گفتگو با فرشته صدرعرفایی و مصطفی محمودی در سالروز درگذشت کامبوزیا پرتوی

فیلمساز شریف

فردا سالروز درگذشت یکی از حرفه‌ای‌ترین فیلمسازان ایرانی است. چهار آذر پارسال بود که خبر رسید کامبوزیا پرتوی بر اثر کرونا درگذشت. این فیلمنامه‌نویس و کارگردان برای جراحی قلب به بیمارستان رفته بود که به کرونا مبتلا شد و بعد از چند روز فوت کرد.
کد خبر: ۱۳۴۹۳۹۴

این که می‌گویند ایران یکی از کشورهایی است که هنرمندان زیادی را بر اثر ابتلا به کرونا از دست داده، حرف بی‌ربطی نیست. هنرمندانی که می‌توانستند سال‌های زیادی زندگی کنند و آثار خوب و ماندگاری بسازند که در تاریخ فرهنگ و هنر ایران بماند.

کاری که زنده‌یاد پرتوی در چهار دهه فعالیت سینمایی و تلویزیونی‌اش انجام داد و وقتی خبر درگذشتش آن هم به واسطه کرونا منتشر شد همه آنها که با آثار او آشنا بودند و فیلم‌هایش را دنبال می‌کردند، گفتند: ای وای! حیف شد. این جمله دوکلمه‌ای «حیف شد» هم از آن جملات همه‌جانبه‌ای است که همه خوبی‌ها، خلاقیت، کاربلدی و اخلاق را در خود جای می‌دهد.

در سالروز درگذشت این فیلمنامه‌نویس و کارگردان سینما و تلویزیون با فرشته صدرعرفایی، همسر اول کامبوزیا پرتوی -که در چند فیلم او از جمله کافه ترانزیت و ننه‌لالا و فرزندانش بازی کرده- و مصطفی محمودی- منتقد سینما- هم‌صحبت شدم تا درباره نگاه پرتوی به سینما و هنر برایمان بگویند.

خالق شخصیت‌های خودساخته

به فرشته صدرعرفایی می‌گویم زنده‌یاد پرتوی، فعالیت در سینما و تلویزیون را با نویسندگی و کارگردانی آثاری برای کودکان شروع کرد که از میان آنها می‌توان به ماهی، گلنار، گربه آوازه‌خوان و بازی بزرگان اشاره کرد اما بعد تغییر جهت داد و روی موضوعات اجتماعی متمرکز شد و فیلمنامه آثاری مانند کافه ترانزیت و فراری را نوشت.

می‌پرسم این تغییر جهت به چه دلیل رخ داد؟ می‌گوید: بعد از انقلاب و انقلاب فرهنگی فیلم‌سازی به‌دلیل محدودیت‌ها و ممیزی‌های فراوانی که وجود داشت به‌خصوص در مورد زنان و نقش آنان، برخی کارگردان‌ها را به سمت تولید آثاری درباره یا برای کودکان سوق داد. این‌گونه فیلمنامه‌ها راحت‌تر مجوز ساخت می‌گرفتند و بودجه تهیه فیلم با پشتیبانی بیشتری فراهم می‌شد ولی فارغ از این بحث، آقای پرتوی بسیار علاقه‌مند به کار برای کودکان بود، چون کودکان و دنیایشان را خیلی دوست داشت و می‌گفت، هرقدر خودباوری در کودکان بیشتر شود و آنها توانمندی‌های خود را بیشتر ببینند و باور کنند، دنیای آینده،بهتر خواهد بود.

آقای پرتوی بنا به آنچه حس می‌کرد نیاز جامعه برای طرح است، فیلم می‌ساخت و فیلمنامه می‌نوشت.
زمانی برای کودکان در دوران جنگ که شادشان کند و امیدوار به توانمندی‌شان در رسیدن به آرزوهایشان. زمانی درباره زنی که می‌خواهد زندگی‌اش را در دست بگیرد و فرزندانش را به سامان برساند «کافه ترانزیت» یا دختری که یکباره مادر می‌شود و نبردش برای اثبات خود و فرزندش (من ترانه ۱۵سال دارم) یا زنی ایزدی که از وحشت داعش به دنبال مأمنی، آواره شهر و دیاری می‌گردد (کامیون) و مثال‌های فراوان دیگر....

صدرعرفایی در پاسخ به این سؤال که آیا مرحوم پرتوی در زندگی حرفه‌ای و کاری به آنچه‌ مدنظرش بود و برای آن برنامه‌ریزی کرده بود، رسید؟ می‌گوید: در گفت‌وگویی که از ایشان منتشر شد، گفته بودند کارها و طرح‌های زیادی دارند که امیدوارند بتوانند انجام داده و به سرانجام برسانند ولی متأسفانه از دیدن آثار بعدی ایشان محروم شدیم.

تاثیرگذار و پیش‌رو

مصطفی محمودی می‌گوید: آقای پرتوی چهار دهه در سینما و تلویزیون به عنوان کارگردان و فیلمنامه‌نویس فعال بود و در هر مقطع و دهه باعث به وجود آوردن نگاهی تازه در دنیای فیلمسازی بود. سال ۶۶ فیلم «ماهی» را ساخت با نگاهی کاملا انسانی به اتفاقاتی که یک کودک در زندگی با آنها روبه‌رو می‌شود و احساس می‌کند. اواخر دهه ۶۰ فیلم‌هایی مانند گلنار و گربه آوازه‌خوان را ساخت؛ فیلم‌هایی موزیکال که دنیای پرطراوتی برای بچه‌ها داشت. با فیلم بازی بزرگان وارد دنیای نوجوانان شد و درک آنها از دنیای پیرامون و ارتباطات بین آدم‌ها را به نمایش گذاشت. دنیای نوجوانان در فیلم‌های «من ترانه ۱۵سال دارم» و «دیشب باباتو دیدم آیدا» به روز شد و نشان داد دنیای آنها چقدر تغییر کرده و دیگر به دنیای سنتی تعلق ندارند و می‌توانند بسیار مسؤولیت‌پذیر و تاثیرگذار باشند.

این رویکرد آقای پرتوی ثابت کرد فیلمساز در دوره و مقطعی منجمد نشده و با اتفاقات جامعه‌اش جلو آمده و حتی گاهی از آنها نیز جلوتر بوده و پیش‌بینی نیز کرده است. مرحوم پرتوی، کارگردان و نویسنده‌ای بسیار آگاه و هوشمند بود و نبض اتفاقات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را می‌فهمید و می‌دانست کجاها و چه زمانی باید با چه لحن و رویکردی آنها را بازگو کند و تلنگر بزند. آقای پرتوی فیلمساز شریفی بود.

این شرافت و حجب و حیا را در همه آثار او می‌توان دید. در فیلمنامه دیشب باباتو دیدم آیدا دقیقا می‌داند باید از چه زاویه‌ای به موضوع رابطه پدر نگاه کند و به آن نزدیک شود که نه پرده‌دری کند و نه چیزی را از قلم بیندازد. این را در فیلمنامه من ترانه ۱۵ سال دارم هم می‌توان دید. در فیلم فراری او دانش و احاطه خود را به مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان می‌دهد و نوجوانان دو فیلم قبلی را در شرایط جدیدی می‌گذارد که زمانه آنها را شکل داده است. در هر سه فیلم که درباره آنها صحبت شد و همچنین در فیلم‌های کافه ترانزیت و کامیون و دیگر فیلم‌های اجتماعی، آقای پرتوی موضوعات ملتهب را چنان روایت می‌کند که نه تاریخ مصرف‌دار می‌شوند و نه دچار ملال و خط قرمز. می‌توان در همه زمان‌ها این فیلم‌ها را دید و از تماشای آنها لذت برد.

طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها