این سایه انداختن یک سریال فست فودی اما مهیج و سرگرمکننده بر فکر و ذکر ما و دیگران درباره یک بازی فوتبال و حتی دیگر جنبههای زندگی روزمره در این چند وقت اخیر، چشمهای از میل به سلطهجویی و وسیعتر کردن امپراتوری کره جنوبی در حوزه فرهنگ و هنر است. فارغ از بحث فروش و سودآوری خیره کننده تیم سازنده سریال و رکوردشکنی در نتفلکیس، اثراتی چون فروش محصولات و لباسهای کرهای مورد استفاده قرارگرفته در سریال، افزایش محبوبیت بازیگران سریال در فضای مجازی و افزایش علاقه به یادگیری زبان کرهای در کشورهای غربی از دیگر دستاوردهای فرهنگی و صنعتی و اقتصادی این پدیده نمایشی است.
درخشش و تاریخ سازی فیلم کرهای «انگل» در مراسم اسکار ۲۰۲۰ هم یکی دیگر از چشمههای سالهای اخیر فرهنگی و اقتصادی کره بود. به جز اینها، به تازگی آماری منتشر شد مبنی بر اینکه فروش و سودآوری محصولات فرهنگی و هنری کره جنوبی در سال گذشته، حتی بیشتر از برندهای سرشناس و جهانی این کشور بوده است. کشوری که در امور سیاسی و در این چند وقت اخیر و در ارتباط با دولت ما، رفتار موجهی ندارد و در بحث تحریمها همسو و همصدا با آمریکا کار کرده در بحث فرهنگی، چهره دیگری از خود نشان میدهد و به ویژه در همین بازی مرکب، اتفاقا آمریکاییها را مهمانان ویژه و جزو نقش منفیهای اثر به نمایش میگذارد. با این حال کرهایها با اهتمامی مثالزدنی در حوزه فرهنگ و هنر و سرمایهگذاری درست و دقیق، بعد صنعتی هنرهای نمایشی را چنان در این چند سال تقویت کردهاند که حالا یکی از مدعیان اصلی در این زمینه هستند، حتی اگر در ظاهر و به اقتضای قصه در برخی فیلمها و سریالها از فرهنگ شرقی خود فاصله بگیرند و برای خوشایند انبوه مخاطبان غربی، بیپرده و بیپروا و با رد شدن از خطوط قرمز اخلاقی در زمین آنها بازی کنند.
در گفت و گو با جهانگیر الماسی و دکتر مهناز رونقی، استاد علوم ارتباطات به چرایی روند تأثیرگذار کره جنوبی در زمینه فرهنگی و البته علل، موانع و چالشهایی که فضای فرهنگی ایران برای رقابت در این زمینه دارد، پرداختهایم؛ اینکه ما با یک عقبه فرهنگی ریشهدارتر باید چه مسیری را برای مقابله با چنین لشکرکشیهای فرهنگی طی کنیم و ضمن توجه به بحث اقتصادی ماجرا، بر مخاطبان منطقهای و جهانی اثر بگذاریم.
مدیریت جهانی انسانها
جهانگیر الماسی بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما که دانش آموخته حقوق و روابط بینالملل هم است و نگاه و پژوهشهای خوبی هم در زمینه مطالعات فرهنگی دارد، درباره تاخت و تاز محصولات فرهنگی و هنری کره جنوبی و سودآوریهای اقتصادی به جامجم میگوید: اولا خوشحالم که نشریه شما با این ظرافت به مساله آسیا و بحث کره جنوبی میپردازد. دوم اینکه تمام این موفقیتها، تبعات سیاست دیگری در عرصه جهانی است و البته به روشهای گردانندگان جامعه کره جنوبی در رقابت با کره شمالی و ژاپن و دیگر کشورهای شرق و دیگر نقاط آسیا هم مربوط میشود. همه این تبعات در حوزه فرهنگ، ورزش، زندگی اجتماعی و شیوه زندگی فراهم میشود. کره جنوبی یک دوره ۳۰ ساله را به اسم شکل زندگی کرهای پشتسر گذاشت. این هم بیشتر تابع سیاستهای مدیریت جهانی انسانهاست که بخشی از آن در آمریکا، انگلستان و فرانسه و نهادهای قدرت پنهان وجود دارد. همان تئوریهای برتراند راسل مبنی بر فعال شدن در جامعه انسانی، دوباره و به تدریج در حال شکل گرفتن است.
پاس گل جومونگ به اسرائیل!
این بازیگر میافزاید: در مرحله بعدی باید ببینیم این کلیت چیست. این کلیت در مدیریت اجتماعی ابنای بشر در موضوعاتی چون محیط زیست، پندار و تفکر فردی و جمعی انسانها از زندگی و... به کار میآید. کرهای که دوره شیوه زندگی متناسب با فرهنگ و سیاستهای خودش را پشت سر گذاشته، حالا به تدریج به الگوی زندگی جهانی تبدیل شده است. اما ابتدا و در همان دوره ۳۰ سالهای که اشاره کردم، برای خودش یک سابقه و عقبه تاریخی میسازد، دقیقا مثل اسرائیل که یک دورهای در زمان شاه از ایران و کشورهای اطراف، اشیای عتیقهای را میبرد و در جاهای مختلف کشور در داخل زمین قرار میداد و بعد از چند سال وانمود به کشف اشیای عتیقه میکرد تا بگویند سابقه تاریخی چند هزار ساله دارند! همین سریال جومونگ که ما از کره خریدیم، چه کارها که نکرد. اصلا همراهی با اسرائیل را میشود از همین اسم قهرمان قصه تشخیص داد؛ جو مونگ، کلمه جو به معنی یهودی و مونگ هم یعنی شاه! یعنی کرهایها با ساخت چنین سریال و آثار دیگر به اسرائیل و آمریکا نزدیک شدند و هم آن کشورهای غربی بعد از دیدن این فعالیتها، به نوعی مبلغ ارزشهای این سریال در عرصه بینالمللی شدند و یکی از مهمترین مصرفکنندههای آن هم ما بودیم.
گل به خودی هنرمندان وطنی
برخی از همین ستارههای فیلمها و سریالهای کرهای، در تبلیغ و معرفی برندهای تجاری این کشور هم مورد استفاده قرار گرفتند و نقش مهمی داشتند. الماسی در این خصوص هم توضیح میدهد: به جز این بهرهبرداری صنعتی از فرهنگ و هنر، یکی از برندهای مشهور تجاری کره از برخی چهرههای فرهنگی و هنری در ایران حمایت کرد. یکی از اقوام یکی از این بازیگران که در روابط عمومی آن برند در ایران فعالیت میکرد، پولهای عجیب و غریبی را به بازار فرهنگ و هنر ایران واریز کرد تا به محصولات ما سمت و سو دهند که این کار را هم انجام دادند. اولین چیزی را هم که تخریب کردند، زبان فارسی بود. کرهایها با یاری برخی هنرمندان خودی و وطنی ناآگاه، بخشی از ماموریتی را که آن برند در تخریب زبان فارسی تعریف کرده بود، انجام دادند. هنوز هم کلمه «قاطزدن» و واژههایی چون سلبریتی و لاکچری از این دست از فرهنگ مردم بیرون نرفته است.
جهانگیر الماسی درباره تاثیرگذار نبودن فعالیتهای فرهنگی ایران بیان میکند: مدیران عالیقدر فرهنگی و اجتماعی ما حرفهای زیبایی مطرح میکنند اما در مرحله اجرا اشتباهات فاحش زیادی مرتکب میشوند چون محاسبه دقیقی ندارند و حرفهایشان در حد شعار باقی میماند. هدف انقلاب اسلامی ما این بود که به اقتصادی دست پیدا کنیم که نه اقتصاد سرمایهداری باشد و نه اقتصاد مارکسیستی، اما با اتکا به فرهنگ کهن و هویت اسلامی خودمان تا هویت ایرانی دوره هخامنشی و ساسانی و صفویه، روشهای اقتصادی مناسب وطنی داشته باشیم. این اتفاق هم میافتاد و با کتابی فقهی به نام «مکاسب» ــ که دستورالعمل کسب و فعالیت در بازار است ــ بازار ما چنین سمت و سویی داشت اما با تزریق واژههایی چون سلبریتی و لاکچری و... همه آن عقبه را پاک کردند و باعث شدند در ایران بیشتر آدمها فقط به پول و موقعیت فردی خود فکر کنند و فقط به فکر دروغ و تقلب و ریاکاری باشند و متاسفانه اینکه بعضی از بزرگترهای این جامعه مثل برادر و معاون رئیسجمهور و نمایندههای مجلس چنین خطاهایی میکنند. یا آدمهایی را در مناصبها و مسؤولیتهایی قرار میدهند که مربوط به آن فضا نیستند. به نظرم همه این بحثها به هم مرتبط است و برای ریشهیابی درباره ناکامی فرهنگی در عرصه منطقهای و جهانی باید به آنها پرداخت.
جای خالی استراتژی
این هنرمند درباره اینکه ایران برای ورود تاثیرگذار و جهانی در حوزه فرهنگی باید چه کاری انجام دهد، میگوید: ما باید برنامه و تولیدات استراتژیک داشته باشیم. دیگر نباید فلان مدیر در ارشاد یا در تلویزیون بنشیند و نظر و سلیقه شخصی خود را اعمال کند. این مدیر شایستگی نه گفتن به فیلمنامه ارائه شده را ندارد، برای اینکه یک اطلاعیه نداده که نیازهای فرهنگی کشور چیست. کدامیک از این فیلم و سریالهایی که تولید میشود بر اساس اهداف از پیش تعیین شدهاست. مثلا میخواهم بدانم مجموعه شبهای مافیا بر اساس چه هدفی تولید شده است؟ آیا به جز این است که اشاعه دروغ و کلک و نیرنگ و تغییر پوشش و لباس جوانهای ما را میکند؟ جوانهای ما خیلی گل هستند، منتهی نمیدانند چطور با آنها بازی میشود.
الماسی در همین زمینه میافزاید: از این به بعد مدیران فرهنگی ما باید طرح ارائه کنند و استراتژی داشته باشند. مثلا بگویند ما میخواهیم ذیل این ۱۰ عنوان، اثر تولید کنیم یا چنین فیلمها و سریالهایی در فلان منطقه، مردم را متوجه ارزشهای زندگی جمعی کند یا دوست داشتن آب و خاک را بین مردم تبلیغ کنیم. یعنی اهداف باید به همین سادگی و روشنی باشد. در سالهای دور، بالای فرم طرحهای آثار نمایشی نوشته میشد هدف و چند هدف را ذکر میکردند و بعد مسوول ارزیابی سریال بررسی میکرد آیا این اهداف تامین شدهاند یا نه. اما به تازگی یکی از مدیران فرهنگی به من گفته از روی گرایش همسرم، میفهمم فلان طرح خوب است یا نه. شاید همسر شما از خیلی از طرحها خوشش بیاید یا نه. این روند را با استراتژی کره جنوبی مقایسه کنید. ظاهر و روی ماجرای فیلمها و سریالهای کرهای یک طرف، ریزهکاریهایی که در این آثار تبلیغ میشود، یک طرف. لوازم کرهای، ماشین کرهای، روابط کرهای، مد و لباس کرهای و... حتی شیوه برخورد و سلام و احوالپرسی کرهای که حتی تاثیرش را بر فرهنگ و روابط جوانهای ما گذاشته و گاهی در این کافهها جوانانی را میبینم که با الگوبرداری از این آثار کرهای و غربی، به جای اینکه با توجه به فرهنگ ایرانی- اسلامی به هم سلام کنند، فقط سر تکان میدهند. حتی سلام کردن در بعضی فیلم و سریالهای ما هم به فراموشی سپرده شده است. متاسفانه تولیدات تصویری ما فاقد تمام این بینشهاست. فاقد مطالعات روانشناختی و روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی است. احساس میکنم، مهمترین استراتژی تولید در تلویزیون و سینما، باید تبلیغ تعلق خاطر جوانها به این آب و خاک باشد. من به قهرمانبازی اعتقاد ندارم و عاشق پهلوانبازی هستم. اما واقعیت این است که تمام قهرمانهای ملی ما را زدهاند و آنها که بیرق قهرمانی و پهلوانی را حمل میکردند یا شهید یا ترور و حذف شدهاند. درحالیکه میتوان با روایت قصه همین قهرمانان و پهلوانان، گام مهمی برای تاثیرگذاری فرهنگی برداشت.
بازی رسانهای
دکتر مهناز رونقی، استاد علوم ارتباطات درباره علل توجه جهانی به محصولات فرهنگی کرهجنوبی بهویژه همین سریال بازی مرکب به جامجم میگوید: به نظرم سریال بازی مرکب، سراغ تنشهای مدرنیته رفته است. بنابراین ابتدا ما باید ببینیم چه چیزی را میخواهیم به کدام مخاطب ارائه دهیم. شما ببینید بازی مرکب، چه درامی را روایت میکند و باز پرسش دیگر اینکه این درام محبوب چه نسلی است. محبوب نسلی است که حتی انیمیشنها و بازیهای رایانهای دوران کودکی آنها هم با نمونههای نسلهای گذشته تفاوت دارد و آن محصولات کودکانه و نوجوانانه، بیش از آنکه خیالانگیز و فانتزی باشد، پر از خشونت بود.
این استاد دانشگاه، بازی رسانهای را هم در این زمینه موثر میداند و میافزاید: به جز بحث بزرگنمایی و تبلیغات زیاد روی محصولات فرهنگی، باید به چرخه اقتصاد فرهنگ و اقتصاد هنر هم توجه کرد و ارتباط موثر، دقیق و درستی میان محصول و توزیع و مخاطب وجود داشته باشد. وقتی این چرخه کامل انجام نشود، مسائل زیادی پیش میآید. بخش زیادی از این ماجرا در حوزه فیلم را مربوط به بحث صنعت- فرهنگ میدانم که نظریهپردازان انتقادی از آن صحبت میکنند. در این شرایط واقعا دیگر وجه هنری مساله نیست و چقدر میتوانیم امتیاز هنری بالایی به سریالی مثل بازی مرکب و محصولات مشابه بدهیم. در واقع دیده شدن و استقبال از این آثار به وجوه هنری آنها ارتباطی ندارد.
دکتر رونقی، بخشی از ماجرا را هم به فراگیری کرونا در جهان مرتبط میداند و میگوید: در این وضعیت، فضای زندگی ما بیش از آن که واقعی باشد، بیشتر سوررئال به نظر میآید و آدمها و به ویژه مخاطبان جوان و نوجوان به سمت فیلمهایی میروند که تخیلی هستند، اما اتفاقا در روایت و پرداخت خیلی هم واقعی به نظر میرسند. وقتی درباره این مساله و مثلا موفقیت فیلم انگل در اسکار و تعداد بالای مخاطبان سریال بازی مرکب و بحث تبلیغات آنها صحبت میکنیم، نمیتوانیم تنها به یک عامل توجه کنیم.
عضو هیات علمی دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه ضمن اشاره به بحث مهم سرمایهداری در این قضیه میافزاید: وقتی با پدیدههایی مثل بازی مرکب روبهرو میشوم، یک آسیبشناسی فرهنگی و هنری انجام میدهم و بیشتر دنبال دلایل توجه و تعداد انبوه مخاطبان این آثار هستم. جانمایه این آثار چیست و ما به چه دلیل آنها را میبینیم یا احساس خوبی نسبت به آنها داریم. از نظر پدیدارشناسی در این سالها، خیلی به سمت بحران رفتهایم و از نظر فلسفی به بحثهای مرتبط با مرگ فکر میکنیم. بنابراین هرچقدر در آثار نمایشی با این مسائل فلسفی بیشتر بازی میشود، تماشاگران هم اقبال بیشتری به آن نشان میدهند و این آثار به ژانر محبوب نسلی تبدیل میشود که من تعریف درستی درباره ذائقه آنها ندارم.
دکتر رونقی، درباره ظرفیتهای فرهنگی ایران برای تاثیرگذاری منطقهای و جهانی هم میگوید: بستگی دارد ظرفیت را چه چیزی در نظر بگیریم. اگر از نظر تم، محتوا و درونمایه باشد، ما این ظرفیت را داریم، اما اگر بحث چرخه تولید و صنعت فیلمسازی و سریالسازی باشد، به بحث و بررسی نیاز است. ما باید بتوانیم بحث اقتصاد هنر را خیلی جدی بگیریم و در بخشهای تولید و توزیع، نگاه بسیار حرفهای داشته باشیم. متاسفانه بخشهای ما در حوزههای مختلف جدا از هم عمل میکند و طبیعتا حضور و تعامل مشاوران اجتماعی، جامعهشناسی، روانشناسی، ارتباطی، در حوزههای نرمافزاری و موضوعی قضیه الزام دارد. وقتی بحث از لحاظ فکری تکمیل شد ما باید به همان چرخهای برسیم که همه بخشهای آن درست عمل کند.
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم