به گزارش جام جم، در ایران هم با الگوگرفتن از نمونههای نخستین و موفق خارجی، برنامههای استعدادیابی کار خود را آغاز کردند و چند مورد از شناختهشدهترین آنها در رادیو و تلویزیون، «عصر جدید»، «ستارهساز»، «آقای گزارشگر»، »زمانی برای خندیدن»، «شبکوک»، «یک دو صدا»، «خندانندهشو»، «اتاق صفر و یک» و... هستند. با پخش این برنامهها تعدادی از شرکتکنندگان در رشته مورد علاقهشان خودی نشان داده و به شهرت رسیدند و از تعدادی دیگر از آنان خبری نیست. کسانی که بهرغم موفقیت در مراحل پایانی مسابقه، امروز کمتر نامی از آنان میشنویم. در گفتوگو با کارشناسان و برخی دستاندرکاران برنامههای استعدادیابی، به آسیبشناسی این سبک برنامهها، دلایل افزایش تعداد مسابقههای استعدادیابی و رهایی استعدادها پس از آن پرداختهایم.
روی ریل استعدادیابی
اگر مسابقه خاطرهانگیز محله و برنامههای اینچنینی پیش از آن را هم جزو آثاری با سویههای استعدادیابی در نظر بگیریم، این سبک برنامهسازی قدمت طولانی در رادیو و تلویزیونمان دارد. سبکی که در سالهای اخیر سروشکل بهتری به خود گرفته و در شبکههای مختلف صداوسیما و... روبه افزایش است. برخی از محبوبترینهای این نوع برنامهها در ایران با وامگیری از نمونههای خارجی روی آنتن رفتند و در زمان پخش توانستند توجههای زیادی را به خود جلب کنند. اما نکتهای که در بیشتر این برنامهها به چشم میخورد، رهایی برخی استعدادها پس از برنامه و عدم استمرار و ساخته نشدن فصول بعدی از یک طرف و افزایش تعداد این برنامهها در شبکههای مختلف از جانب دیگر است. گاهی گلههایی نسبت به رهاشدن استعدادها در میانه راه و نتیجهبخشنبودن این برنامهها در معرفی چهرههای تازه مطرح میشود که مقابل این انتقادها، عدهای باور دارند از یک برنامه تلویزیونی آن هم با این سبک و سیاق نباید انتظاری بیش از آنچه دیدهایم داشت. برنامههای استعدادیابی در گرایشهای گوناگون به تعدادی از افراد مستعد امکان دیده شدن میدهند و همین دستاورد بزرگی محسوب میشود. پس ادامه این راه دیگر بسته به توانمندی شرکتکنندگان برای جذب همکار و سرمایهگذار و... است. بعضی هم دلیل موفقیت جهانی و ثمر دادن نمونههای جهانی این برنامهها را در استمرار آنها میدانند که در ایران کمتر شاهدش هستیم. در برنامههای وطنی اگر هم شاهد ادامهدارشدنشان بودیم، فصول مختلف با فاصله زیاد روی آنتن میرود یا اصلا بیشتر این برنامهها پس از یکی دو فصل به پایان میرسند و مجالی برای رشد و بهتر شدن پیدا نمیکنند.
استعداد یا توهم؟
یکی از شبکههای رادیویی که در این سالها برنامه استعدادیابی روی آنتن برده است و این برنامه همچنان به حیات خود ادامه میدهد، شبکه رادیویی ایران است. سراغ محمدجعفر محمدزاده، مدیر رادیو ایران و از کارشناسان حوزه رسانه رفتیم تا از او درباره مزایا، آسیبها و دلایل فزونی رفتن این سبک برنامهسازی و همچنین سرنوشت استعدادها بپرسیم. محمدزاده درباره نتایج مثبتی که این نوع برنامهها میتوانند داشته باشند مواردی مثل به چالشکشیدن استعداد و فهم این نکته که اساسا استعدادی وجود دارد یا صرفا شرکتکننده تصورش را دارد، مطرح میکند و همچنین معرفی شدن استعدادها را به آن میافزاید. او با ذکر مثال از برنامه «یک دو صدا» که با همین محوریت از این شبکه رادیویی پخش میشود، میگوید: مثلا «یکدوصدا»، برنامهای چند وجهی است. حداقل از سه زاویه باید به ارزشهای این برنامه نگاه کنیم. در این برنامه خیلی از افراد طی سه چهار سال گذشته توانستند بفهمند که استعداد آنچه در این برنامه به رقابت گذاشته میشود را دارند یا نه. کسانی هستند که برای خودشان آواز میخوانند و فکر میکنند صدایشان خوب است و وقتی مقابل سه داور بزرگ اجرا میکنند متوجه میشوند باید دنبال این استعداد بروند یا خیر؟ اگر استعدادشان را به درستی یافتند در پی یادگیری بیشتر میروند یا به صورت پارهوقت جذب میشوند. از نظر ما برنامه در این هدفش موفق بوده چون خیلی از استعدادها را به جاهای مختلف معرفی کرده که مشغول به کار شدند. ما از میان این افراد مستعدانی یافتیم و در برنامههای مختلف از حضورشان بهره بردیم. برای مثال ما در رادیو برنامهای تعاملی به اسم پارک ساعی داریم که به صورت مستقیم این بچهها را جذب میکنیم. البته در فکر هستیم که اسم این برنامه تغییر کند و از پارک ساعی که نام مکانی در تهران است به اسمی بدل شود که مربوط به همه ایران باشد. پس جنبه اولش استعدادیابی است و ما واقعا به این هدف رسیدیم.
او هدف دیگر این سبک برنامهسازی و دلیل اقبال به آن از طرف تهیهکنندگان را صرف مسابقهبودن میداند که یکی از گونههای برنامهسازی است و میگوید: روی مسابقه خیلی در شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی دنیا تاکید میشود. وجه سوم، تعاملی بودن برنامه است. رسانه امروز منهای تعامل موفق نمیشود. تعامل یعنی امکان اینکه برنامه از یکطرفه بودن و اینکه ما بگوییم و مخاطب بشنود، خارج شود. مخاطب باید احساس کند که میتواند در این برنامه نقش داشته باشد. وجه ملی و سراسری اینگونه برنامهها مثل «یک دو صدا» هم اهمیت خودش را دارد. مثلا ما در یک دوره از برنامه میبینیم که از بیرجند، اصفهان، هرمزگان، چابهار، لرستان و... شرکتکننده داریم و وقتی به فینال میرسیم نمودی از کل ایران در برنامه هست. معمولا برنامهسازان بهدلیل راحتی دسترسی و... فقط به تهران توجه میکنند در صورتیکه ما رسانهملی هستیم و این برنامهها باید ماکت و نمایی از ایران رنگارنگ باشد.
محمدزاده البته دلیل شباهت این برنامهها و افزایش بیش از اندازهشان را ناشی از خشکیدهشدن چشمه خلاقیت میبیند و عنوان میکند همین باعث میشود بسیاری از تهیهکنندگان به سمت چنین برنامههایی بروند و کپی کنند.
مدیر شبکه رادیویی ایران اظهار میکند: متاسفانه برخی کاری که دیگران زحمت فکرکردن درباره آن را کشیدهاند کپی میکنند که نقطهضعف به حساب میآید. در این حالت، شکوفایی و استعداد شکل نمیگیرد. این آسیب رسانه است. اگر رسانه به تقلیدکردن بیفتد خلاقیت در آن از بین میرود؛ البته یک دلیل دیگرش این است که اینگونه برنامهها یعنی مسابقه، مخاطب دارد. ممکن است کسی نمونه ضعیف آن را تولید کند و دیگری قوی. سراسر دنیا برنامههای مسابقهای، تعاملی و استعدادیابی مخاطب دارد.
از مدیر رادیو ایران درباره آسیبهای احتمالی که ازدیاد این برنامهها برای مخاطبان، رسانه و همچنین شرکتکنندگانش میتواند داشته باشد، میپرسیم که پاسخ میدهد: نمیتوانم نامش را آسیب بگذارم ولی اگر بگویید ضعف برنامه چیست، میگویم ما نمیتوانیم پاسخگوی همه مراجعان باشیم. متقاضی زیاد است و همه آنها نمیتوانند جذب شوند. مثلا ما در هر روز ۳۵دقیقه برنامه داریم. در ۳۵دقیقه استعداد بیش از سه نفر نمیتواند شنیده و دیده شود. در طول یک فصل صدها تا هزاران نفر ثبتنام میکنند و ما از میان آنها فوقش میتوانیم ۲۰۰نفر را بیاوریم.
سرنوشت ستارهها
برای بسیاری از بینندگان و شنوندگان برنامههای استعادیابی این پرسش پیش میآید که تا چه میزان به قولهایی که برای حمایت از این افراد داده میشود عمل شده و سرنوشت برندگان و سایر شرکتکنندگان این برنامهها به کجا رسیده است؟ چقدر دست این استعدادها گرفته شده؟ مثلا چند نفر از برنامه «آقای گزارشگر» امروز در این حرفه مشغول به کار هستند؟ چه تعداد از استندآپ کمدینهای «زمانی برای خندیدن» به کار خود در فضای حرفهای ادامه دادهاند؟ و....
با نگاهی به این برنامهها برای نمونه میتوان گفت تعدادی از استندآپ کمدینهای «خنداننده شو» در همین راه ماندند. علی صبوری این روزها مشغول ادامه دادن این رشته در برنامههای تلویزیونی و صحنهای، کنار پی گرفتن بازیگری است. امیرحسین قیاسی بهعنوان مربی کمدینها در عصر جدید دیده شد. میثم درویشانپور بهعنوان مجری در شبکه نسیم و همچنین استندآپ کمدین، همچنان در این رسانه فعالیت دارد. وحید رحیمی دیگر شرکتکننده این برنامه را در سریال «در کنار پروانهها» دیدیم.
عوامل برنامه «یک دو صدا» خبر از همکاری شرکتکنندگان موفق این برنامه با رادیو دادند. یکی از برنامههای شاخص و مورد توجه در استعدادیابی عصر جدید بود که هنوز خبری از فصل جدید آن شنیده نمیشود. امیرحسین بزرگزادگان، مدیر رسانهای عصر جدید سرنوشت تعدادی از شرکتکنندگان این برنامه را چنین شرح میدهد: ما هر قولی تاکنون برای حمایت از انتشار آلبوم و... دادیم همگی اتفاق افتاده و عملی شدهاست. بسیاری از شرکتکنندگان این روزها شرایط خوبی از نظر کاری دارند. برای مثال فاطمه عبادی در بیشتر برنامههای تلویزیونی و سایر جاها کار نقاشی با شن میکند. پارسا خائف آلبوم موسیقی فاخری را منتشر کرد. سعید فتحی روشن در برنامههای مختلف تلویزیون بازی و کارگردانی میکند. محمد زارع تبدیل به معلم ورزشی خودمان شد و در فضای خارج از برنامه هم مشغول به کار است. فریبا فرجیپور که در دوره اول تا فینال آمد سال بعد قهرمان شد و دختران نینجای زیادی را پرورش داده است. مجید ترکمان در کیش، تهران و... هر شب برنامه دارد. علی فریادی در شهرهای مختلف روی صحنه میرود و در شبکه ورزش با اجرای برنامه «بازم مثل همیشه» روی آنتن است. ۱۵تا از بچههای شرکتکننده عصر جدید در برنامه «بازیمون» شبکه سه مشغول به کار شدند. گروه نسل جدید که ساز کوبهای مینواختند در برنامه محله گل و بلبل و برنامه عموپورنگ کار کردند. عرفان طهماسبی، خواننده چند قطعه منتشر کردهاست. کیا رکنی در دو فیلم بازی کرده است. هیاس حسینی که شیشهگر بود به کارش ادامه داده و نمایشگاه برگزار کردهاست. صالح سخندان دارد سه موزه خطای دید طراحی میکند و یک شرکت برای محصولات خطای دید زدهاست. طاها از گروه جوانمردان ایرانزمین در سریال نیسان آبی بازی میکند و خود گروه هم در جاهای مختلف در حال اجرا هستند. سجاد رضایی، بازیگری که کولبر بود دارد در تلویزیون بازی میکند. فاطمه رادمنش در سریال تلویزیونی بازی میکند. ناهید عساکره هم در یکی از سریالهای شبکه سه بازی داشته است. شیوا رضویپور در رادیو و تلویزیون کار اجرا میکند و... همه این اتفاقات بعد از حضور این افراد در عصرجدید رخ دادهاست.
یک فرصت رسانهای
مهدی ساعی، مدیر گروه مسابقات و تفریحات رادیو صبا از کسانی است که پیشتر برنامه استعدادیابی تهیه کرده است. او درباره سرنوشت شرکتکنندگان «یک دو صدا» و رهانکردن آنها بعد از پخش برنامه در زمان مسوولیت خود عنوان میکند: تا جایی که میدانم کسی از این افراد بهصورت رسمی جذب رادیو نشد ولی بعد از دو فصلی که برگزار کردیم، خودمان به فکر افتادیم وقتی این افراد برنده شوند قرار است چه اتفاقی برایشان بیفتد؟ به همین دلیل طرح یک برنامه تعاملی با عنوان پارک ساعی را دادیم و گفتیم کسانی که در مسابقه «یک دو صدا» به مراحل نیمهنهایی میرسند، ششماه فرصت دارند در این برنامه اجرا و گویندگی داشته باشند. فقط من بهعنوان تهیهکننده در برنامه حضور داشتم وگرنه همه برنامه به دست همین بچهها، تولید میشد. به مرور برخی از این افراد به رسانههای دیگر و شبکههای تلویزیونی مثل ایرانکالا، اصفهان و... راه پیدا کردند. چند نفر از آنها امروز جزو همکاران ما هستند اما ترجیح میدهم نام آنها نبرم. برنامه پارکساعی همچنان هم ادامه دارد و همان روند را برای بهکارگیری راهیافتگان نیمهنهایی برنامه «یک دو صدا» در پی گرفته است.
ساعی در مورد دلیل رفتن تهیهکنندگان و شبکهها به سمت تولید چنین برنامههایی میگوید: علاقهمندان و مستعدان زیادی داریم که باعث میشود تعداد برنامههای استعدادیابی در تلویزیون و دیگر رسانهها زیاد شود. رسانههای امروز دوسویه هستند و فقط خودشان نمیتوانند تولیدکننده باشند. مخاطب هم وارد عرصه و تبدیل به یک کاربر شده است. کاربر دوست دارد خودش هم تولید داشته و دارای رسانه باشد. همینها درصد بالایی از مخاطبان رسانه هستند. برای اینکه رسانه بتواند خودش را سرپا نگهدارد باید بتواند به این دسته از مخاطبانش توجه کند. ممکن است این افراد ۱۰درصد از مخاطبان رسانهاش باشند ولی میتواند حجم زیادی از برنامههایش را به آنان اختصاص دهد. درنهایت خودش هم میتواند از این محصولی که کاشته استفاده کند. قطعا در این بچهها استعدادهای خاص وجود دارد که میتوانند وارد رسانه شوند؛ البته همانطور که اشاره کردم دلیل اصلیاش این است که علاقه جوانان به سمت هنر و اجرا رفته و چون مخاطبان فعالی هستند رسانه توجهش به این افراد جلب میشود تا بتواند تعداد مخاطبانش را افزایش دهد. این افراد خودشان تبلیغکننده این رسانه میشوند؛ میتوانند به مخاطب آن رسانه اضافه کنند پس هیچ رسانهای از این فرصت نمیگذرد.
ساعی همچنین با ارائه توضیحاتی درباره نتایج برنامه «یک دو صدا» که یکی از معدود برنامههای رادیو در حوزه استعدادیابی است و سالها پیش با تهیهکنندگی او روی آنتن رفت و این روزها با گروه دیگری پخش میشود، بیان میکند: سال۱۳۹۴ باتوجه به اینکه آن موقع خیلیها علاقه داشتند در رادیو حضور پیدا کنند و در زمینه گویندگی و اجرا تست صدا بدهند، مدیر وقت رادیو ایران از من خواست یک مسابقه بر این اساس طراحی شود که ما «یک دو صدا» را انجام تولید کردیم. آن موقع آقای احمدپور مدیر شبکه و آقای افتخاری مدیرگروه بودند. یک برنامه استعدادیابی در حوزه اجرا و گویندگی شکل گرفت. دو فصل از برنامه را در حوزه اجرا و گویندگی بهصورت ثبتنامی انجام دادیم. در قالب یک مسابقه از این دوستان تست صدا گرفته و یکسری نکات آموزشی به آنها گفته میشد. از آنجایی شاخههای حوزه گویندگی و اجرا زیاد بود و از طرف دیگر باید برنامه تولید میشد که علاوهبر شرکتکنندگان برنامه مخاطبان هم جذابیت داشته باشد، کمکم سراغ گرایشهای دیگری مثل بازیگری، استندآپ و... هم رفتیم. به این ترتیب فصلهای دیگری برنامه شکل گرفت. این مسابقه را سال۲۰۱۷ از طرف رادیو به جشنواره جهانیABU ارسال کردیم و آنجا توانستیم کاندیدای دریافت جایزه بشویم و بهعنوان یک برنامه شاخص در حوزه استعدادیابی دیپلم گرفتیم. شاید بتوان گفت آن زمان در سطح جهانی همچنین مسابقه رادیویی نداشتیم چون اگر بود، جایزه به ما تعلق نمیگرفت. اولین برنامه استعدادیابی در حوزه اجرا و گویندگی در رادیوی خودمان هم بود. ممکن است در حوزههای دیگر برنامههای استعدادیابی وجود داشته باشد ولی در این حوزه نبود. به مرور شاخههای دیگر هم اضافه شد و حوزه موسیقی و خوانندگی را داشتیم که آقایان علیرضا افتخاری، حمید هیراد، مصطفی راغب و محمدرضا چراغعلی داوران برنامه بودند. در حوزه اجرا و گویندگی هم داوران خیلی زیادی داشتیم از مرحوم صدرالدین شجره تا داوود نماینده، استاد امیر نوری، محسن رفیعی، خانمها آلعباس و پریچهر بهروان و اساتید دیگر. در نیمفصلهایی هم اجرا و گویندگی در حوزه کودک را مورد ارزیابی و مسابقه قرار دادیم. تقریبا در آن چهار سال تا چهار سال و نیمی که با برنامه همکاری داشتم، حدود ۳۰۰۰نفر را توانستیم در مسابقه شرکت دهیم که از فصل دو و سه به بعد به صورت سیستماتیک در سایت رادیو ایران ثبتنام میکردند و وارد مسابقه میشدند، ارزیابی اولیهای صورت میگرفت و بعد وارد برنامه میشدند.
استمرار لازم است
حسین سلطانمحمدی، منتقد سینما و تلویزیون یکی از کسانی است که استمرار را کلید موفقیت این سبک برنامهها در شبکههای صداوسیما میداند و بر این باور است که تاکنون نتایج شایانی از این استعدادها ندیدهایم. او دراینباره با طرح چند راس بیان میکند:
چرا استعدادیابی؟ قضیه استعدادیابی با استفاده از پتانسیل رسانهها یک نکته بدیهی در ساختارهای رسانهای امروز جهان است. رسانهها با اجرای انواع برنامهها سعی در جذب مخاطب دارند. در این مسیر سعی میکنند نوعی احساس انگیزش، مفید بودن یا استعداد کشفنشده را از طریق این سبک برنامهها به مخاطبان تزریق کنند. همین باعث میشود مخاطب جذب این برنامهها شود چون هر لحظه به آنها این حس درونی را میدهد که احتمالا جزو کسانی هستند که میتوانند شناسایی شوند، در برنامه شرکت کنند و بهمراتب حرفهای راه یابند.
در جهان چه خبر است؟ این ساختار سرگرمکنندهای است و در دنیای امروز یعنی در ۲۰ ــ ۱۰ سال اخیر تعداد این برنامهها در جهان زیاد شدهاست. معروفترین آنها استعدادیابیهایی در آمریکا، انگلیس و... است. اینها در همه کشورهای جهان مخاطب پیدا کردهاست و همه با ساختارهای مشابه درگیر اینگونه برنامهها میشوند. بینندههای ما هم به این برنامهها به سهولت دسترسی دارند، تماشایشان میکنند و این سؤال برایشان پیش میآید که چرا چنین برنامههایی برای ما نیست؟
چه سود؟ این برنامهها سکویی برای دیدهشدن هستند. در این برنامهها استعدادها یافته میشوند ولی آیا بعد از آن همهشان بهدرستی به کار گرفته شدند؟ بحث اصلی، پشتیبانی و پرورش است. خروجی اصلی همین دیدهشدن متکی بر قدرت گستردگی تلویزیون و رادیوست. در رادیو از این استعدادیابیها کم است. در تلویزیون تعداد این برنامهها در هر زمینهای که تصور میکنید، زیاد شدهاست. اگر ساختار سازمان با تدارک دیدن این برنامهها به استمرار هم اندیشیده باشد، خوب است. چون همینطور که یک برنامه ادامه پیدا میکند، درصدد رفع مشکلات خود برمیآید و بهنوعی شاخههای اضافه آن هرس و به درختی تنومند تبدیل میشود.
کلید موفقیت؟ ما از این دست برنامهها تولید کردیم ولی استمرار نداشته است. استمرار یکی از کلیدهای موفقیت این برنامههاست. «عصر جدید» که پر تب و تابترین برنامه در این سبک بودهاست، دو دوره پخش شده و برای امسال همچنان منتظر دوره سوم هستیم ولی بهدلایلی مثل کرونا یا هر چه که هست هنوز خبری از آن نیست. برنامهای هم برای استعدادیابی گزارشگر ورزشی داشتیم و تعدادی هم خروجی داشت چون در آن حوزه آدمهای تازه و حرفهای کم داشتیم. در بحث موسیقی، شب کوک بود ولی در ساختار ما جا نیفتاد. حتی برنامه استعدادیابی بازیگری در یکی از شبکهها راه انداختند و چند بازیگر قدیمی بهعنوان داور نشسته بودند و نظر میدادند ولی به سکوت انجامید. در حوزه ورزشی ستارهساز را داریم ولی اینکه تا چه اندازه قرار است از این افراد بازیکن فوتبال برای مقاطع بالاتر دربیاید را هیچکس نمیداند. همه این برنامهها، روی کاغذ پیشبینیهایی در موضوع تداوم و ارتباط با بافت حرفهای را دارند ولی باید بتوانند در دنیای واقعی جلو بروند. در این مدت حتی از پرهیاهوترین آنها یعنی برنامه عصرجدید هم که نسبت به بقیه موفقتر ظاهر شد هم چنین روندی ندیدیم. برگزیدگان آن کجا ظاهر شدند؟ فقط تا مدتی بعد از برنامه مورد توجه هستند و در برنامههای مختلف حضور پیدا میکنند. تلویزیون باید به تعریف ثابتی از این دست برنامهها برسد و بداند که میخواهد با آنها چه کار کند. اگر بهعنوان یک ساختار برنامهسازی میخواهد با آنها پیش برود و فقط بحث سرگرمی را مدنظر دارد هم باید استمرار داشته باشد.
تزریق امید در جامعه
هومن نامور / دکترای روانشناسی
فضای برنامههای استعادیابی و تاثیرات آن دوپهلو است. یکی از مهمترین ویژگیهای روانشناختی که باید در یک اجتماع رخ بدهد، فضای امیدواری است. از امتیازات برنامههای استعدادیابی این است که میتوانند امید را در سطح اجتماعی تزریق کنند و نشان دهند همه آدمها حتی آنانی که پارتی، جایگاه یا پول ندارند هم میتوانند تواناییهای خود را نمایش دهند. حالا نکتهای که باید از زاویه دیگر به آن نگریست، این است که سرنوشت شرکتکنندگان این برنامهها چه میشود؟ ۱۰ - ۱۵ سال پیش، این موضوع را مطرح کردم که بسیاری از استعدادهای و بازیگران کودک و جوانی که در یک اثر کشف شدند، اکنون کجا هستند؟ خیلی آسیبشناسی مهمی است. این آسیبشناسی را میشود راجع به همه کسانی که خیلی زودتر از موعد به جایی میرسند هم داشته باشیم؛ بچههایی از نقاط کور به روی صحنههای بزرگ یک برنامه تلویزیونی میآیند. این برنامه آن فرد را نشان میدهد، ولی سیستم مراقبتی و حمایتی از او پس از پخش برنامه وجود ندارد. همچنین به نظر میرسد بچههایی که در شبکههایی مثل کچلیک و... اجتماعی بولد میشوند، در فضای مجازی له میشوند. اگر پروتکلهای ورود و خروج برای مسابقههای استعدادیابی نداشته باشیم و به عنوان یک برنامهساز یا دستاندرکار حوزههای هنری، ورزشی و... از جایی به بعد با خودمان بگوییم من دیگر این فرد را بزرگ نمیکنم، چون هنوز برایش زود است، آینده این فرد را تغییر دادهایم که احتمالا در جهت مثبت نیست. او تبدیل به یک آدم مشهور شده که دیگر نمیتواند به سادگی همان آدم قبلی شود، سر کلاس درس بنشیند و کارهای یومیهاش را انجام دهد. او چندین ماه درگیر شویی بوده که احتمالا دستاندرکاران آن، برنامه مدون و قابل اجرایی برای ورود و خروج شرکتکنندگان نداشتهاند. حتما این افراد باید بعد از برنامه هم حمایت و همراهی شوند وگرنه به نظر میرسد آسیبی که چنین برنامهای میتواند در بلندمدت روی این افراد ایجاد کند، آنقدر هست که نبودش بهتر از بود آن است.
همانطور که اشاره شد، شمشیر دو دم است. باید در پروسه برنامه چند روانشناس روی اعتمادبهنفس این بچهها کار کنند تا برای اتفاقات مختلف آماده باشند. شعری است که میگوید «نردبان این جهان ما و منی است / عاقبت این نردبان افتادنی است / لاجرم هرکس که بالاتر نشست / استخوانش سختتر خواهد شکست» پس اگر کسی آمادگی نداشته باشد و خیلی بخواهد سریع مشهور شود؛ احتمال خرد شدنش در این چرخه وجود دارد. باید روی هوش هیجانی این افراد کار شود. برای مثال کسی که از شهرستانی کمامکانات به تهران میآید؛ یکباره در چشم همه نمود پیدا میکند و تیتر همه روزنامهها میشود، باید آمادگی لازم را داشته باشد. این آسیبشناسی را میتوان نسبت به برنامههایی که تمرکزشان روی سرگرمی و ایجاد حس خوب برای مخاطب است، انجام داد. باید به پس این برنامهها هم فکر کرد.
برخی میگویند از این دست برنامههای استعدادیابی در دیگر کشورها هم هست؛ درحالی که آنجا برخی از این هنرها به عنوان شغل جدی در نظر گرفته میشوند. ضمن اینکه تعداد رسانهها برای ارائه کار و مشغول شدن این افراد بیشتر است. برای نمونه اگر خوانندگی و استعدادیابی در این زمینه رادر نظر بگیریم، میبینیم که در شرایط واقعی خیلی از خوانندهها، به جز ۱۰ خواننده برتر کشور، بهجز خوانندگی به شغل دیگری هم مشغول هستند. این افراد دستکم وقتی ازدواج میکنند و خانواده تشکیل میدهند، دیگر نمیتوانند به عنوان یک شغل به خوانندگی نگاه کنند. صدایشان خوب است و به همین خاطر در برههای از زمان مشهور میشوند، اما بعدش گم میشوند، چون بستری محکم برای کارشان وجود ندارد.
نیازمند یک سناریوی دقیق هستیم
علیرضا عبدالهینژاد، دکترای ارتباطات و مدرس دانشگاه
اگر قرار است در ایران به مدل مطلوبی از این ژانر برنامهها برسیم، چند مورد را باید رعایت کنیم. یک نکته اینکه اگر قرار است برنامهای در جهت کشف، معرفی و پرورش استعدادها صورت گیرد، باید با یک برنامهریزی و سناریوی کاملا دقیق با مراجعه به آرای نخبگان و صاحبنظران حوزه رسانه، هنر و زمینههای همپیوندی که وجود دارد، پیش برود و بعد در شکل درستش اجرا شود. اگر برنامهریزی دقیق، مطلوب و حرفهای باشد فراخوانی که در آن زمینه منتشر میشود، کاملا با یک فراخوان عمومی برآمده از متن جامعه برابری میکند. در این صورت افرادی که در یک زمینه خاص استعداد دارند، معرفی میشوند، میآیند و کار در حوز اجرایی برنامه شروع میشود.
حضور داورانی که درگیر تصورات قالبی، پیشداوریهای ارزشی و سیاسی نباشند؛ انسانهای منصف و متخصص به معنای واقعی باشند، لازم است. مثلا فرض کنید میخواهید در حوزه اجرای تلویزیونی، استعدادهایی که در هنرستانها و حتی در کف جامعه وجود دارند را شناسایی کنید، فردی که به عنوان داور و کارشناس در نظر میگیرید، حتما باید جزو مجریان صاحبنام، خوشنام، حرفهای و متخصص در تلویزیون باشد.
اگر میخواهید در حوزه استارتآپها، استعدادهایی را کشف و معرفی کنید، باید به همین ترتیب از میان متخصصان این حرفه گزینش کنید. با مشاهده بعضی از این برنامهها شاهد آن هستیم که بیشتر به یک شو تبدیل شدهاند و آدمها فارغ از اینکه چه تخصصی دارند؟ چقدر در آن تخصص شناخته شده هستند؟ و چه اندازه منصف هستند؟ انتخاب میشوند. این افراد درگیر پیشداوریها هستند و ممکن است همان لحظه از کاری خوششان نیاید و امتیاز منفی دهند.
با نگاهی به این سبک برنامهها نه فقط در ایران، بلکه نمونههای خارجی، میبینیم که گاهی اسپانسر به جای در حاشیه بودن، وارد متن میشود و خودش را مثل پتک بر ذهن مخاطب میکوبد. تبلیغات مختلف باعث میشود اصل برنامه به حاشیه برده شود. برنامههای استعدادیابی در رسانههای خارجی براساس یک انتفاع گروهی صورت میگیرد. مثلا یک شرکت بزرگ میآید، هزینهای را پرداخت و در قالب این پروژههای استعدادیابی، تبلیغ میکند.
به هر صورت حق دسترسی یکسان برای دیده شدن استعدادهایی از نقاط مختلف کشور، اتفاق خوبی است که در این برنامهها میافتد. ممکن است در شهرهای دور استعدادهای نابی باشد که بیایند و شکوفا شوند، اما بحث بعدی، رصد کردن و برنامه داشتن برای پرورش و به خدمتگیری این استعدادها است. این کار تلویزیون و رسانه نیست، ولی رسانه میتواند با شرکتهای دانشبنیان، وزارت علوم، معاونت علمی ریاست جمهوری، انجیاوها و یک سری از شرکتهای بزرگ دولتی، خصوصی و... وارد تفاهمنامهای شود و این افراد مبتنی بر استعدادی که در یک حیطه خاص دارند، بازآموزشهای عالی و حرفهای ببینند و به خدمت گرفته شوند. فرض کنید در حوزه ورزشی یا حیطه هنری استعدادها کشف شدند. قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ برای این استعدادها باید مسیر مشخصی تعریف شود. مثلا برنامههایی که در ساختار آموش عالی و وزارت علوم داریم و کسانی که در المپیادهای کشوری یا جهانی رتبه میآورند، در رشتهای که مورد علاقهشان هست، در دانشگاههای تاپ مشغول به تحصیل میشوند و... این مسیر به شکل محدودتر باید در این برنامهها هم باشد و به اصطلاح این تهیهکننده حتما ملزم شود که چند تفاهمنامه با دو سه تا سازمان و نهاد برای جذب و به کارگیری استعدادها داشته باشد. این مراحلی است که میتوان طی کرد.
نوشین مجلسی - رسانه / روزنامه جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد