نکته مثبت این جذب مخاطب و رقابت با مدیومهای نمایشی دیگری چون سینما و تلویزیون، توجه تماشاگر ایرانی به محصولات داخلی و پیروزی مقابل فیلم و سریالهای مخرب شبکههای ماهوارهای فارسی زبان است که تا حدودی اتفاق افتاده است. البته باوجود برخی امتیازها، سریالهای شبکه نمایش خانگی به مسیر پرزرق و برق و ترویج فضای لاکچری رفتهاند و افراط در این زمینه که سازندگان برخی آثار برای جذب بیشتر مخاطبان به ترفندهای سریالهای ماهوارهای بهویژه ترکیهای رو میآورند، تبدیل به کلیشهای تخریبکننده شده است. موفقیت سریالهای شبکه نمایش خانگی، گاه لزوما مساوی با رضایتمندی تام و تمام مخاطبان نیست، بلکه باید دلیل جذب شدن تماشاگران به این آثار را در هیاهوی خبری و استفاده از چهرههای سرشناس و ایده و فضایی دانست و اینکه به هر حال مخاطبان، علاقهمند به دیدن فیلم و سریالهای متنوع هستند. بنابراین مخاطبان فارغ از کیفیت آثار، بهطور مداوم و کنجکاوانه، خریدارانه با هر اثر شبکه نمایش خانگی روبهرو میشوند، ولو اینکه این نگاه خریدارانه منجر به رضایتمندی و دل بستن نشود. نکته قابل اشاره دیگر اینکه معمولا هر کدام از سریالهای شبکه نمایش خانگی، یک عده و یک طیف از مخاطبان را جذب میکنند و کمتر پیش میآید سریالی طیف وسیعی از تماشاگران را به خود جلب و کاملا موفق عمل کند. از این نظر هم، شبکه نمایش خانگی با تلویزیون بهویژه دوران اوجش و در نمونههای خوبش قابل مقایسه نیست که سریالهای موفق و ماندگار آن، طیف وسیع مخاطبان را به خود جذب میکند و این ظرفیت و توان را دارد که سلیقه تماشاگران زیادی را اقناع کند و رضایتمندی حداکثری آنها را به دست آورد. این اتفاق درباره قورباغه و ملکه گدایان، تازهترین سریالهای شبکه نمایش خانگی هم افتاده که باوجود اینکه هر کدام مخاطبان خود را دارد اما یکدستی تماشاگران در آنها وجود ندارد و باوجود امتیازاتی، هیچکدام از این دو سریال تا اینجا نتوانستهاند، رضایتمندی طیف وسیعی از مخاطبان را به دست آورند. تلاشهای به هرقیمتی این دو اثر، در بازار شبکه نمایش خانگی، گرچه به هرحال عایدیهای سرگرمکنندهای برای مخاطبان دارد اما آن بیماریهای مزمن شبکه نمایش خانگی در آنها هم مشاهده میشود؛ تجملگرایی و لاکچری بازی و رد شدن از خط قرمزها و مواردی از این دست که فارغ از ایده و قصه و پرداخت، به روشهای جذب مخاطب در این مدیوم تبدیل شده است. در این گزارش، به نقاط ضعف و قوت قورباغه و ملکهگدایان و نکتهها و حاشیههای آن پرداختهایم.دو سریالی که این روزها توزیعشان باهم پیش میرود، یعنی «ملکه گدایان» و «قورباغه»، کدام مخاطب را نشانه رفتهاند؟ جامعه هدف آنها کدام طیفهای جامعه ما هستند؟ تبلیغات گسترده آنها پیش از انتشارشان، نوید میداد دو سریال با فضایی متفاوت در راهند و بر همین اساس میتوانند چند سلیقه متفاوت را با خود همراه کنند و از این مسیر، شبکه نمایش خانگی بعد از مدتها بتواند با دو مجموعه، عموم مخاطبان را جذب کند. با توزیع چند قسمت اولیه این دو مجموعه اما این گمانه سریع رنگ باخت و مشخص شد نه «قورباغه» با قصه مبهم و پرداخت متفاوت خود سریالی است که بتواند مورد اقبال عمومی واقع شود و نه «ملکه گدایان» با نقصهای فیلمنامهاش بتواند مخاطب را همراه خود نگاه دارد. درمجموع، مخاطب این دو سریال تقریبا از یک جنس بوده و ازاینرو سلیقه عموم مردم در تولید آنها لحاظ نشده است.
دربی سامانهها
در بازار رقابتی شبکه نمایش خانگی با رسانههای دیگر چون سینما و تلویزیون، خود سامانههای اینترنتی پخش فیلم و سریال هم رقابت تنگاتنگی با هم دارند. این رقابت پیشتر چندان وجود نداشت و این فیلیمو بود که شروع موفقی داشت و در شبکه نمایش خانگی، یکهتازی میکرد و مخاطبان سامانههای دیگر کمتر بود یا دستکم این چنین به نظر میرسید. با این حال با هیاهوهای قورباغه و حواشی پیرامون آن که مدتها پیش از نمایش اولین قسمت ایجاد شد تا حدودی ورق برگشت و سامانه نماوا خودی نشان داد و توجهات را به خود جلب کرد.
فیلیمو هم این اواخر با سریال آقازاده، مخاطبان زیادی را به دست آورد و در کنار آن شبهای مافیا هم تماشاگران زیادی داشته و دارد.
این رقابت تا جایی طبیعی بود و پیش میرفت تا اینکه در این چند وقت اخیر، شاهد جنگی رسانهای و نبردی میان این دو سامانه هستیم و برخی خبرنگاران و اهالی رسانه که ارتباطات نزدیکی با پروژههای قورباغه (پخش شده از سوی نماوا) و ملکه گدایان (پخش شده از سوی فیلیمو) دارند حتی در تیتراژ این آثار هم از آنها تشکر شده است، در فضای رسانهای و مجازی به بدترین شکل ممکن علیه همدیگر میتازند و سریال سامانه رقیب را فارغ از بحث نقدهای فنی و تخصصی به باد ناسزا میگیرند.
حتی خود سامانهها هم بدشان نمیآید از آب گلآلود همدیگر ماهی بگیرند، به عنوان مثال وقتی پخش قورباغه آغاز شد، سامانه رقیب، فیلم فرانسوی نفرت ساخته متیو کاسوویتس را برای نمایش به اشتراک گذاشت؛ فیلمی که ماجرای کپی قسمت اول سریال قورباغه از برخی سکانسهای آن همان زمان در فضای مجازی چرخید.
این رقابت حتی به مخاطبان این دو سریال هم کشیده شده که میتوانید با مراجعه به دو سامانه فیلیمو و نماوا و بخش نظرات دو سریال ملکه گدایان و قورباغه، ببینید که چگونه برخی طرفداران این آثار از خجالت سریال سامانه رقیب درمیآیند.
رقابت و حتی کری خواندن برای رقیب خوب است اما نه اینکه چشم بر اخلاق ببندیم و به جای نقد فنی و نظرات محترمانه، اثر دیگری را تخریب کنیم. امیدواریم این رقابت به شکل سالمی ادامه داشته باشد و باعث پویایی آثار نمایشی مختلف شود.
سلام آقای تارانتینو
یكی از پردامنهترین انتقادها به مجموعه «قورباغه»، انتقاد به صحنههای خشونتآمیز آن بوده است. در نگاه نخست، البته قورباغه را نمیتوان اثری مبتنی بر نمایش خشونت درنظر آورد اما با اینحال، صحنههایی كه در آن خشونت به صورت عریان به تصویر كشیده میشود در این سریال كم نیستند. چند صحنه قتل، از جمله خشونتبارترین سكانسهای «قورباغه» ، در پنج قسمتی كه تاكنون از آن پخش شده بوده است.
خشونت از عناصر مورد علاقه هومن سیدی در فیلمهایش است و حالا در نخستین سریالی هم كه ساخته از آن سراغ گرفته است. اما خشونت قورباغه، متفاوت از خشونت فیلمهایی چون «مغزهای كوچك زنگزده» است كه در آن سیدی، خشونت را بیدخل و تصرف دراماتیك به تصویر كشیدهبود.
خشونت در قورباغه، گاه از این متد استفاده كرده است؛ مثلا در صحنه قتل پیرمرد [برای پرهیز از لو دادن قصه، همینقدر كلی اشاره میكنیم]. خشونت در این صحنه، كاملا عریان به تصویر كشیده شده و حتی زاویه دید دختربچه كه ما نیز از زاویه دید او صحنه را میبینیم، بر بار عاطفی خشونت افزوده است. ما هم بابت تماشای قتلی فجیع به درد میآییم و هم بابت اینكه این قتل، پیش چشمهای دختربچه رخ میدهد، عصبانی میشویم. این سكانس و خشونتی كه در آن به نمایش درآمده، از همان جنس خشونتی است كه سیدی پیش از این نیز به قصههایش احضار كرده است؛ خشونتی كه شما را فقط ناراحت و ترسان نمیكند، بلكه خشمگینتان هم میسازد.
در دیگر صحنههای خشن قورباغه اما از این وجه پرداخت به مقوله خشونت خبری نیست. ما در دیگر صحنهها، خشونتهایی چه بسا عریانتر و بیپرواتر را میبینیم اما در عین حال، هیچ رقتی را در ما برنمیانگیزد. چه بسا در برخی از آنها خنده هم سر داده باشیم. خشونت هجوآلود، سنتی دیرینه در سینمای جهان است و شاید متاخرترین و محبوبترین نمونههایش را كوئنتین تارانتینو ساخته باشد. فیلم «لعنتیهای بیآبرو» و خشونت صحنه تمرین نقاشی، روی پیشانی اسیر جنگی را به یاد بیاورید. طنز این صحنه یادآور ترجیعبندِ هر بحثی راجع به تارانتینو است: «خشونت در زندگی ـ بالاخص رسانهها ـ ما را احاطه كرد؛ پس تارانتینو با هجو خشونت به مقابله با آن میپردازد!»
البته كه این تحلیل در رابطه با تارانتینو، مخالف هم كم نداشته است. برخی معتقدند ایده به طنز و هجو كشیدن خشونت برای مقابله با آن، توجیهی است كه تارانتینو و دوستدارانش برای فرار از انتقادهای مبنی بر ترویج خشونت، به آن متوسل میشوند.
حالا خشونت در قورباغه دقیقا همان خشونتی است كه مدنظر امثال تارنتینوست؟ نمیشود صراحتا گفت چنین است؛ خشونت در قورباغه، اغلب فانتزی است و گاهی هم ما را میخنداند. بنابراین بیش از آنكه آن را ترویج كند، با آن بازی میكند و از كلیشههای آن برای برساختنِ فضایی هجوآلود بهره میبرد.
نظرتان درباره تماشای قطع شدن یك انگشت زیر در كاپوت اتومبیل چیست؟ لابد با خواندن همین جمله هم انگشت خم كرده، صورت بركشیده و چشم تنگ كردهاید، از تصور درد؛ اما همین صحنه را در قورباغه ببینید ... هیچیك از این حالات به شما دست نمیدهد.
قورباغه پرسروصدا
قورباغهها پر سر و صدا هستند. قورباغه هومن سیدی هم از این قاعده مستثنا نیست. هیاهوی قورباغه سیدی از خیلی وقت پیش آغاز شد. از همان قدمهای اول یعنی پیش تولید این سریال و انتخاب بازیگران آن. آن روزها زمزمههایی شنیده شد درباره دستمزد نوید محمدزاده برای همکاری با این سریال که به جنجال بزرگی بدل شد. در ادامه وقتی جنجالهای دیگری درباره این سریال مطرح شد، از حاشیهها تا شایعات، این برداشت قوت گرفت که سازندگان سریال قورباغه شاید در تولید حاشیه سهمی نداشته باشند، اما حتما از تمام شایعات بهرهبرداری موثر کرده و میکنند.
درباره حاشیههایی که ممنوعهنمایی را القا میکرد، در سوم دی امسال در مطلبی با عنوان «قورباغهات را قورت بده یا ممنوعهنمایی در روز روشن» تحلیلی ارائه کرده بودیم که به منافع سازندگان این سریال از تمام حاشیهها و جنجالها درباره آن اشاره داشت. چند نمونه از حاشیههای سریال قورباغه را در ادامه بخوانید.
دستمزد نوید محمدزاده
بازی نوید محمدزاده در سریال قورباغه به اندازه کافی میتوانست برای علاقهمندان به این سریال جذاب باشد اما محبوبیت این بازیگر و نتایج آن برای سازندگان سریال کافی نبود. اوایل سال گذشته همزمان با انتخاب بازیگران قورباغه، قرارداد ۷میلیارد و ۲۰۰میلیون تومانی نوید محمدزاده حاشیهساز شد. برخی رسانهها سابقه این قرارداد هنگفت را به چند ماه قبل یعنی به جشنواره فیلم فجر سال۹۷ مرتبط دانستند و مدعی شدند وقتی نوید محمدزاده در حرکتی بهظاهر اعتراضی مدعی شد به این خاطر که نقشآفرینیهایش در متری شیشونیم و سرخپوست درست دیده نشده، سال آینده در هیچ فیلمی بازی نخواهد کرد، در واقع داشت روغن ریخته را نذر امامزاده میکرد. بر اساس این تحلیل محمدزاده در زمان ادای این سخنان، با قورباغه قرارداد بسته بود و میدانست تا ۱۲ماه دیگر حق حضور در هیچ پروژه دیگری را ندارد. قرارداد محمدزاده با شرکت تصویرگستر پاسارگاد- که سرمایهگذار سریال قورباغه است- مفادی داشته که ضمن آن این بازیگر حق بازی در هیچ فیلم و تئاتری را نخواهد داشت تا عطش ایجادشده در بین هواداران این بازیگر استقبال از سریال قورباغه را تضمین کند.
همکاری با نتفلیکس
تیرماه امسال و همزمان با انتشار اولین تیزر سریال قورباغه خبر رسید سازندگان این سریال مذاکراتی برای پخش آن روی نتفلیکس انجام دادهاند.
در واقع تعدادی کانال سینمایی به نقل از امیرعباس صباغ در مورد احتمال پخش این سریال روی پلتفرمهای خارجی نوشتند: خبر دارم عوامل این سریال صحبتهایی با پخشکنندههای جهانی داشتهاند و حتی با شبکه نتفلیکس هم مذاکراتی صورت گرفته که باید منتظر بمانیم و ببینیم چه میشود. این منتقد سینمایی گفته بود: اگر شبکه نمایش خانگی بتواند با سرمایه بخش خصوصی در خارج از ایران فعالیت کند و برای کشور ارزآوری داشته باشد، اتفاق بسیار خوب و مهمی در این حوزه واقع میافتد.
ناز قورباغه برای مخاطب
یکی از حاشیههای پرتکرار قورباغه به زمان پخش آن ارتباط داشت. بارها به دلایل مختلف اعلام شد زمان پخش این سریال به تعویق افتاده؛ آذرماه وقتی برای دومین بار پخش این سریال به تعویق افتاد، هومن سیدی واکنش نشان داد و از مسؤولان، پاسخ صریح و روشن خواست. اظهارات کارگردان قورباغه حاشیههایی به همراه داشت از جمله احتمال توقیف سریال.
قورباغه و قوه قضاییه
از تازهترین حاشیههای سریال قورباغه میشود به دستور قضایی برای توقف آن اشاره کرد. روابطعمومی نماوا درباره سریال قورباغه اعلام کرد این سریال فعلا با دستور قضایی توقیف شده است. در این اطلاعیه آمده بود: «با اینکه ۲۴آذر از سمت سازمان سینمایی به عنوان روز انتشار اولین قسمت سریال «قورباغه» به بینندگان وعده داده شده بود، فعلا به دستور قضایی (به منظور پایش و نظارت) متوقف شده است. بعد از تمامی این ماجراها از روز سوم دی این سریال در نماوا پخش شده است اما حاشیههای آن همچنان ادامه دارد.»
کپیبرداری و خشونت
از وقتی پخش سریال شروع شده، هیاهو درباره کپی بودن بخشهایی از آن و نیز درباره میزان خشونت در این سریال مطرح شده که در همین گزارش مفصل به آنها پرداختهایم.
این روزها چه کسانی سریال میبینند؟
کمی طنز به نظر میرسد اما احتمالا چندان هم از واقعیت دور نباشد؛ ماجرا این است که در یک نظرسنجی از افراد سوال شده کدام سریال شبکهنمایشخانگی را دوست دارند. در میان گزینهها علاوه بر نام سریالهای آقازاده، قورباغه و ملکه گدایان مورد چهارم هیچ کدام بودهاست. بر اساس این نظرسنجی همینطور که میبینید آقازاده ۱۹درصد، قورباغه ۲۲درصد، ملکه گدایان ۴درصد و البته گزینه هیچکدام ۵۴درصد بوده است! نکته قابلتوجه این است که رضا کیانیان از جمله کسانی است که این نظرسنجی در یک پست اینستاگرامی را پسندیده در حالی که خودش سریال «سیاوش» را در شبکهنمایشخانگی در نوبت پخش دارد.
شاید این نظرسنجی با توجه به مشخص نبودن جامعه آماری مورد مطالعه، چندان قابل استناد نباشد اما روشن است که دو سریالقورباغه و ملکه گدایان، مخاطبانی متفاوت دارند.
قورباغه به کارگردانی هومن سیدی، مخاطبانی خاص دارد که باید از قشر جوان و نوجوان باشند؛ کسانی که مسائل خودشان را میتوانند در این سریال ببینند. الگوبرداری این کارگردان از فیلمها و سریالهای روز جهان و نیز تجربهگرایی و بازیگوشیهای او در روایت و ساختار بصری سریال بهعلاوه تنوع شخصیتها و لوکیشنها برای مخاطبان خاص فیلم و سریال جذابیت دارد.
در سریال قورباغه همچنین چهرههای تازهای معرفی میشوند که عمدتا شاگران سیدی هستند. در مجموع مولفهها و ویژگیهای آثار سیدی بهخصوص این یکی که با خون و خشونت بسیار همراه است، به کار هر کسی بیاید به درد خانوادهها نمیخورد که دور هم بنشینند و آن را تماشا کنند.
در عوض سریال ملکهگدایان احتمالا مورد توجه مخاطبانی قرار میگیرد که سلیقهای از جنس آثار هندی دارند. در این آثار خیر و شر مطلق رویدادها را میسازند و قطبهای مثبت و منفی کاملا رو در روی هم قرار میگیرند، بازیها پر از اغراق است و تپپ به جای شخصیت قرار میگیرد و همه چیز در روایت و ساختار با اغراق قرابت دارد.
ملکه لاکچریها
ملکه گدایان، دومین ساخته حسین سهیلیزاده پس از مانکن در شبکه نمایش خانگی حالا به قسمت چهارم رسیده است. کارگردانی که از اواخر دهه ۷۰ تاکنون بیش از ۲۲ سریال تلویزیونی ساخته، بهدنبال رشد اقبال مخاطبان به سامانههای ویاودی به نظر میرسد از سال ۹۷ به بعد به سریالسازی در این عرصه روی آورده است.
کارنامه سهیلیزاده در تلویزیون، همانقدر که شامل برخی آثار متوسط اما موفق و پرمخاطب نظیر فاصلهها، دلنوازان، آخرین گناه، رانتخوار کوچک و آوای باران میشود شامل سریالهای ناموفق و کمتردیدهشده هم هست. اما حالا شاید کنجکاویبرانگیزترین پرسش درباره سهیلیزاده این باشد که چرا به سریالسازی برای ویاودیها روی آورده و نتیجه این تغییر بستر فیلمسازی چه بودهاست؟
شاید بهتر باشد ماجرا را از آخر به اول نگاه کنیم. مانکن، سریالی که با موفقیت نسبی در شبکه نمایش خانگی و بهخصوص فیلیمو روبهرو شد، مؤلفههای دراماتیک و البته شاخصههای ظاهری داشت که در دیدهشدن سریال بهعنوان اثری عامهپسند، نقش محوری را ایفا میکردند: مثلث عشقی بیسابقه و اصطلاحا لاکچریبازی.
سریالهایی نظیر دل و عاشقانه و مجموع آثار منوچهر هادی تا پیش از آن به کارگردانهای جریان عامهپسند ثابت کرده بودند که تجملگرایی و نمایش ظواهر مادی زندگی طبقات بالای جامعه، مؤلفهای است که در افزایش تعداد مخاطبان سهم بسزایی دارد و این مساله اتفاقی است که هم به علت بنیه اقتصادی سریالسازی در تلویزیون و هم به جهت دراماتیک و نحوه ارتباط با مخاطب وسیع صداوسیما در سطح کشور، در بستر سیمای ملی قابل تحقق نیست یا به نوعی حاوی قبح و پسزدگی اجتماعی خواهد بود. اما به نظر میرسد سهیلیزاده مانند دیگر کارگردانهای جریان عامهپسند این پالس را بهخوبی دریافت کرده و از آن در دو اثرش بهره برده است.
در میان مؤلفههای دراماتیک اما سهیلیزاده بیتردید به جریان سریالهای نمایش خانگی، دستاوردهایی را افزوده است. هرچند که مثلثهای عشقی هم به عنوان محوریترین برگ برنده دراماتیک، امتحان خود را در جریان عامهپسند پس داده اما سهیلیزاده با شناختی از مخاطب تلویزیونی بهدست آورده، با طراحی این دست روابط عاشقانه میان شخصیتهایی از طبقه بالا و پایین جامعه تلاش کرده تا وسیعترین حد ممکن از مخاطبان طبقات متوسط را به سمت خود بکشاند.
از این طریق نمایش ارزشهایی چون رفاقت، وفاداری، فداکاری، کمارزش بودن پول در عین برخورداری مالی و مواردی از این دست که هنوز در میان طیفهای وسیع مردم، پاس داشته میشوند و در ارتباط گرفتن آنها با سریالها، عاملیت اصلی را دارند به سریالهای نمایش خانگی تزریق کرده است.
سهیلیزاده همانقدر که در تلویزیون ادعایی برای برکشیدن خود به سریالهای رده الف و فاخر نداشت در شبکه نمایش خانگی هم با همین دستفرمان میراند و سعی میکند از شم خود در فهم وضعیت مخاطب عام یا دستکم آنچه مخاطب عام دوست دارد در هر برهه در آینه سریالها تماشا کند، بهترین بهره را ببرد. سهیلیزاده چه در انتخاب متن و چه در کارگردانی، همواره متوسط عمل کرده با این حال به نظر میرسد افزایش دوز سانتیمانتالیسم، بازیهای اغراقشده و اشباع کردن روابط و دیالوگها از احساسات بیپایه، پاشنه آشیل سریالسازی او در ویاودیها خواهد بود و او را به سمت سلیقه خاصی شبیه فیلمهندی سوق خواهد داد. از سوی دیگر لااقل در مورد ملکه گدایان میتوان اذعان کرد که قصهگویی او دارد ابعادی پیچیدهتر و حرفهایتر پیدا میکند. قصهای که هرچند با قلابی جذاب، خوب شروع شد اما با روایت عجولانه، خیلی هم زود تمام شد.
منبع: گروه فرهنگ و هنر/ روزنامه جام جم