خدای مهربان، ما خیلی ضعیفیم، خیلی ضعیف‌تر از آن‌که دیگران تصور می‌کنند، ما خیلی حتی ضعیف‌تر از آن هستیم که خودمان تصور می‌کردیم.
کد خبر: ۱۳۰۵۷۷۲

آن روزهای اول، آخرهای مخیله‌مان هم نمی‌گنجید این‌طور می‌شویم اگر یکی را از دست بدهیم... باور نمی‌کردیم اصلا از دست بدهیم! نه که فکر کنیم تا آخر دنیا با همیم ها، نه! هیچ‌وقت به از دست‌دادن فکر نمی‌کردیم.

خوب بودیم و باور نمی‌کردیم مرگ دارد از دور زاغ‌ سیاه ما را چوب‌ می‌زند. خدای‌ خوب، خدای‌ مهربان، امروز که خبر فوت علی‌ اکرمی از توی تلفن‌مان بیرون ریخت، اول از همه فکر می‌کردم این چندمین شماره‌ای است که باید توی همین یک سال از توی تلفنم پاک کنم؟ بعد گفتم مرد که شماره رفیقش را پاک نمی‌کند! بعد فکر کردم که از این به بعد هر وقت خواستم شماره کسی را بگیرم که اول اسمش «ع» باشد علی اکرمی با آن الف بی‌مبالاتش بالاتر از همه می‌ایستد و صورتی که انگار خنده را رویش نقاشی کرده‌ بودند می‌آید جلوی چشمم.

خواستم به این فکرکنم بالاخره ما هم آدمیم، مثل این‌همه آدم داغ‌ دیده یک غلطی می‌کنیم، بعد یادم آمد ما آدم این‌همه داغ دیده‌ایم. جنس کلماتش خیلی فرق نمی‌کند، فقط یک کمی آدم این‌همه داغ‌دیده از دیگران به هم ریخته‌تر است.

شده‌ایم مثل کارگرهایی که هفته‌ای یک‌بار مدیر عوض می‌کنند، پیراهن‌مان همان پیراهن است ـ بخوانید مشکی امام‌ حسین (ع) اما هر بار برای یکی می‌پوشیم. حتی خیلی‌ وقت‌ها گریه می‌کنیم اما اشکی نمی‌ریزیم و سال باران‌مان می‌رود که به قحطی تحویل شود.

امروز آمبولانس که ایستاد یکی داد زد رفقای علی، بیایید جنازه‌ علی را بردارید. صالح پرسید از ما چندمین نفر بود که خاک کردیم؟ گفتم بشمار ببین چندنفر مانده، این‌طور راحت‌تر است.

خدای‌ خوب، خدای‌ مهربان، اینها را گفتم که بدانی ما فرق می‌کنیم با آنها که از گردان‌شان نفر بر می‌گشت و مهیا می‌شدند برای عملیات بعدی. ما خیلی ضعیفیم.

تو کهنه‌ خدایی، داغ حسین (ع) دیدی، داغ زینب (س) دیدی، ما تازه مردمیم! همین امروز خودت دیدی که توی نماز میت چندبار این پا و آن پا کردیم تا روی پاهامان بند شدیم، به ما سخت نگیر و به مسافر تازه ما رحم کن، او زائر کربلا بود و همیشه لبخند می‌زد، از این بیشتر هیچ چیز از او یادم نمانده.

مرتضی درخشان -  روزنامه‌نگار / روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها