سال گذشته بود که از اصغر یوسفی نژاد سریال «باران رویاها را نمی شوید» را دیدیم. یک سریال جمع و جور که در اندازه فضای آثار مراکز استانی خواسته بود دست به نوآوری و تجربه های تازه بزند.
کد خبر: ۱۳۲۷۶۹

امسال یوسفی نژاد یک سریال تازه برای سیمای مرکز آذربایجان شرقی آماده نمایش کرده که به لحاظ محتوا و حتی ساختار نسبت به کار قبلی این کارگردان جوان متفاوت است. به هنگام تدوین سریال رویای نمناک ساخته تازه این کارگردان فرصتی دست داد تا با او درباره این اثر گفتگو کنیم. یوسفی نژاد علاوه بر نوشتن فیلمنامه با مطبوعات سینمایی نیز همکاری می کند. او این روزها در حال نگارش یک فیلمنامه بلند سینمایی است.
داستان سریال رویای نمناک درباره زنی به نام مریم آرام ، فیلمساز تهرانی است که پس از ازدواج با دکتر حامد شوقی (جانباز شیمیایی) به تبریز آمده است. براساس تحقیقات شوهرش قصد دارد سریالی درباره موضوع بهره گیری از امکانات عمومی و حفظ آن بسازد. عود کردن عوارض شیمیایی دکتر شوقی و همراه نبودن تهیه کننده با مریم آرام در تولید سریال ، جریان ساخت این مجموعه را تحت تاثیر قرار می دهد:

در این سریال به دنبال چه چیزی هستی؛
کسب تجربه و نهادن گامی رو به جلو در عرضه فیلمسازی مهمترین چیزی است که در تولید هر فیلم یا سریال به دنبالش هستم ؛ البته تجربه ، مفهوم گسترده ای است و حیطه وسیعی را دربر می گیرد که من هم به همه این گستره نظر دارم. این کسب تجربه از مرحله ای که ایده را در ذهنم پرورش می دهم آغاز می شود و با قبولاندن آن به سرمایه گذار و توجیه آنها وارد مرحله ملتهبی می شود. اگر این مرحله و شیوه تعامل با سفارش دهنده یا سرمایه گذار به خوبی و خوشی سپری شود، کسب تجربه و مهارت در کلیه مراحل تولید (بویژه که در این سریال نویسنده ، محقق ، تهیه کننده ، کارگردان و تدوینگر خودم هستم) آغاز می شود و در نهایت کسب تجربه و برقراری ارتباط با پخش کننده ها، مخاطب و حتی ارباب نظر و مطبوعات که شماها باشید؛ البته کسب پول و اعتبار هم از چیزهایی است که اگر به دنبالشان نباشم احمق جلوه می کنم.
ولی اعتراف می کنم که در این زمینه فعلا توفیق چشمگیری نیافته ام. در عین حال بشدت امیدوارم. اینهایی که گفتم حرف دل خودم بود، ولی شاید پاسخ سرراستی که بیشتر به درد مخاطب و خواننده مصاحبه بخورد، این است که برداشتن گام فرهنگی برای تبیین موضوع بسیار حساس و جهانی وندالیسم (تخریب امکانات عمومی) نه تنها از اهداف بنده و همکاران ، بلکه از هدفهای اساسی مسوولان عزیز سازمان در سطح سیاست گذاری های کلانشان است که امیدوارم تولید این سریال گام کوچکی در تحقق این هدف ارزشمند باشد.

در سریال رویای نمناک ماجراهای مربوط به ساخته شدن سریالی توسط کارگردانی به نام مریم آرام و نیز فیلمهایی که این کارگردان با موضوع بهره گیری از امکانات عمومی و حفظ آن می سازند، درهم ادغام شده اند و به طور موازی پیش می روند. از این ادغام چه منظوری داشتی؛
ببینید من مشغول تولید سریالی سفارشی بودم. با مقوله کار سفارشی هم مشکلی ندارم. شاید با توجه به هزینه های بالای تولید یک فیلم و سریال ، یک فیلمساز هرگز گریزی از مقوله سفارش نداشته باشد. حتی کسی که با پول توجیبی خود فیلم می سازد، به نوعی از جیب خود سفارش می گیرد و برخی مقتضیات را لحاظ می کند، یا حتی به طور غیرمستقیم از تماشاگر خود سفارش می گیرد، ولی در چنین وضعیت محتومی به نظرم آنچه تعیین کننده است ، شیوه برخورد با سفارش است ، چون به هر حال قرار نیست هنرمند در لابه لای چرخهای سفارش خرد شود. سر و کله زدن با روایتی نسبتا متفاوت و مهمتر از همه کسب تجربه در داستان گویی به شیوه غیرسنتی و برخی دلمشغولی های شخصی ام در عرصه محتوا، بویژه تعلق خاطرم به عالم فیلمسازی و پشت صحنه و همچنین تمایلم برای ساخت فیلمی درباره جانبازان که پس از چند تجربه مستند بازسازی ایجاد شده بود، در مجموع باعث شد هم به لحاظ سبک سمعی و بصری و هم به لحاظ محتوا و پیام دست به این تجربه نسبتا سخت بزنم. اگر هم جایی برای چاپ این توضیح مفصل ندارید، یک جمله بنویسید: «گریز از بار سنگین سفارش!».

احساس می کنم در سریال تو بعضی از شخصیت ها را از قبل می شناسیم ، تهیه کننده ، جانباز شیمیایی و... نمونه هایی هستند که این گمانه را تشدید می کنند. چرا در این زمینه نخواستی آشنایی زدایی بکنی؛
تعداد کثیری از شخصیت های این سریال و سریال قبلی ام باران رویاها را نمی شوید، از افرادی که اطراف خودم هستم یا از افرادی که در کارهای مستندم حضور داشته اند گرفته شده اند، هرچند من در طراحی شخصیت ها، از شخصیت (وجوه مثبت و منفی) خودم و تجاربم هم کم مایه نمی گذارم . طبیعی است که این افراد به خودی خود آشنا و در دسترس جلوه کنند.

بازیگران شهرستانی از نظر استعداد چیزی کم ندارند فقط باید زمینه بروز آنها فراهم شود

الان که پس از پرسش شما به این مساله فکر می کنم ، به نظر می آید که در این 2 سریال شاید ناخودآگاه افراد آشنا را در موقعیت های آشنایی زدایی شده قرار داده ام ؛ ولی این که چنین طرز تفکری قطعی و شیوه بیانی آگاهانه من بوده یا خواهد بود، گذشت زمان آن را نشان خواهد داد. شما می توانید نمونه این آشنایی زدایی را در ارتباط میان مریم آرام و همسر جانبازش ببینید که سعی کردم از کلیشه های رایج و نخ نما شده واقعا فاصله بگیرد و امیدوارم که نتیجه بدهد.

خودت فکر می کنی سریال رویای نمناک در چه قالبی می گنجد؛
می دانم که چرا این پرسش حساب شده را مطرح می کنی ، چون کسی نمی تواند این سریال را در قالب خاص گنجایش دهد. به این مساله واقفم و البته شرمنده هم نیستم. این از عوارض ذهن تجربه گراست. شما تصور کنید برای یک آدم تجربه گرا این موقعیت فراهم شود که در یک سریال ، یک داستان اصلی و هفت قصه فرعی را تعریف کند که چیزی جز موضوع بهره گیری از امکانات عمومی آنها را به هم مرتبط کند. الان در موقعیتی با شما حرف می زنم که کارآماده را به طور کامل ندیده اید، ولی باور کنید ساختار و لحن روایت هیچ کدام از این اپیزودها به دیگری شبیه نیست ، شاید هر کدام به صورت جداگانه در قالبی بگنجند، ولی ارائه تعریف مشخصی از قالب کل مجموعه امکانپذیر نخواهد بود. از درام خانوادگی تا درام پلیسی ، جنایی ، ملودرام ، طنز و هر چه دلتان بخواهد در این سریال یافت می شود و البته ساختار مستندگونه!

تجربه کار با هنرمندان مرکز چگونه بود؛
بازیگر شهرستانی هیچ تفاوتی با افراد شناخته شده ندارند و من به همان راحتی به آنها هم اطمینان کردم و در موارد زیاد نتیجه گرفتم. کاری که من کردم این بود که برای باوراندن توانایی هنرمندان شهرستانی ، به عمد آنها را در کنار بازیگران و عوامل تهرانی قرار دادم تا متوجه شوند آنچه کم دارند تنها مقدار تجربه است ، وگرنه از نظر استعداد و تسلط چیزی کم ندارند و یک بستر مناسب می تواند زمینه بروز استعدادشان را فراهم کند. واقعا باور کنیم که شهرستانی بودن معادل فقدان استعداد نیست. یک آمار ساده بگیرید از دست اندرکاران سینما و تلویزیون حرفه ای کشور چند نفرشان شهرستانی هستند؛ طبیعتا با آمار عبرت آموزی مواجه خواهیم شد و چه بسا نتیجه بگیریم که برای اعتماد به شهرستانی ها لزومی به کشاندن آنها به مرکز نیست. خوشبختانه این روند در تلویزیون و با دیدگاه در خور تحسین رئیس سازمان جای خود را باز می کند.

فکر می کنم به لحاظ بازی و راحتی بازیگران در برابر دوربین ، این سریال نسبت به سریال باران رویاها را نمی شوید گامی به جلوست؛
اولا لازم می دانم تکرار کنم که در این سریال از 2 شیوه کاملا متمایز بازیگری استفاده کرده ام که شما در این بخشها فقط یک نوع آن را دیده اید و اتفاقا این همان نوعی است که قرارمان بر راحتی بازیگران در برابر دوربین و به نوعی بازی نکردن (یا بازی نامحسوس) بود؛ البته دستیابی به این نوع بازی شگردهای ویژه ای دارد که یکی از آنها دادن اجازه بازی فی البداهه به بازیگران است. به جرات می گویم که دراین زمینه کمترین واهمه ای به خودم راه ندادم و با اندکی روتوش این فرصت را دادم که خودشان و استعدادشان را جلوی دوربین بیاورند. در عوض از بازیگرانی که در ساختار اپیزودها حضور داشتند تا حد زیادی این امکان را گرفتم تا تماشاگر به بازی کردن آنها واقف باشد؛ البته شیوه فاصله گذاری در این سریال از این هم فراتر رفت و روند بازی این بازیگران و نیز روایت اپیزودها در جاهای مختلف توسط بازیگران روایت مستندگونه قطع می شود.

با توجه به تعداد زیاد بازیگران این سریال ، آنها را چگونه انتخاب کردی؛
نقش اصلی سریال را فقیهه سلطانی بازی می کند که از ابتدا به او اطمینان کامل داشتم.
از صد و هفت نفر بازیگر این سریال 101 نفر هم بچه های شهرستان بودند؛ البته وجود این تعداد بازیگر گاه مرا چنان در منگنه گذاشته که مجبور شده ام به هر کسی که از راه می رسد نقشی بدهم ، ولی سعی می کنم در کارهای بعدی این اشتباه را تکرار نکنم ؛ اما آنچه اهمیت دارد، کشف برخی استعدادهای درخشان در زمینه بازیگری بود که از میان بروبچه های خود تبریز و خوشبختانه برای اولین بار در سریال من جلوی دوربین رفتند. کسی نمی تواند منکر استعداد بازیگرانی چون باقری ، توفیقی ، فاضلی و خانم خدادادی باشد. این گروه توانسته اند این ذهنیت را در من ایجاد کنند که در کارهای بعدی ام بیشتر از بازیگران شهرستانی استفاده کنم و شاید هم این کار را کردم.

زبان سریال در بیشتر صحنه ها برای عموم قابل فهم است ، اما در پاره ای از صحنه ها که از زبان آذری استفاده کرده ای هر چند به زنده بودن کار کمک می کند، اما به نوعی باعث شده برخی نکات ریز ماجراها روشن نشود.
البته شما نسخه بدون زیرنویس فارسی را دیده اید و به نظرم حق دارید. برای جاهایی که تبریزی ها با هم مواجه می شود و حدود 15 درصد دیالوگ ها را شامل می شود برای حفظ ویژگی های بومی زبان ترکی را انتخاب کرده ایم ؛ اما در دیگر صحنه ها و در اپیزودها زبان سریال فارسی است.

فکر می کنید ساختن اثری تلویزیونی با رویکرد داستانی که بخواهد ما را به اهمیت موضوع منابع و امکانات عمومی آشنا کند، تا چه اندازه تاثیر دارد؛
هنگام ساخت به قضیه میزان اثرگذاری فیلم یا سریال فکر نمی کنم ، چون فکر کردن من تاثیر چندانی در اثرگذار بودن کارم ندارد.

سنگ تمام می گذاریم


با توجه به پخش آثار داستانی از مراکز استان ها در شبکه های سراسری ، فکر می کنی وضعیت ساخت این آثار در شهرستان ها تسهیل شده است؛ واقعا این طور است! نمی دانم این فکر بکر از کجا به ذهن مهندس ضرغامی و همکاران هوشمندم رسیده است. سفره ای که شما در خانه برای اعضای خانواده باز می کنید ویژگی هایی دارد و سفره ای که به احترام میهمانان سالی یکبار باز می کنید ویژگی های دیگر. وقتی در مراکز فیلمی برای پخش از شبکه های سراسری کلید می خورد، خوشبختانه مسوولان و مدیران و هنرمندان همه دنبال ویژگی های سفره برای میهمان هستند. یاد مهمان مامان مهرجویی بخیر. همان حال و هوا را هنگام ساخت فیلمها و سریال های شهرستانی ببینید. واقعا کسی کم نمی گذارد. مرکز آذربایجان شرقی هم به هیچ وجه مستثنا نیست و واقعا همه بیش از حد بضاعت از مسوولان تا هنرمندان آستین بالا می زنند و تحمل فشار مضاعف آنها را خواهد باوراند و تسهیلات بیشتری به دنبال خواهد داشت

اثرگذار بودن یک کار هنری ، روند بسیار پیچیده ای است که معمولا تسلط چندانی به آن نداریم. ببینید می گوییم که هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند. از دل برآمدن کار دست نیست و کار خود دل است. دل هم از جای دیگر فرمان می گیرد.
باید هنگام کار روراست بود؛ یعنی تنها کاری که از دستمان بر می آید. در نهایت هر اثری به اندازه خودش اثر می گذارد و این مساله زمانی روشن می شود که اثر هنری در معرض مخاطب قرار گیرد. پس از دیده شدن آن است که می توان گفت چه تاثیری داشته است. ولی شاید انتخاب قالبهای دیگر مانند مستند در برخی موارد بیشتر نتیجه بدهد.

ایده و طرح ساخت سریال از کجا آمد و تحقیق و نگارش آن چقدر طول کشید؛
مراکز استان های صدا و سیما براساس بخشنامه معاونت امور مجلس و استان ها، موظف به تولید سریالی براساس موضوعات از پیش مشخص شده بودند. موضوع مربوط به مرکز آذربایجان شرقی همان طور که گفتم بهره گیری از امکانات عمومی و حفظ آن بود. موضوعی که به خودی خود جاذبه چندانی برای من نداشت ، چون من اصولا امکانات عمومی را در حد مصادیق مرئی آن می شناختم ؛ ولی وقتی تحقیق در این مورد را شروع کردم و کم کم با وجوه نامرئی و اساسی این پدیده مانند سرمایه های انسانی و معنوی جوامع بشری آشنا شدم ، علاقه ام بیشتر شد. شما در سریالی که خواهید دید با وجوه نامرئی آن در ماجراهای پشت صحنه و با وجوه مرئی مانند میراث فرهنگی ، منابع طبیعی ، آموزش عالی ، ارتباطات و... در اپیزودها مواجه خواهید شد. تحقیق و نگارش این سریال به اتفاق همه همکارانم حدود 6 ماه طول کشید.

در ساخت این سریال تا اندازه قابل اعتنایی به سمت سلایق تماشاگران حرکت کرده ای و از آن کارگردانی که ایده های انتزاعی در سر دارد خبری نیست؛
البته در کل سریال قضیه به این شکل نیست ، ولی از کارگردانی که مهمترین خصیصه خود را تجربه گرا بودن می داند، این مساله زیاد هم دور از ذهن نیست. من در کارقبلی ام فیلمسازی با شیوه کار تثبیت شده نبودم و در این سریال هم نیستم . شاید در آینده به سبکی هم رسیدم که بخواهم آن را تداوم بدهم. اتفاقا در این سریال بعمد چند شیوه را کنار هم قرار داده ام تا در نهایت یکی از آنها را که موفقتر بوده است برای ادامه انتخاب کنم ، ولی باز هم به جمع بندی درباره تمایلات گوناگونم دست پیدا نکردم. باید بگویم تجربه کردن روایت های مختلف و حتی ابداع روایت را دوست دارم. در کار بعدی ام که یک فیلم بلند است ، 4 شخصیت اصلی وجود دارد که هر کدام پاره ای از داستان روانشناختی آن را روایت می کنند و در عین حال به الگوهای معتبری چون راشامون ، مرگ یزدگرد و حتی فیل در تاریکی مولانا شبیه نیست.

به نظر شما چه عاملی بیش از همه ساخت آثار مراکز را تهدید می کند؛
پول و بودجه. در آبرومندانه ترین شکل تقریبا با یک دهم بودجه واقعی ما فیلم می سازیم. پول با امکانات ، عوامل و وقت لازم بری فیلمسازی ارتباط دارد و این همه با کیفیت. وگرنه عرض کردم شهرستان ها از نظر استعداد و توان کم که ندارند، بلکه گاه سرترند؛ البته جذب این امتیازات و اعتبارات به اعتماد متقابل نیاز دارد که امید است بتدریج ایجاد شود.


مهدی غلامحیدری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها