رئیس سازمان محیط زیست هم گفته جنگ بر سر آب از شهرها عبور کرده و به روستاها رسیده، در زمینه آمارهای جهانی هم ایران صاحب بلامنازع آمارهای منفی است.
مطابق با برآوردهای «موسسه منابع جهان» سال۲۰۱۹ ایران در صدر کشورهایی است که با یک «بحران فوقالعاده» در زمینه آب دست به گریبان شده آنگونه که در این ارزیابی آمده است ایران حالا در لبه «روز آخر» قرار گرفته، یعنی روزی که منابع آبی در آن ممکن است به پایان برسد.
به گواه این گزارش ایران در رده چهارم کشورهای نزدیک به «روز آخر» قرار گرفته است. در دیگر حوزههای منابعپایه هم وضعیت بهتر از مدیریت منابع آبی نیست، دبیر انجمن علوم خاک میگوید فرسایش خاک در ایران بیش از ششبرابر میانگین جهانی است و از این لحاظ در صدر کشورهای جهان قرار داریم! آمارهای رسمی داخلی حکایت از این دارد که ما بیش از 2میلیارد تن فرسایش خاک در سال داریم. برای فهم زیانی که از این بابت متحمل میشویم همین بس که بدانیم براساس مطالعاتی جهانی هر تن فرسایش خاک 28دلار به کشور خسارت وارد میکند و اگر ما 2میلیارد تن فرسایش را در 28دلار ضرب کنیم، رقم آن از میزان فروش نفت ما بیشتر خواهد شد. با همه این اوصاف ما چه کردیم؟ کارشناسان و مسوولان امر میگویند دانشی که بتواند از حجم این میزان آسیب بکاهد وجود دارد اما سوال این است که چرا نمیتوانیم با وجود داشتن این ابزار و با توجه به بحرانی که حالا امنیت اقتصادی و اجتماعیمان را به مخاطره انداخته این روند پرشتاب از بین رفتن منابع پایه را متوقف کنیم؟ در ادامه، این مسائل را با حمیدرضا صادقی، استاد دانشگاه تربیتمدرس و نایبرئیس انجمن جهانی حفاظت آبوخاک در میان گذاشته ایم.
آمارهای تلخی درباره وضعیت منابعطبیعی کشور منتشر شده به نظر شما شرایط چقدر بحرانی است؟
شرایط حاکم بر ایران از حیث منابع پایه یعنی آب، خاک و پوششگیاهی بهگونهای است که از لحاظ رکوردهای منفی در این زمینه زبانزد عاموخاص در جهان شدهایم. بهطوری که ما را بهعنوان یک گنجینهای از تخریبها و شرایط وخیم در حوزه منابع طبیعی میشناسند که این جای تاسف و ناراحتی است.
چاره چیست؟
دقیقا اگر بخواهیم به یک پاسخ سرراست و درست برسیم باید ببینیم چه دانشی میتواند به صورت جامع و همهجانبه و البته کلنگر به مجموعه نگاه کند و این دانش چیزی جز آبخیزداری نیست. واقعیت این است که ما در یک بومسازگانی زندگی میکنیم که شامل اجزای مختلفی است که در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مردمشناسی، مذهبی و اقلیمی تاثیر دارد.
در شرایط طبیعی و اصیل خود در هر کدام از این اجزا ساختاری نظاممند وجود دارد اما وقتی ما دخالتهایی را در شرایط مختلف ازجمله در قالب بهرهبرداریهای غیرمجاز یا دیگر دخالتهای انسانی انجام میدهیم به این مفهوم است که ما آن نظام را به هم میزنیم.
وقتی این ساختار نظاممند به هم خورد طبیعتا ما باید از علمی استفاده کنیم که درصدد بازگرداندن این نظام و تعادل باشد. آبخیزداری به سبب اینکه قادر است بین اجزا مختلف یک بومسازگان یا اکوسیستم ارتباط و تعادل برقرار کند میتواند شرایط بازگشت به وضعیت طبیعی یا نزدیک به آن را نیز مهیا کند.
امروز در کشورهای پیشرفته مفهومی مطرح است با معنای «برگرداندن اکولوژیک» یا همان برگرداندن شرایط حاکم بر یک مجموعه به شرایط یا نزدیک به شرایطی که در ابتدای امر وجود داشته است. محور تفکری سیستمهای مدیریتی منابع طبیعی در کشورهای موفق بر همین مفهوم و اصل استوار است. ما باید از این مقوله تجارب استفاده کنیم و از تکبعدی نگریهایی که در جامعه و کشور اتفاق میافتد و ما را به ورطه نابودی کشانده پرهیز کنیم.
در حوزه مدیریتی منابع پایه چه اتفاقی افتاده که حالا به این ورطه نابودی رسیدهایم؟
تا وقتی که هارمونی و تعادلی بین مدیریت منابع آب، خاک و منابع پوشش گیاهی وجود نداشته باشد یعنی طبیعتا بقا، رفاه و آسایش اجتماعی مردم را به دنبال نخواهد داشت. ما باید بدانیم اگر امروز در این بومسازگان دخالتی صورت میدهیم نتیجه این دخالت ما در چه شکل و نمایههایی بروز خواهد کرد؟ به عنوان مثال اگر سدی را احداث میکنیم باید بدانیم پیامدهای این اقدام چیست و چقدر به تعادل این بومسازگان کمک کردهایم، چقدر این تعادل را به هم زدهایم یا چقدر توانستهایم آن عملکرد و کارکرد واقعی یا خدمات اصلی و اصیل آن بومسازگان را برگردانیم؟
اگر به صورت جامع به این پدیدهها نگاه نکنیم یا در کنار یکدیگر برای آنها جورچین صحیحی شکل ندهیم طبیعتا شکل خروجی آن جورچین ما بهگونهای خواهد بود که مقصود اصلی ما نخواهد بود. اگر این اجزا را با یک نظم به صورت سلسله منظم و مرتب و منبعث از قوانین اصلی حاکم بر بومسازگان کنار هم بچینیم قطعا نمایه خروجی جورچین ما بهشکلی خواهد بود که برای هر بینندهای مقبولیت خود را خواهد داشت.
راه را که داریم و دانش آن هم که در اختیارمان است چرا به این نقطه مقبولیت مورد اشارهتان حتی نتوانستیم نزدیک شویم؟
سوال خوبی است و جواب آن هم ساده است؛ باوری به این کار وجود ندارد.
قبول، اما به نظر میرسد آن باوری که به قول شما وجود ندارد در حال تبدیل به یک مطالبه عمومی است. موضوع آب باعث تنشهای اجتماعی شده و فاصله زیادی با تنشهای منطقهای هم در این مورد وجود ندارد. پس کی قرار است با این باور برسیم؟
این باور هنوز در حد کلام است. مردم تنها یک بخش از ذینفعان و بهرهبرداران این موضوع هستند و سیاستگذار، مدیر و کارشناسان فنی هم بخش دیگری از این گردونه سیاستگذاری. مردم در این میان اتفاقا جزو متضرران اصلی هستند اما آیا این ضرر مستقیم به مدیر سیاستگذار ما در حوزه آب برمیخورد که اگر سدسازی را متوقف کنیم چه اتفاقی میافتد؟
خیر. چون احتمالا به فکر منفعتهای کوتاهمدت در حوزه مدیریتی خود است!
دقیقا. وقتی همین باور برای این فرد پیش نیاید تنها راه موفقیت در مدیریت منابع آب را احداث سد میداند و این در گرو آسیبرساندن به مجموعه تعادل بومسازگان است.
اولین متضرر این عدم تعادل هم جامعه بهرهبردار است. این باور در پیکره سیاستگذاران و مدیران اجرایی و تصمیمساز کشور باید وجود داشته باشد.
در بسیاری از کشورها شعارهای تبلیغاتی سیاسیون ایجاد تعادل در اکوسیستم است. به این مفهوم که از این طریق میتوانند رای جمع کنند.
البته این جزو وعدههای انتخاباتی ما هم بوده است!
بله اما وجه تزئینی و شعاری داشته و بس. میگویند که دریاچه ارومیه را احیا میکنیم اما نمیکنند.
شما فقط یک عدد نمایه احیا را به من نشان بدهید. به این مفهوم که به من بگویید که اگر بارندگی اتفاق نیفتد توانستهاند یک سانتیمتر به تراز آب دریاچه اضافه کنند؟ این ادعا هم باید در کنار حفظ تعادل اتفاق بیفتد نه این که آب را با هر قیمت و هر پیامدی بخواهیم وارد دریاچه ارومیه کنیم تا تراز آن بالا بیاید.
البته این ماجرا همیشه مورد علاقه مدیران ایرانی بوده است.
بله و همین انتقال آب بینحوضهای بدبختی فلاکتباری در سراسر جهان ایجاد کرده است. پیرامون این موضوع مقالهای نوشتم درباره تجارب و پیامدهای انتقال آب در جهان. در آنجا بیش از 170مورد را در جهان بررسی و اثبات کردم هرجا در جهان انتقال آب در حجمهای زیاد و با اهدافی غیر از شرب اتفاق افتاد بلاخیز بوده است و تاسفبار. ما هیچ علاقهای به استفاده از تجربیات اثبات شده نداریم و همچنان اصرار به تکرار اشتباهات خود داریم.
اما جالب است که درباره مدیریت منابع آبی نقدهای بسیاری به کشورهای دیگر داریم!
بله و دقیقا به همین دلیل در دیپلماسیهای مربوط به مدیریت منابع طبیعی هم شکست میخوریم. ما چرا نمیتوانیم با ترکیه وارد بحث بشویم که چرا روی رودخانه «الیسو» سد میزند و پروژه گاپ را اجرا میکند؟ چون ما خودمان اجازه نمیدهیم که حتی یک لیتر آب از مملکتمان بیرون برود.
ما احساس میکنیم اگر آب از مملکتمان بیرون رفت حتما به کره ماه میرود! در صورتی که باید بدانیم این آب میرود هورالعظیم و هورالحمار را تغذیه میکند و نیزارها و پوشش گیاهی آنجا را تقویت میکند و باعث میشود گردوغبار به کشورمان نیاید!
ما اجازه نمیدهیم این آب بیرون برود چرا باید ترکیه اجازه چنین کاری بدهد؟ چرا افغانستان باید اجازه بدهد که آب به هامون بیاید؟ چرا ما انتظار داریم ترکیه و افغانستان سهمیه و حقآبه ما را رها کنند اما ما نمیخواهیم یک لیتر آب از کشور خارج شود؟ جالب اینکه این را به عنوان یک کارکرد از زبان سیاسیون میشنویم، اینکه شعار میدهند که اجازه نمیدهند آب از کشور بیرون برود! کشور ما یک کشور جداگانهای از حیث بومشناسی با دیگر کشورها نیست.
هر زمان این جامعنگریها و امور مشورتی را در مقولات سیاستگذاریهای کلان لحاظ نکنیم قطعا ما همچنان با شکست روبهرو خواهیم بود.
ورشکستگی آب را ما چند سال پیش تذکر دادیم و برای ما تازگی ندارد. در کنار آن چندسال است درباره هدررفت خاک فریاد میزنیم.
از همان زمانی که رهبر انقلاب در سخنرانی 18اسفند96 به آن اشاره کردند. به همین دلیل باید یادآور شد ما مدیون نسل آینده خواهیم بود؛ نسل آیندهای که خیلی دور نیست و فرزندان ما را شامل خواهد شد.
میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد