درد و رنج دنیوی و زیستی مردم و تابآوردنشان با ایمان و معنویت میگوید و در این میان چه محملی بهتر از حضور تعیینکننده بچهها. حضور کودکان در این آثار ضمن اشاره به آسیبهایی که از فقر و نداری بزرگترها میبینند، درعینحال بهدلیل معصومیت آنها محملی برای ورود نور معنویت هم هست و اگر اتفاق مثبتی برای شخصیتهای بزرگسال قصه میافتد، از برکت وجود این کودکان است.
فارغ از عشق مجیدی به بچهها در دنیای واقعیت، میتوان نقطه شروع این علاقه را فیلم «شنا در زمستان» به کارگردانی محمد کاسبی دانست که مجیدی در آن، نقش معلمی دلسوز را بازی میکرد و با حس مسؤولیتپذیری اجتماعی، وقتی اثرات ناخوشایند حکومت پهلوی را روی مردم محروم و مظلوم میبیند، سعی میکند آگاهسازی آنها را با کمک به دانش آموزانش کلید بزند.
مجیدی دو سال بعد از بازی در این فیلم و سال ۱۳۷۰ وقتی نخستین فیلم سینمایی خود «بدوک» را بهعنوان کارگردان جلوی دوربین برد، همان مسؤولیت اجتماعی و عشق به کودکان را ترکیب کرد و روایتگر رنج و دشواری زیستی بچههای کار شد.
این توجه به کودکان و حضور محوری آنها در قصهها، به رویه مجیدی در فیلمهای بعدی او تبدیل شد. چالشی که روحا...، نوجوان فیلم «پدر» با آن مواجه است. یعنی پذیرش فردی دیگر بهعنوان پدر، ضمن ارجاع فرامتنی به نمونههای فراوان واقعی، پرداختی دراماتیک و هنرمندانه دارد. «بچههای آسمان» بهعنوان اوج سینمای مجیدی یکی از زیباترین و انسانیترین جلوههای حضور کودکان است و برادری علی در آن فقر و تیرهروزی خانواده و تلاشش بهقدری جایگاه ارزشمندی دارد که با آن بوسه پایانی ماهیها به پاهای کوچک و خستهاش به رستگاری میرسد.
«رنگ خدا» هم یکی از درخشانترین نمونههای حضور کودکان است و روشندلی شخصیت محمد و بازیگرش به تلنگری اساسی به پدر و امثال او در جهان خارج از قصه تبدیل میشود و با حضور نورانی و معنویاش، آنها را به مسیر درست زندگی بازمیگرداند.
چنین حضور معصومانهای به شکل دیگر و در ترکیب با تلاشهای سادهاندیشانه بچهها برای رهایی از تنگدستی و غلبه بر مشکلات زندگی و نابرابری اجتماعی، در «آواز گنجشکها» هم تکرار میشود.
مجیدی در محمد رسولا...(ص) هم دغدغه همیشگیاش درباره کودکان را به زیبایی با روایت شاعرانه دوران کودکی پیامبر گرامی اسلام و معصومیت و معنویت او گره میزند.
«خورشید» بهعنوان آخرین اثر سینمایی مجیدی هم ضمن ارجاع دوباره به بحث کودکان کار ــسالها بعد از «بدوک»ــ که در این سالها، حضور محسوستر و اسفناکتری دارد، در نگاهی تمثیلی و استعاری، این بچهها را به گنجهایی پنهان تشبیه میکند.
فارغ از سبک و سیاق سینمایی، باید به استادی مجیدی در انتخاب نابازیگران کودک و نوجوان و کار با آنها هم اشاره کرد که همیشه خروجی درخشانی در آثار این کارگردان دارند. با وجود نقدهایی چون حضور انحصاری بچههای بازیگر در کارهای مجیدی، برخی از آنها کموبیش بازیگری و کار سینما را ادامه دادند. از جمله حسین عابدینی، میرفرخ هاشمیان و محسن رمضانی. تازهترین نمونه روحا... زمانی، بازیگر نقش اصلی خورشید است که دو سال بعد از این فیلم در «موقعیت مهدی» هم بازی خوبی ارائه داد.
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم