به جرات میتوان گفت که در این زمینه، زحمتکشان تونل وحشت پارک ارم، دین بیشتری بر گردن ما دارند تا فیلمهای به اصطلاح ترسناک سینمای ایران!
تعداد فیلمهای ترسناک ایرانی به زحمت به 10 فیلم میرسد و این درحالی است که از همین رقم ناچیز و ناقابل هم ترس دندانگیری نصیب مخاطبان نشده و بیشتر فیلمها به مزاحی ناخواسته میماند. در عوض سینمای جهان بهخوبی از این ظرفیت بالقوه جذب تماشاگر بهره گرفته و از همان ابتدا با قصههایی مختلف و در قالب فیلمهای ترسناک، فراطبیعی و ماورایی، روانشناختی، اسلشر، جنایی، دلهرهآور و حتی فانتزی و علمی- تخیلی، ترس را به جان انبوه تماشاگران انداخته است. این ترسآفرینی همچنان هم ادامه دارد و به نظر هم نمیرسد سینما چشم بر این ظرفیت درخشان و تمامنشدنی ببندد.
هنر- صنعت سینما مدتهاست دست روی کنجکاوی بشر، تخلیه هیجانی، غرقهسازی و دور از جان اختلالات روانی تماشاگران گذاشته و از آنطرف از این خوان گسترده، بهرهها برده است که در گزارش پیشرو به برخی نمونههای موفق آن اشاره کردهایم. ما اما اینجا ناخواسته در سینما شجاع هستیم و سر نترسی نداریم و در بیاعتنایی تقریبا محض به این گنجینه وحشت، هنوز دلخوش به همان بیهوشیها و کف بالا آوردنهای مرجانه گلچین در «شب بیست و نهم» در 32 سال قبل هستیم.
یک ظرفیت بلاتکلیفچرا باوجود ظرفیتهای خوب فرهنگی، ادبیاتی، بومی و اعتقادی، سینمای ایران کمتر سراغ ساخت فیلمهای ژانر ترسناک میرود؟ ما پیش از پاسخ به این سوال، از ترسهای خودمان شروع میکنیم. ما به عنوان کارگردان از این میترسیم که سینمای ایران، چندان میلی به حرکت در مسیرهای تازه ندارد و بیشتر منحصر به سینمای موسوم به اجتماعی است و در دنیا هم خودش را به این شکل شناسانده است. سینمای ایران بلد است چگونه مسائل اجتماعی را مطرح کند. ضمن اینکه نمونههای شاخص و موفقی هم در زمینه سینمای اجتماعی وجود دارد و به فیلمسازان چگونگی حرکت در این مسیر را نشان میدهد. چون الگوهای زیاد و مناسبی در این زمینه وجود دارد، ترس فیلمسازان هم در ساخت این نوع فیلمها کمتر است. مخاطب هم به این فیلمها عادت کرده است و بیشتر دوست دارد فیلم ایرانی را این شکلی ببیند.
اما وقتی وارد یک فضای دیگری برای فیلمسازی میشوید، الگو خیلی کم است و ترسها آغاز میشود. یکی از این ترسها در ساخت فیلمهایی متفاوت از جمله آثار ترسناک است. ما در این زمینه نمیتوانیم خودمان را سینمای هالیوود قیاس کنیم و بگوییم مثلا هزار فیلم به عنوان الگو داریم. ما اینجا بهتدریج و کمکم داریم الگوهایی میسازیم، بهویژه سینماگران جوان در زمینه فیلم کوتاه، تجربیات خوبی در زمینههای مختلف انجام میدهند و الگوهایی میسازند که میتوان آنها را در سینمای بلند و حرفهای هم ادامه داد. اما وقتی همین جوانها وارد سینمای حرفهای میشوند و میخواهند فیلم بلند بسازند، ترسهای گیشه و فروش خودش را نشان میدهد و اجازه خلاقیت و نوآوری و حرکت در فضاهای جدید را به آنها نمیدهد و دامنه خلق جسارتشان برای خلق چنین آثاری کمتر میشود.
گاهی حتی جشنوارههای داخلی و خارجی هم نمیدانند با فیلمهای متفاوت چه برخوردی داشته باشند و تکلیفشان چندان با این فیلمها مشخص نیست و نمیدانند آیا این فیلمی که ساخته شده، فیلم خوبی است یا به بیراهه رفته است؟ تا فیلمسازی بخواهد سینمایش را به اصطلاح جا بیندازد و جهان موردنظر خود را معرفی کند، شاید یک دهه زمان ببرد. آقای عباس کیارستمی فقید و آقای اصغر فرهادی در دورههای مختلف، پیشفرضهایی از سینمای ایران در جهان ایجاد کردند. برای تعاریف جدیدتر، راه سختی پیش رو داریم که نیازمند صبوری است.
یکی از سختیها در این زمینه، ممیزی است و تصویر کردن دنیاهایی مخفی و ناشناخته که در روایات مذهبی و دینی هم وجود دارد، شاید به مذاق برخی خوش نیاید. کمااینکه صدور مجوز نمایش «پوست» در چند مرحله صورت گرفت. شاید مشکل اینجاست که این دنیا بهجز برای فیلمسازان برای مدیران و آنها که مجوز نمایش آثار را صادر میکنند هم ناشناخته است.
در ضمن دوباره ذکر این نکته ضروری است که چقدر سینمای ایران، فیلم موفق در ژانر وحشت دارد؟ حتی ما هم در پوست، مدعی ساخت فیلمی در ژانر وحشت نیستیم و فقط از آن فضا برای روایت وام گرفتهایم. بحث این است که نمونهای وجود ندارد. ما داریم از ظرفیتی صحبت میکنیم که هنوز بلاتکلیف است. نه رمقی از طرف فیلمسازان است و نه رمقی از طرف مخاطبان. چون الگوی مخاطبان در این زمینه، فیلمهای خوب خارجی است و هر فیلمی هم که در سینمای ایران ساخته میشود، آن را با نمونههای موفق جهانی مقایسه میکنند و طبعا نمیپسندند.
به خاطر اینکه ما از این قیاس خلاص شویم باید فضاهای خودمان را بسازیم، بدون اینکه به فضاهایی مثل زامبی و خونآشامها و نمونههای غربی توجه کنیم. ما باید در این زمینه چندان به عناصر جلوههای ویژه تکیه نکنیم، چون امکانات ما با سینمای جهان قابل قیاس نیست. ما بیشتر باید سراغ فیلمهای ترسناک روانشناختی برویم. خیلی هم خوشحال میشویم که هم فیلمسازان به این سمت بروند و هم مخاطبان و بخشی از فروش و موفقیت گیشه هم در چنین فضایی باشد. امیدوارم نسل جسور و فیلمسازان نو، در گرداب فعلی گیشه سینمای ایران گرفتار نشوند و برای روایت، سراغ ترس ایرانی و ترس شرقی و دیگر فضاهای کمتربها شده هم بروند تا حتی ما در ساخت فیلمهای ژانر وحشت هم نگاه تازه و متفاوتی داشته باشیم که متمایز از نمونههای جهانی باشد.
(بهرام و بهمن ارک / کارگردان)
مهمترین فیلمهای ترسناک خارجی
نوسفراتو، سمفونی وحشت
کارگردان: فردریش ویلهم مورنائو
ژانر: فانتزی/ ترسناک
سال ساخت: 1922
مکث: از این فیلم که براساس کتاب دراکولا نوشته و برام استوکر ساخته، بهعنوان نخستین فیلم ترسناک تاریخ سینما نام میبرند. نقش چهره وحشتآفرین این فیلم صامت را ماکس شرک، بازیگر آلمانی بازی کرد.
جنگیر
کارگردان: ویلیام فریدکین
ژانر: ترسناک فراطبیعی (ماوراءالطبیعه)
سال ساخت: 1973
مکث: یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما در ژانر وحشت و چهبسا بهترین آنها. جنگیر که اقتباسی از رمانی نوشته ویلیام پیتر بلتی است، قصه دختربچهای را روایت میکند که توسط شیطان تسخیر میشود. بازی لیندا بلر به نقش دخترک فیلم هنوز رعبآور است.
روانی
کارگردان: آلفرد هیچکاک
ژانر: دلهرهآور
سال ساخت: 1960
مکث: هیچکاک که به استاد دلهره سینما معروف بود، در «روانی» یکی از شرورترین شخصیتهای تاریخ سینما به نام نورمن بیتس را خلق میکند. بازی آنتونی پرکینز در نقش مدیر متل که ظاهرا از مادر بیمارش نگهداری میکند، از ویژگیهای قابلاشاره فیلم است. روانی که براساس رمانی نوشته رابرت بلاک ساخته شد، دنبالههایی هم داشت.
درخشش
کارگردان: استنلی کوبریک
ژانر: ترسناک روانشناختی
سال ساخت:1980
مکث: کوبریک بزرگ در همان چند فیلمی که ساخت، چند ژانر مختلف را به بهترین شکل تجربه کرد. درخشش که براساس رمانی نوشته استیون کینگ ساخته شد، یکی از نمونههای موفق ژانر وحشت است که طی آن مخاطب از جنون نویسندهای به نام جک تورنس با بازی درخشان جک نیکلسون به شکل رعبآوری میخکوب میشود.
اره
کارگردان: جیمز ون
ژانر: وحشت/ اسلشر
سال ساخت: 2004
مکث: اسلشر یا فیلم سلاخی از زیرگونههای فیلمهای ژانر وحشت است که قاتل یا قاتلان با ابزاری تیز و برنده به جان قربانی یا قربانیان میافتند. برخی مخاطبان، تماشای این آثار را به فیلمهای دلهرهآور روانشناختی ترجیح میدهند. اره، از این جنس فیلمهاست که بهدلیل استقبال مخاطبان، به قسمتهای بعدی هم رسید. هالووین، کشتار با اره برقی در تگزاس و جیغ از دیگر نمونههای موفق این نوع فیلمها هستند. حتی برخی کارشناسان، فیلم روانی هیچکاک را بهدلیل سکانس مشهور قتل در حمام و ضربات متعدد چاقو، در این گروه دستهبندی میکنند.
کابوس در خیابان الم
کارگردان: وس کریون
ژانر: ترسناک/ فانتزی/ اسلشر
سال ساخت: 1984
مکث: این فیلم با بازی جانی دپ از مشهورترین و موفقترین آثار ژانر وحشت است و شخصیت فردی کروگر با بازی رابرت انگلوند را بهعنوان یکی از شرورترین افراد تاریخ سینما به تماشاگران معرفی کرد. کابوس در خیابان الم هم از فیلمهای دنبالهدار این ژانر است.
طالع نحس
کارگردان: ریچارد دانر
ژانر: ترسناک فراطبیعی
سال ساخت: 1976
مکث: یکی دیگر از فیلمهای مشهور و موفق ژانر وحشت است که قصه پسربچهای به نام دیمین با بازیهاروی بنهارد را روایت میکند؛ پسربچهای که کشیش فیلم، او را فرزند شیطان میخواند. گریگوری پک و لی رمیک، از بازیگران مطرح طالع نحس هستند. این فیلم هم دنباله داشت و هم سال 2006 بازسازی شد که اثر ناموفقی بود.
حلقه
کارگردان: هیدئو ناکاتا
ژانر: ترسناک روانشناختی
سال ساخت: 1998
مکث: این فیلم هم مثل برخی آثار موفق سینمای وحشت، یک اقتباس ادبی است و براساس رمانی نوشته کوجی سوزوکی، ساخته شده. «حلقه» ژاپنی که قصه یک نوار ویدئوی مرموز و مرگبار را روایت میکند، به قدری موفق بود که آمریکاییها هم سال 2002 سراغ بازسازی آن رفتند که اتفاقا در گیشه هم به سود و موفقیت رسید. نائومی واتس، از بازیگران نسخه هالیوودی بود.
دیگران
کارگردان: آلخاندرو آمنابار
ژانر: ترسناک روانشناختی و فراطبیعی و گوتیک
سال ساخت: 2001
مکث: دیگران که از موفقترین و محبوبترین فیلمهای ژانر وحشت است، علاوه بر عناصر روانشناختی و فراطبیعی، مضامین عاشقانه و توجه به فضاها و معماری را هم به کار میگیرد و از این نظر، عنوان گوتیک هم به آن اضافه میشود. فیلم باوجود غافلگیری پایانی و علم مخاطب به اینکه مادر قصه، گریس با بازی نیکول کیدمن چه بر سر بچههایش آورده، همچنان تماشایی و دلهرهآور است.
حس ششم
کارگردان: ام. نایت شیامالان
ژانر: ترسناک روانشناختی و فراطبیعی
سال ساخت: 1999
مکث: قصه پسربچهای که ارواح را میبیند، با استقبال فوقالعاده مخاطبان روبهرو شد و گیشه پررونقی داشت. بازیهای خوب هالی جوئل آزمنت و بروس ویلیس، از امتیازات این فیلم است. ام. نایت شیامالان در فیلم علمی - تخیلی نشانهها هم سراغ موجودات فرازمینی دارد که موضوع و فضای ناشناختهاش بیارتباط با سینمای هراس نیست.
آن
کارگردان: اندی موسکیتی
ژانر: ترسناک فراطبیعی
سال ساخت: 2017
مکث: این فیلم موفق هم براساس کتابی نوشته استیون کینگ ساخته شده و قصه یک موجود باستانی و اهریمنی را روایت میکند. بازی بیل اسکاشگورد در نقش آن/ دلقک با استقبال مخاطبان روبهرو شد. فیلم به قدری در گیشه موفق بود که به قسمتهای دوم و سوم هم رسید.
پروژه جادوگر بلر
کارگردان: دنیل مایریک و ادواردو سانچز
ژانر: ترسناک فراطبیعی/ ویدئوی پیداشده
سال ساخت: 1999
مکث: این فیلم موقع نمایش با استقبال بالای مخاطبان و حتی نظرهای تمجیدآمیز گاه عجیب و غریب برخی منتقدان همراه بود که شاید با کیفیت واقعی فیلم چندان همخوان نبود. بیشتر به نظر میرسد ستایشگران فیلم، مسحور اجرای دقیق و درست «ویدئوی پیداشده» قرار گرفتند که از گونههای سینمایی رایج است و تمام یا بخشی از اتفاقات داستان از طریق ویدئوهایی که توسط شخصیتهای داستان ضبطشده یا در حال ضبط است، روایت میشود. این فیلم قصه سه مستندساز را به تصویر میکشد که تصمیم به تهیه فیلمی مستند، از یک رویداد واقعی در زمانهای گذشته میگیرند که پروژه جادوگرِ بلر نام داشت.
مه
کارگردان: فرانک دارابانت
ژانر: ترسناک/ علمی- تخیلی
سال ساخت: 2007
مکث: باز هم قصهای دیگر از استیون کینگ که به فیلمی موفق تبدیل شد. جذابیت و موفقیت فیلم به قدری بود که حتی خود کینگ، آن را قویتر و تاثیرگذارتر از کتاب خود دانست. گرفتار شدن مردم یک شهر کوچک در یک فروشگاه و مواجهه با موجوداتی غریب و فرازمینی، به شکل مخوف و رعبآوری به تصویر کشیده میشود.
مرد گرگنما
کارگردان: جو جانستون
ژانر: ترسناک
سال ساخت: 2010
مکث: این فیلم که بازسازی فیلمی قدیمی است، از جمله آثار ژانر ترسناک است که انسانها با تبدیل شدن به حیوان، باعث ایجاد وحشت در مخاطب میشوند. بنیچیو دل تورو، نقش مردی را بازی میکند که سالها پیش بر اثر حمله گرگها، خودش تبدیل به گرگ شده است. آنتونی هاپکینز، جرالدین چاپلین و امیلی بلانت هم در فیلم بازی میکنند.
آنابل
کارگردان: جان آر. لئونتی
ژانر: ترسناک فراطبیعی
سال ساخت: 2014
مکث: باوجود نظرات متفاوت و متناقض، قصه فیلمی که با الهام از عروسکی به نام آنابل روایت شد، فروش بالایی در گیشه داشت و به یکی از موفقترین آثار ترسناک تاریخ سینما تبدیل شد. فیلم دنبالهای به نام آنابل به خانه میآید هم داشت.
احضار
کارگردان: جیمز ون
ژانر: محصول دیگری از کارگردان چینی/ مالزیاییتبار هالیوود که بیشتر با مجموعه فیلمهای اره شناخته میشود. این فیلم که با ترجمه تسخیر و حتی عنوان اصلیاش The Conjuring شناخته میشود، با استقبال خوب تماشاگران و منتقدان روبهرو شد. برخلاف اره که با نمایش خشونت شدید، تماشاگر را میترساند، اینجا جیمز ون با پرهیز و خودداری، ایجاد وحشت میکند.
شبزندگان مرده
کارگردان: جورج رومرو
ژانر: ترسناک/ زامبی
سال ساخت: 1968
مکث: یکی از فیلمهای کلاسیک، مستقل و تحسینشده سینما در ژانر ترسناک است و قصه خانوادهای را روایت میکند که موردحمله مردههای متحرک یا همان زامبیها در قبرستان قرار میگیرند.
مهمترین فیلمهای ترسناک ایرانی
طلسم
کارگردان: داریوش فرهنگ
داریوش فرهنگ، فیلمنامه این اثر خاطرهانگیز را بر اساس «قلعه کولاک» بهرام بیضایی نوشت. فیلمی که هنوز هم نه تنها مهمترین و تصویرسازترین اثر سینمای ایران در گونه هراس به شمار میآید بلکه در تلفیق زمینههای بومی ترس با قراردادهای ژانر هراس هم تاکنون موفقترین نمونه را به تماشاگر ایرانی عرضه کرده است.
شب بیست و نهم
کارگردان: حمید رخشانی
داستان فیلم بر پایه همان باور عامه و خرافی شکل گرفته که میگوید آل در کمین زنان باردار پا بهماه است و چون این باور، یکی از ترسناکترین باورهای خرافی رایج در کشور ما بوده میتوان گفت فیلم در ظرفیت هراسانگیز لازم برای درونمایه برخوردار است. اما در شرح فیلم همین بس که «شب بیست و نهم» یکی از نوستالژیهای هراسانگیز دهه شصتیهاست.
خوابگاه دختران
کارگردان: محمدحسین لطیفی
فیلمی که پس از یک دهه، دوباره جانی در ژانر هراس سینمای ایران دمید، خیلی بیشتر از نمونههای قبلی خود از مفهومی به نام ترس بومی فاصله گرفته بود. «خوابگاه دختران» هر قدر در تمهیدات سینمایی فیلمهای ترسناک ضعیف عمل میکرد اما در به کارگیری زمینههای اجتماعی برای تولید ترس موفق بود و مورد استقبال هم قرار گرفت.
پارکوی
کارگردان: فریدون جیرانی
یکی از نمونههایی که بسیار دیده شد اما بسیار هم درباره آن گفته شد که به جای ترساندن، مخاطب را میخنداند. فیلم تلاش میکند به سبک اسلشرها با مایههای ترسهای روانشناختی به خونپاشی و چاقوبازی نزدیک شود اما ظاهرا آنطور که باید از آب درنیامده است.
پستچی سه بار در نمیزند
کارگردان: حسن فتحی
فتحی قدرت خود را در ساخت ملودرامها در زمینههای ژانری دیگر چون تاریخی نشان داده است. «پستچی...» هم ملودرام موفق دیگری از اوست که با استفاده از برخی تمهیدات فیلم ترسناک، توانست اثر ارزشمندی در تلفیق این سه زمینه خلق کند.
آل
کارگردان: بهرام بهرامیان
«آل» از این نظر که تلاش میکند با همان درونمایه خرافههای مربوط به زنان باردار به تریلرهای روانشناسانه نزدیک شود، اثری متفاوت است. هرچند فیلمنامه به درستی از پس روایت داستان برنمیآید.
اژدها وارد میشود
کارگردان: مانی حقیقی
نمیشود انتظار داشت حقیقی، یک فیلم روان قصهگو بسازد که بشود آن را تجربهای در ژانر هراس دانست. با این حال نگاه این فیلمنامه به داستان بهرام صادقی و اندکی لحن ترس بدون تکیه کردن به قراردادهای ژانری، توانسته است از پس القای اندکی ترس به مخاطب برآید.
زالاوا
کارگردان: ارسلان امیری
مانند «پوست»، «زالاوا» هم اگرچه در جشنواره فجر به نمایش درآمده اما فعلا معطل کرونا شده است. این آخرین تجربه سینمای ایران در ژانر هراس هم به سراغ باورهای عامه در جنوب کشور در دهه 50 رفته و البته نظر منتقدان و داوران جشنواره را هم به خود جلب کرده است.
پوست
کارگردان: بهمن ارک و بهرام ارک
اولین اثر دوبرادر خوشآتیه در کارگردانی آنقدر در قصهگویی مبتنی بر باورهای عامه و داستانهای فولکلور منطقه آذربایجان، خوب از آب درآمده است که بشود آن را آغازگر مفهومی به نام ترس بومی آن هم با رویکردی متفاوت و قابل اعتنا دانست. باید چشم به راه اکران این فیلم روی پرده ماند.
حسن حسینی، منتقد سینما معتقد است ضعف کمی و کیفی فیلم ترسناک نشانه معضلات بزرگتری در سینمای ایران است
غفلت نابخشودنی از سینمای عامهپسند
اگر شما هم شاکی هستید که چرا سینمای ایران فیلم ترسناک خود به تعداد کافی ندارد، بد نیست بدانید که یک معضل مهم و ریشهدار در سینمای ایران را کشف کردهاید. ضعف کمی و کیفی تولید فیلم ترسناک، یعنی ضعف تولید فیلمهای ژانری در سینمای ایران و این یعنی ضعف ادبیات و کمکاری جریان نقد و فرانسهزدگی جریان روشنفکری و انقطاع سینما از تودهها و دغدغههایشان! اینها را حسن حسینی، منتقد فیلم توضیح میدهد.
چرا در سینمای ایران، ژانر هراس پا نگرفته است؟قبل از اینکه به مساله ژانر هراس برسیم باید بگوییم که اساسا ژانر ازجمله ژانر ترسناک همه در حوزه سینمای داستانگو قرار میگیرد. یکی از پژوهشگران به نام آلن ویلیامز قبل از ورود به تقسیمبندیهای ژانر، فیلمها را به سه دسته داستانی، تجربی و مستند تقسیم میکند؛ بنابراین فقط وقتی وارد سینمای داستانی شویم، ژانر معنا پیدا میکند و اگر از ژانر صحبت کنیم یعنی در سینمای داستانگو قرار داریم. اما در مورد ژانر هراس و برخی دیگر از ژانرها، نکته مهم این است که پیش از سینما، این ژانرها در ادبیات و سایر هنرها نظیر تئاتر و نقاشی وجود داشت. مثلا در ژانر هراس در قرن 18 و 19 ادبیات گوتیک را داشتیم. یا در تئاتر هم نمایشهای خشن و خونباری به نام گرانگینیول در پاریس اواخر قرن نوزدهم روی صحنه میرفته است. بنابراین در هنرهای دیگر، ژانرها سابقه تاریخی داشتهاند. بنابراین روشن است که بخشی از مشکل ما در برخی ژانرهای سینمایی به ضعف زمینه تاریخی آنها در ادبیات و هنرهایمان بازمیگردد.
البته تلاشهای کوچکی قبل و بعد از انقلاب صورت گرفته اما هیچوقت تبدیل به جریان نشدهاند.
بله ما نمونههایی داریم که از عناصر ژانری از ژانر هراس استفاده کردهاند اما ما در ادبیات این ژانر را نداریم. مثلا در داستانهای کوتاه صادق هدایت مثل «گجسته دژ» یا «تاریکخانه» المانهای ادبیات خونآشامی وارد میشود. یا در «تخت ابونصر» قصههای مومیایی یا از همه مشهورتر در «بوف کور» که حتی به تاثیرات اکسپرسیونیسم آلمان هم در ان اشاره شده است. همینطور که جلو میآییم مثلا بهرام صادقی در «ملکوت» یا هوشنگ گلشیری یا امیر گلآرا در «نکبت» هم در ادبیات جدی ما طرح میشوند. در داستانهای عامهپسند هم تکوتوک آثاری مثل پاورقیهایی به نام «پنجههای پوسیده» به قلم صدرالدین الهی در سال 40 وجود دارد که از برخی المانهای ژانری استفاده میکند. اما نکته این است که ما ادبیات این ژانر را تولید نکردهایم.
در سینمای ایران چطور؟ تجربههای ژانر هراس چقدر وجود داشته است؟
در تاریخ سینمای ایران هم باز نمیشود چندان از فیلم ترسناک حرف زد بلکه استفاده از عناصر یا تکنیکهای ایجاد ترس را در برخی فیلمها شاهد بودهایم؛ مثلا ساموئل خاچیکیان در تریلرهای جناییاش مثل «یکقدم تا مرگ» یا «سرسام» از تمهیدات و تکنیکهای فیلم ترسناک برای شوک وارد کردن به مخاطب استفاده میکند اما هیچکدامشان فیلم ژانری از گونه هراس محسوب نمیشود. در نیمه دهه 40 فیلمهای دیگری مثل «مومیایی» هم داریم که البته آن هم جنایی است اما از عناصر فیلمهای ترسناک مومیایی استفاده میکند. «عذاب مرگ» در سال 45 هم اولین فیلم ایرانی قاتل زنجیرهای در سینمای ایران است یا فیلم «زن خونآشام» که ترکیبی ملودرام با رگههای کمدی دارد ولی از شمایلنگاری ترسناک استفاده کرده است.
سالهای اخیر هم یکسری کوششهای پراکنده انجام شده است. برخی فیلمهای داریوش فرهنگ مثل «طلسم» که یک اثر گوتیک است یا اثر بعدی او «رز زرد» که از اسلشرها کپی شده یا فیلم «شبهای تهران» که فیلم قاتل زنجیرهای است، از این جمله هستند. اتفاقا در همین مسیر مهمترین ضعفهای سینمای ایران در ژانر هراس خودشان را نشان میدهند که یکی همین رویکرد تقلیدی است که دستمایهها، بومیسازی نمیشوند و این مساله در همین دو اثر اخیر داریوش فرهنگ دیده میشود. ضعف دیگرمان بضاعت فنی سینمای ما در این ژانر است.
ضعف دیگر هم در ادامه مشکل اساسی فیلمنامهنویسی به قدرت درامپردازی ما در فیلم ترسناک برمیگردد.
این نکته، بحث مرکزی گفتوگوی ماست. مشکل ما در سینمای ایران، فیلم ترسناک نیست بلکه ژانر ترسناک است. یعنی ممکن است الان ما جمع شویم و یک فیلم ترسناک بسازیم ولی خب این یک مورد است و لزوما به تولید جریان منجر نمیشود. کلا ژانر و از جمله ژانر ترسناک در سینمای صنعتی شکل میگیرد یعنی زمانی که فیلمها در مناسبات بازار و عرضه و تقاضا، تولید، عرضه و مصرف شوند. الان در یکی دو دهه اخیر به علت مناسبات اقتصادی و معضلاتی مثل پولشویی یا این که فیلمسازان اصلا نیازی به عرضه فیلمشان نمیبینند و دغدغه مخاطب ندارند، این چرخه اقتصادی مختل شده است. این عیب باعث میشود تولید صنعتی نداشته باشید، نمیتوانید تولید ژنریک هم داشته باشید. بنابراین وقتی تولید مداوم در یک ژانر صورت نمیگیرد همین مشکل فیلمنامه و قدرت درامپردازی ایجاد میشود و کارآموختگی، نسبت درامپرداز با سایر تجربههای سینمایی و ارتباطش با مخاطب آسیب میبیند. همین مشکل روی ابعاد تکنیکی و فنی هم اثر میگذارد و مثلا شما تدوین یا دکوپاژ یا فیلمبرداری و نورپردازی مختص فیلم ترسناک را هم نخواهید داشت. به قول مثل قدیم خودمان: «کار نیکو کردن از پر کردن است.»
سهم جریان نقد سینمایی و هنری ما را در این ضعف تولید ژنریک چقدر میدانید؟ اگر منتقدان همین تک آثار را جدی و تحویل میگرفتند میتوانستیم امیدی به شکلگیری جریان داشته باشیم؟
نقد ما هم مثل تولید ما با صنعت بیگانه است و خب این مساله یک زمینه تاریخی دارد. همین هم به صنعتی نشدن برمیگردد. نقد در سینماهای صنعتی از هالیوود تا بالیوود، ذیل مرحله مصرف در آن نظام بازاری قرار میگیرد یعنی منتقد با ابراز نظرش سعی میکند روی نظام مصرف و مخاطب تاثیر بگذارد. اما نقد در سینمای ما ذیل گفتمان روشنفکری و در جریان مطبوعاتی تعریف شده است. از همان قدیم هم نقد ما یک بیگانگی با نظام تولید و با مخاطب داشته است. متاسفانه در مساله نقد، ما یک مشکل مهم هم در درک فیلم عامهپسند داریم و اصلا نمیدانیم فیلمهای عامهپسند چه هستند و سازوکار تاثیرگذاریشان چیست. این مشکل را در نقد ادبی هم داریم.
هم نظام تولید و هم جریان نقد ما خیلی معطوف به جریان هنری شکل گرفته و عمدتا تحت تاثیر جریان سینمای فرانسه هستیم.
اساسا روشنفکری ما یک سنت فرانسوی دارد. جالب است من یک مصاحبه از بهرام صادقی در سال 45 دیدم که اشاره میکند در این داستانهای پلیسی هم داستانهای خوبی پیدا میشود و اینها صاحب تکنیک و روایت هستند. یعنی چنین مسالهای انگار در آن زمان، نوعی بداعت داشته چون نقد ما این رویکرد هنری را داشته اصلا ادبیات عامهپسند و ژانر را جدی نمیگرفتهایم.
شاید هم اصلا تحقیرشان میکنیم.
الان هم همین است! خب این همه فیلم دارد در همه جای دنیا تولید میشود و اتفاقا خودمان هم مصرفکننده سینمای ژانری جهان هستیم اما متاسفانه در تولید، به دلایل مختلف در درک این مناسبات عقب ماندهایم.
تاثیر قوانین یا ممیزی را در این حوزه چقدر جدی میدانید؟
در ژانر هراس به دلیل برخی درونمایهها ممکن است فیلمساز به وادیهایی وارد شود که حالت ممنوعه داشته باشد که این تجربه خارج از کشور ما هم رخ داده است. ممکن است بگوییم طبعا ممیزی میتواند روی این حوزهها ممنوعیت ایجاد کند اما اگر دلیل اصلی را بخواهید که چرا ژانر ترسناک در ایران زمینگیر شده، به نظر من خیلی قبلتر و مهمتر از ممیزی، مساله صنعتی نشدن و تولید ژنریک و زمینه پیشاتاریخ سینمایی در ادبیات و هنرهای دیگر نداشتن و ناکارآمدی نقد فیلم در درک مناسبات فیلم عامهپسند مطرح و اثرگذار هستند.
آیا همه زیر ژانرهای ژانر هراس برای مخاطب ایرانی هم لزوما ترسناک هستند یا ممکن است ابعاد جامعهشناختی و روانشناختی مانع شود که بعضی فیلمهای ترسناک برای ما هم هراسانگیز باشند؟
البته ژانرها، قابلیت این را دارند که در قالبهای مختلف قرار بگیرند و با تغییر شکل و ماهیت، رنگ و بوی محلی آن کشور میزبان را بگیرند. مثلا وسترن اسپاگتی یا فیلم سامورایی، تغییر شکلیافتههای ایتالیایی یا ژاپنی ژانر وسترن هستند. از آن طرف مساله جذب نشدن خواص بومی در فیلمها برای مخاطب جهانی هم وجود دارد، مثلا میگویند کمدیهای انگلیسی به علت خواص بهشدت بومیشان برای دیگران خیلی خندهدار نیستند. بنابراین وجه برای موفقیت یک ژانر در سینمای یک کشور خیلی مهم است. ما باید عناصر و قراردادهای ژنریک را بگیریم و اینها هم احتیاج به تعلیم و تمرین دارد اما مطمئنا باید در زمینه بومی خودمان آنها را تحلیل و تبدیل کنیم. هم داستانهای فولکلور مناطق مختلف ایران این زمینهها را دارند و هم بسترهای اجتماعی ما برای برخی فیلمها مثل قاتل زنجیرهای که حدفاصل تریلرهای روانشناختی و فیلم ترسناک است، مساعد به نظر میرسد.
ممکن است مخاطب یا دستگاه قانونگذار بپرسد فارغ از دستاوردهای اقتصادی و فنی تولید ژنریک، چه سودی دارد که سینمای ما به موضوعات هراسانگیزی بپردازد که خودش برای جامعه ترسناک است؟
در هالیوود مرسوم است به کارگردانهای جوان میگویند اگر ایده سیاسی داری، برو سراغ فیلم ترسناک و اگر ایده فلسفی در ذهنت هست، برو سراغ ژانر علمی-تخیلی! واقعیت این است چنین قابلیت و قدرتی بیان غیرمستقیم است. مثلا فیلمهای علمی-تخیلی دهه 70 آمریکا در جریان بحران واترگیت و جنگ ویتنام، چقدر کارکردهای رادیکال سیاسی یا اتفاقا کارکردهای محافظهکارانه همسو با نظام آمریکا دارند. یعنی اتفاقا کارکردهای سیاسی یک شکل نیست اما گویی هر دو جریان به زبان غیرمستقیم علمی-تخیلی درباره سیاست حرف میزنند. به طور کلی فیلمهای عامهپسند به این دلیل که با ذائقه عامه جامعه درآمیختهاند و آن را بازتاب میدهند، خیلی میتوانید از آنها برای فهم مناسبات اجتماعی استفاده کنید و بر آن اثر بگذارید. در حالی که در فیلمهای هنری چون غالبا ذهنیت آن هنرمند مولف را انعکاس میدهد ممکن است ارتباط با جامعه و توده مردم منقطع شده باشد. اتفاقا پا گرفتن خود ژانرها هم ارتباط مستقیمی با علاقه توده مخاطبان دارد و الزامی به حقنه کردن یک ژانر به مخاطبان نداریم. با این همه مشخصا درباره ژانر ترسناک میبینیم حتی فیلم سستی مثل «خوابگاه دختران» در زمان خودش با استقبال زیاد مواجه میشود و 400میلیون میفروشد یا فیلم «پارکوی» با تمام ایراداتش در گیشه موفق بود. این نشاندهنده قابلیتهای ژانر و سینمای داستانگوست.
منبع: علی رستگار و فاطمه ترکاشوند - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم