امام علی علیه السلام پس از رسیدن به حکومت چه کرد؟

اخلاق سیاسی در سیره امام علی علیه السلام

ترس از مرگ، کاملاً طبیعی است. چنان که عشق و دلبستگی به زندگی کاملاً طبیعی است. از هرچه بترسیم به خاطر آن است که به کمالات زندگی زیان دارد و یا اصل حیات و زندگی ما را تهدید می کند.
کد خبر: ۱۲۹۷۲۳۲

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه؛ برای انسان بیماری، بهتر از مرگ است. برای اینکه بیماری اصل حیات را قطع نمی کند و تا ریشه در آب باشد امید ثمری هست. اما اگر به مرگ بینجامد چون ریشه زندگی را قطع می کند خطرناک تر و ترسناک تر می گردد. ترس از مرگ علل و جهت های مختلفی دارد که به مواردی از آنها اشاره می کنیم: 

علل ترس از مرگ از منظر نهج البلاغه

1. عشق به زندگی

علی علیه السلام می فرماید: «توجه کنید که انسان سرانجام از همه لذت های دنیا سیر می شود، جز لذت زندگی؛ برای اینکه هیچ کس در مرگ آسایش نمی بیند». (خطبه 133)

از آنجا که نظام ادراکی، یعنی هوش و حواس ما، بر محور حیات دنیوی تنظیم شده اند، بنابراین تا از هوش و حواس بهره مندیم، حیات دنیوی و لذایذ آن ارج و منزلت خود را از دست نمی دهد. یک انسان متعادل زندگی را دوست می دارد، جهان و زیبایی های آن را دوست می دارد و آرزو می کند که بتواند برای همیشه زنده بماند. انسان در دشوارترین شرایط هم دل از زندگی برنمی کند و معذور هم هست برای اینکه عشق به زندگی یک عشق غریزی و نهادی است.

2. دست نیافتن به آرزوها و اهداف

امام علی علیه السلام مرگ را عامل دست نیافتن آدمی به آرزوها و اهداف خویش می داند و می فرماید: «مرگ میان شما و هدف هایتان فاصله می شود». (خطبه 230)

هرگونه آرزویی ممکن است با حلول مرگ، بر باد رود و لذا انسانی که به سرنوشت و مرگ بیندیشد، دل به فریب آرزوها نمی سپارد، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «اگر انسان اجل و عواقب آن را می دید، با آرزو و فریب آرزوها دشمنی می ورزید». (خطبه 334)

3. کیفیت مرگ

یکی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگ است. این چگونگی گاهی به خود مرگ مربوط است و گاهی به شرایط و موقعیت مرگ.

الف) ترس از چگونگی خود مرگ

هیچ انسانی مرگ را نیازموده است. بنابراین طبیعی است که انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد. چون نمی داند که جان دادن چیست و جدایی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوَتَش می آید و ما چیزی از آن نمی دانیم جز آن که:

«میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند. هماوردی شکست ناپذیر که می کشد و قصاص نمی شود. دامش را همه جا گسترده، با لشکر درد و رنج محاصره مان کرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار می دهد. کابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز کرده بی آنکه ضربتش خطا کند در هاله ای از ابهام و تیرگی و با لشکری از بیماری ها و دردهای جانکاه، و با انبوهی از مشکلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را می چشاند». (خطبه 230)

ب) ترس از شرایط و موقعیت مرگ

انسان گاهی علاوه بر خود مرگ، از شرایط خاص مرگ نیز نگران می شود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بی ایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، کشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال اینها.

امام علی علیه السلام نگران مرگ در بستر استراحت و در مخالفت امر خداست و ازاین رو می گوید: «همانا گرامی ترین مرگ ها کشته شدن در راه خداست. سوگند بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسان تر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا». (خطبه 123)

علل ترس از مرگ از منظر نهج البلاغه

4. حوادث پس از مرگ

یکی دیگر از عوامل نگرانی و ترس و اضطراب مردم نسبت به مرگ، نگرانی از حوادث پس از مرگ است. قسمتی از این حوادث مربوط به این دنیاست از قبیل: بی سرپرست ماندن کودکان، ازدواج همسران، تقسیم و تصرف اموال، کامیابی دشمنان و فروپاشی تن، و قسمتی مربوط به آن دنیاست از قبیل: عذاب قبر و مشکلات حساب و کتاب اخروی.

برخی از عوامل و اسباب ترس از مرگ از دیدگاه اشخاص مختلف شامل این موارد است: عده ای از مجهول و مرموز بودن مرگ می ترسند؛ گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناکند؛ و بعضی از نابودی مطلق جسم و روح می ترسند؛ و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند؛ و جمعی از عذاب بعد از مرگ می ترسند؛ و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذت ها و خوشی های زندگی بیمناکند.

5. نگرانی از نقص و کمبود عمل

انسان های با ایمان در هر شرایطی که باشند اعمال خود را ناچیز دیده و از این بابت نگرانند. علی علیه السلام می فرماید: «سزاوار است که عاقل برای معاد خود عمل کند و قبل از بیرون رفتن جان از بدن زاد و توشه اش را آماده سازد». (آمدی، ج 6: 440)

همین افزودن بر زاد و توشه همیشه مورد تأکید انبیا و اولیا بوده است و توشه را هرچه زیاد هم باشد، نسبت به طولانی بودن راه ناچیز شمرده اند.

علی علیه السلام می فرماید:

آگاه باش که راهی سخت و دراز در پیش داری که توفیق شما در پیمودن این راه در گرو آن است که به شایستگی بکوشی و تا می توانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبک گردانی که سنگینی آن در این راه دشوار، رنج آور است. پیشاپیش تا می توانی به آن سرای توشه بفرست. مستمندان را یاری رسان تا بدین وسیله توشه ای بر دوش آنان بگذاری که روز قیامت به تو باز گردانند. تا می توانی انفاق کن و برگ عیشی به گور خویش بفرست. اگر از تو وام خواهند غنیمت بشمار که اگر به وامی دست کسی را بگیری، در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند. بدان که در پیش روی تو گردنه های صعب العبور وجود دارد که تا می توانی باید سبک بار بوده و توشه راه داشته باشی. (نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 31، بند 9)

6. کثرت گناه

یکی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ، زیادی گناهان است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «چنان مباش که به خاطر گناهان زیاد خود، مرگ را ناخوش داری». (همان، حکمت 150)

بنابراین اگر گناهکار نباشی نباید از مرگ باک داشته باشی که تو به سوی آن بروی یا او به سوی تو گام بردارد. (همان، خطبه 155)

7. بیم از مرگ بی فضیلت

اگرچه همه اقسام مرگ، مرگ اند، اما به لحاظ فضیلت مرگ با مرگ دیگر تفاوتی دارد از زمین تا آسمان. علی علیه السلام آرزومند شهادت بود و مرگ در بستر را دوست نمی داشت. او در این باره می گوید:

مرگ چنان با سرعت و جدیت در تعقیب ماست که چه ایستادگی کنیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت. با ارج ترین مرگ ها نزد من، کشته شدن با شمشیر (شهادت) است. سوگند به خداوندی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسان تر از آن است که در بستر بمیرم و نه در راه فرمان خدا. (خطبه 123)

البته برای مردم عادی، مرگ در وطن مألوف، خانه شخصی، در بستر و میان فرزندان و خویشاوندان مطلوب است؛ اما مرگ در میدان و شهادت در راه خدا چیز دیگری است.

علل ترس از مرگ از منظر نهج البلاغه

8. بیم از مرگ پیش از توبه

از آنجا که انسان مدام در معرض خطا و گناه است، خدای مهربان بر اساس همین طبیعت غیر معصوم انسان، برای جبران وی، همیشه توبه و عذر او را پذیرفته و بر گناهانش قلم عفو می کشد.

علی علیه السلام می فرماید: «حاصل توبه، جبران گستاخی های نفس است». (همان، ج 3: 334)

اما انسان به اقتضای هوا و هوس، از این فرصت هم، غالباً بد بهره برداری می کند. بدین سان که او باز بودن در توبه را دستاویز ادامه اعمال خلاف خود قرار داده، به امید توبه، در ارتکاب گناه گستاخ و بی پروا می گردد. اما در عمل، گناه نقد شده و توبه نسیه می گردد. علی علیه السلام در این باره می فرماید: «اگر پای لذت و شهوتی در میان باشد، به گناه شتافته و در توبه درنگ می ورزند». (نهج البلاغه، حکمت 150)

چنین انسان هایی غالباً هم قصد توبه دارند، اما به پیروی از هوس آن را به تأخیر می اندازند. گاه به توبه موفق می شوند و گاهی هم به وسیله مرگ غافل گیر شده، پیش از آنکه توفیق توبه و جبران نواقص خود را داشته باشند، از دنیا می روند.

9. ترس از مرگ در کفر و گمراهی

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

«از خدا آن گونه که حقِّ پروا کردن از اوست پروا کنید و زینهار جز مسلمان نمیرید». (آل عمران: 102)

علی علیه السلام در خطبه ای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یک ارزیابی مفصل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان می بخشد که:

«از خدا چنان که شایسته است، پروا کنید و بکوشید که جز بر مسلمانی نمیرید». (خطبه 114)

بدون تردید از همه بدتر، مرگ در حال کفر و گمراهی است. علی علیه السلام با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی که به چنین سرنوشتی گرفتارند می نالد. او درباره مردم دوران جاهلیت می گوید: «هیچ حریمی را حرمت نمی نهادند، فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود. به دور از نظام دینی زندگی کرده و در حال کفر جان می سپردند». (خطبه 151)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها